بریدههایی از کتاب غدیر
۴٫۶
(۹۰)
رسول در آن هنگام و در زیر آن آفتاب سوزان، آن همه جمعیت را برای چه نگه میدارد و چه پیامی برای آنها دارد؟
باید این پیام اساسیترین پیام او باشد و بزرگترین ستون دین او، چون او برای هیچ یک از پایههای دین خود، این گونه دعوت نکرد و این گونه مردم را گرد نیاورد.
saleh
هنگامی که انسان خود را بیشتر از یک دهان نمیبیند که با یک مشت روده گره خورده و به آلت تناسلیاش ختم میشود. این دهان دراز، دیگر نه دین میخواهد و نه امام و نه رهبری و ولایت؛ که غریزه برای این و بالاتر از اینها کافی است.
کاربر ۳۲۹۷۴۸۰
ولایت یعنی تنها علی را حاکم گرفتن و تنها او را دوست داشتن و این ولایت و سرپرستی است که معاویه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهرهای ندارند، که حاکم در درون آنها و محرک در وجود آنها امر علی و دستور علی نیست؛ که هواها و حرفها و جلوهها در آنها حکومت دارند.
معاویه گر چه علی را دوست دارد، ولی سلطنت را بیشتر از علی خواهان است و دوستدار آن است.
و احمد حنبل گر چه برای علی شعر میسراید اما حکومت دیگری را به عهده دارد.
و جرج جرداق گر چه از علی مینویسد، اما برای علی نمینویسد؛ که محرکی دیگر دارد و عاطفهای فقط او را به چرخ انداخته است.
نورانی
هنگامی که انسان خود را بیشتر از یک دهان نمیبیند که با یک مشت روده گره خورده و به آلت تناسلیاش ختم میشود. این دهان دراز، دیگر نه دین میخواهد و نه امام و نه رهبری و ولایت؛ که غریزه برای این و بالاتر از اینها کافی است.
اما انسانی که میخواهد انسان باشد و جامعهای انسانی تشکیل دهد، نه یک دامپروری بزرگ و یک کندوی عادل، این انسان ضرورت این شناخت و عشق و این مغز و قلب و خون و این حجت و نور و امام و امین را مییابد و به سوی او میشتابد و او را بر خویشتن مقدم میدارد؛ که او از او به او آگاهتر و مهربانتر و نزدیکتر است.
عاطفه
علاقه من به خودم، علاقه مالک به خودش، یک علاقه غریزی است و علاقه علی، علاقهای از روی وظیفه است. مالک خودش را برای خودش میخواهد و علی مالک را برای خدا میخواهد. و تفاوت علاقهها به همان اندازه است که انگیزه علاقهها با هم تفاوت دارند.
نون صات
او در سطح غریزه نیست. او انسانی است که در حد وظیفه زندگی میکند
نون صات
جز وظیفه چیزی او را حرکت نمیدهد. هیچ قدرت و ثروت و جلوهای در روح او موجی نمیآورد و هیچ دستوری او را از جا نمیکنَد. جز دستور حق و امرِ اللّه، از هر زبانی که این دستور برخیزد و از هر راهی که این امر برسد.
نون صات
ولایت علی، نه علی را دوست داشتن که فقط علی را دوست داشتن است
نون صات
و غدیری، تشنه مشتاقی است، که سالها در کویر گردیده و ریگزارها را به صدا در آورده و مرگ را در کوله بار خود بسته تا به زندگی برسد و به زندگی برساند.
و غدیری، مهاجر تنهایی است که بالاتر از رفاه میخواهد و بیشتر از آزادی و عدالت.
در این روز، و در این غدیر گسترده، این مهاجر تشنه میتواند سیراب شود و این بالاتر و بیشترها را بدست بیاورد؛
از دست پیامبر (ص)
و با جام ولای علی (ع).
نون صات
ولایت علی، علی را سرپرست گرفتن و از هواها و حرفها و جلوهها بریدن است. و این ولایت، ادامه ولایت حق است و دنباله توحید، آن هم توحیدی در سه بعد؛ در درون و در هستی و در
جامعه؛ که توحید در درون انسان، هواها و حرفها و جلوهها را میشکند؛ هواهای دل و حرفهای خلق و جلوههای دنیا را.
Mahdi Heirati
این کافی نیست که انسانهای مرفهی بسازیم، بلکه باید برای آنها جهتی و راهی را در نظر بگیریم که آنها پس از رفاه و تکامل استعدادها در آن راه بیفتند و آن جهت را انتخاب کنند.
العبدلأل ياسين
پس از آن همه توضیح میتوانم بگویم که چرا ولایت بزرگترین نعمتهاست و بالاترین نعمتهاست و به تعبیر قرآن متمم نعمتهاست؛ چون این مقام ولایت است که تمام نعمتها را به کار میگیرد و به جریان میاندازد و این مقام ولایت است که تمام استعدادها را شکفته میکند و بارور مینماید، درست مثل اینکه من یک کارخانه بزرگ وسیع را دارا باشم اما از طرز کار و طرز بهرهبرداری از آن بیخبر باشم. این کارخانه که میتواند در روز، بی نهایت به من سود برساند، بر اثر نبود آگاهی و جهالت من، یک بار سنگین میشود که به مرور زمان مرا از پای در میآورد و خودش هم میپوسد و هدر میشود. یک مهندس آگاه و مهربان متمم این کارخانه وسیع و عظیم است. بدون او این همه نعمت، این همه استعداد، راکد میماند و حتی به هدر میرود و ضایع میگردد. ولایت او و سرپرستی اوست که نعمتهای نهفته و سودهای پیچیده در کارخانه را آشکار میکند و به جریان میاندازد. و این ولایت متمم آن همه سرمایه و آن همه نعمت است.
ffazeli
روز غدیر، روز نور، روز سرور، روز سرشاری و اکمال، روز باروری و اتمام، روز رهبری و ولایت است.
و غدیر، خود برکه نور و عشق است، دریای شور و جوشش، آن هم در کویر کور و ریگزار مرگ.
و غدیری، تشنه مشتاقی است، که سالها در کویر گردیده و ریگزارها را به صدا در آورده و مرگ را در کوله بار خود بسته تا به زندگی برسد و به زندگی برساند.
و غدیری، مهاجر تنهایی است که بالاتر از رفاه میخواهد و بیشتر از آزادی و عدالت.
در این روز، و در این غدیر گسترده، این مهاجر تشنه میتواند سیراب شود و این بالاتر و بیشترها را بدست بیاورد؛
از دست پیامبر (ص)
و با جام ولای علی (ع).
14161319
مؤمن کودن، صندوق نسوز کافر زرنگ است.
14161319
در علی، علم و عشق،
تدبیر و شمشیر،
حریت و عبودیت،
نجوای دل و آتش سخن،
زمزمه شب و فریاد روز،
قدرت و عزت و تواضع و ذلت،
نرمش و آشنایی و خشونت و پایداری، در علی این همه هست و این همه بخاطر حق است و برای اوست و این است که همه او دوست داشتنی است و حتی دشمنش در دل شیفته اوست و مخالفش در پنهان شیدای او.
14161319
ولایت یعنی تنها علی را حاکم گرفتن و تنها او را دوست داشتن و این ولایت و سرپرستی است که معاویه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهرهای ندارند، که حاکم در درون آنها و محرک در وجود آنها امر علی و دستور علی نیست؛ که هواها و حرفها و جلوهها در آنها حکومت دارند.
معاویه گر چه علی را دوست دارد، ولی سلطنت را بیشتر از علی خواهان است و دوستدار آن است.
و احمد حنبل گر چه برای علی شعر میسراید اما حکومت دیگری را به عهده دارد.
و جرج جرداق گر چه از علی مینویسد، اما برای علی نمینویسد؛ که محرکی دیگر دارد و عاطفهای فقط او را به چرخ انداخته است.
14161319
نشستن و ایستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت ولی کنترل میشود؛ نه از طرف هواها و حرفها و جلوهها. مالک این را یافته که علی این مرد آزاد از غیر حق و این انسان آگاه حق، بیش از مالک به مالک علاقه دارد و بیش از مالک از مصالح و منافع مالک آگاهی دارد و بیشتر از مالک به منافع او میاندیشد و بهتر به منافع او میاندیشد؛ پس دیگر جای درنگ نیست و جای سرکشی نیست؛ که سرکشیها حماقتهای زیان آوری بیش نیستند. جای تسلیم است و اطاعت و پیروی و تشیع و دنباله روی.
14161319
شناخت آگاهی و دلسوزی، اطاعت را، تسلیم را بدنبال میکشید و مالک میدانست که ولی بیش از خود او، او را دوست دارد. علاقه من به خودم، علاقه مالک به خودش، یک علاقه غریزی است و علاقه علی، علاقهای از روی وظیفه است. مالک خودش را برای خودش میخواهد و علی مالک را برای خدا میخواهد. و تفاوت علاقهها به همان اندازه است که انگیزه علاقهها با هم تفاوت دارند.
14161319
براساس این ولایت است که مالک طرز خوابیدن و بیدار شدن و خوردن و آشامیدن و رفتن و آمدن و نگاه کردن و نشستن و ایستادن و مسافرت کردن و معاشرت کردن و و و تمام رفتار و گفتار و پندار خود را از ولی میپرسد و از او میگیرد. و همان طور که من وقتی مییابم که فلان مکانیک آگاهی و دلسوزی دارد، تمام اجزاء ماشین را تحت اختیار او میگذارم و تمام مسایل را از او میپرسم و از او میگیرم.
14161319
این مقام ولایت است که استعدادهای بشر را بیرون ریخت و خلق کریمه و استعدادهای خوب او را شکوفا کرد و از بشر، انسان بیرون کشید و او را از ظلمات نفس، از ظلمت خلق دنیا، از هواها و حرفها و جلوههای پوچ، به سوی نور هستی هدایت کرد. انسانی که دیگر در سطح غریزه و حرفها و محدودها زندگی نمیکرد و با این معیارهای کم و کوتاه اندازه نمیگرفت.
14161319
حجم
۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۳ صفحه
حجم
۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۳ صفحه
قیمت:
۱۱,۰۰۰
۵,۵۰۰۵۰%
تومان