بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یادداشت های امیراسدالله علم (دفتر اول) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب یادداشت های امیراسدالله علم (دفتر اول)

بریده‌هایی از کتاب یادداشت های امیراسدالله علم (دفتر اول)

نویسنده:اسدالله علم
امتیاز:
۴.۵از ۶۵ رأی
۴٫۵
(۶۵)
روز عاشورا بود، حوالی ظهر تکیّه دزآشیب رفتم. بعدازظهر برای مجلس ( کاخ) گلستان، ( که) عزاداری از طرف شاهنشاه است رفتم، جلسه خیلی پُر بود. جمعیتی در حدود بیست و پنج هزار نفر و خیلی آبرومند.
زیـ نب
شاهنشاه عزیزم سر حال بود.
معصومه
شنبه ۲/۱۲ /۴۹ بوشهر رفتیم. شاهنشاه بر سر چای سرد ( ی) كه تقدیم شد، عصبانی شدند. عصر برگشتیم. هنوز عصبانی هستند. من فكر می‌كنم عصبانیت شاه به علت وصول گزارش بحرین باشد... شب یكی از همراهان كه پیرمرد تریاكی است، خواست به شاه تریاك تقدیم كند بكشند. برای رفع عصبانیت خوب بود. من شدیداً مخالفت كردم عرض كردم، " من خودم ( بی‌بند و بار) bohemicn هستم، ولی شاه ایران كه قاچاقچی را اعدام می‌كند، حق ندارد لب به تریاك بیآلاید." با آن‌كه شاه عصبانی‌تر شدند، ولی با كمال انصاف عرض مرا قبول فرمودند.
ناصر
از یک‌سو آرزو داشت جامعه‌ای از نظر مادی پیشرفته و کم و بیش غربی برپا سازد و از سوی دیگر کوشید از نظر سیاسی به خودکامگی سده پیش گراید.
haji
امروز در تهران از شاهنشاه استقبال بزرگی به عمل آمد. می‌گویند یك میلیون و نیم نفر شركت كرده‌اند. احتیاج به این كارها نیست. اگر برای چشم داخلی‌ها است كه اغلب می‌دانند به چه صورت این مردم را جمع‌آوری كرده‌اند و اگر برای خارجی است كه خارج اعتنایی به آن ندارد. چنان كه یقین دارم در هیچ‌جا منعكس نخواهد شد. جز در این گرمای تابستان باز هم مردم را ناراضی كردن نتیجه ( ای) عاید نمی‌شود.
فرزانه
گمان او این بود که از راه گزارش‌های دولت، بازرسی شاهنشاهی، شهربانی، ارتش، ساواک و دفتر ویژه از همه جریان‌های کشور و نظر راستین مردم آگاه است، ‌درحالی که خود این دستگاه‌ها نیز جرأت بازگوکردن همه حقایق را نداشتند و معمولاً گزارش‌هایی را به عرض شاه می‌رساندند که موجب خشنودی او شود. علم نقل می‌کند که شبی سر شام در کاخ ملکه مادر که سپهبد یزدان‌پناه، رییس بازرسی شاهنشاهی، نیز حضور داشت، " ... صحبت از این بود که چون مراجعات به بازرسی شاهنشاهی خیلی کم شده است، پس مردم راضی هستند . من به شوخی گفتم ممکن است دیدند اثری ندارد، دیگر عریضه نمی‌دهند! نه شاهنشاه و نه یزدان‌پناه خوششان نیامد، ولی من این شوخی را مخصوصاًً کردم که شاه را به اشتباه نیندازند..." ( یادداشت ۲۹ شهریور ۱۳۵۱)
🌱ehsan
در سال‌های واپسین دیگر کسی را یارای آن نبود که آن‌چه را به راستی در کشور می‌گذشت به شاه بگوید و تازه اگر هم می‌گفت، با واکنش تند و ناشکیبای او روبه‌رو می‌شد. شاه می‌خواست تنها آن چیزی را که دلخواه او بود باور کند، چیزی که نشانی از خدمت بی‌مانند او به کشور و خرسندی توده مردم و در نتیجه بی‌توجهی برای خودکامگی او باشد و در این شرایط دیگر جایی برای آمار درست یا حقیقت تلخ نبود
🌱ehsan
شاه توقع داشت رسانه‌های غربی همانند همتای ایرانی خود رفتار و تنها به ستایش بی‌چون و چرای او و کارهایش بسنده کنند.
🌱ehsan
شاه توقع داشت که رسانه‌های بیگانه نیز به مانند رسانه‌های دست و زبان بسته داخلی رفتار کنند و همه کارهای او را یکسره بستایند و به هیچ‌رو شکیبایی این را نداشت که در مقاله یا تفسیری به‌گونه‌ای واقع‌بینانه و متعادل درباره او داوری گردد و کاستی‌های کار نیز در کنار جنبه‌های مثبت آن آورده شود. وسواس شاه در این زمینه به حدّی بود که خود مقاله‌های روزنامه‌نویسان خارجی را می‌خواند و اگر به مذاقش خوشایند بود، اجازه می‌داد در مطبوعات داخلی نیز نقل شوند و اگر نبود، از علم و هم‌چنین از مسئولان دولتی انتظار داشت بی‌درنگ از نمایندگان سیاسی کشورهای مربوط توضیح بخواهند.
🌱ehsan
از ۱۳۴۲ به بعد دیگر شاه با هیچ هماوردی رویاروی نبود و به تدریج خود را به راستی قهرمانی بی‌همتا می‌پنداشت و توقع داشت اطرافیان او نیز به همین گونه به او بنگرند و دستگاه تبلیغاتی کشور نیز کاری مگر ستایش از او در پیشرفت‌های کشور ــ که تنها در سایه وجود او میسّر شده است ــ نداشته باشد. فضای حاکم بر دربار نیز برای چاپلوسی مناسب بود و هرکس به گونه‌ای مدح شاه را می‌گفت. علم در نامه‌های خود او را " پیشوای بزرگ من" خطاب می‌کرد و هویدا ــ که به ورزش یوگا علاقه داشت ــ او را " گورو" ی خود می‌خواند. چندی نیز در میان ارتشیان باب شد که او را " خدایگان" بخوانند
🌱ehsan
یک‌بار شاه به علم دستور داد درباره بهره‌برداری از گازهای ایران با شرکت‌های نفتی مذاکره کرده و نتیجه را به او بگوید. " ... می‌خواستم سر شام ( گزارش) عرض کنم ممکن نشد، چون دکتر اقبال رییس شرکت ملّی نفت ایران حضور داشت و نمی‌شد در حضور ایشان صحبت کرد! واقعاًً کارهای کشور ما نوع خاصی است و شاهنشاه در ادارۀ کشور نوع مخصوص خودشان را دارند که ملائک آسمان هم نمی‌توانند سر درآورند. مثلاً رییس شرکت نفت چرا نباید در مذاکرات نفت وارد بشود؟ خدا می‌داند و شاه و بس! ... ( یادداشت ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۲) .
🌱ehsan
عصری لایحۀ خانواده را با ( جواد صدر) ، وزیر دادگستری و دکتر ( محمّد) باهری بررسی کردیم.
فردین
شهبانوی رئوف خوش‌قلب قبول کردند به آن‌ها که هنوز نمی‌توانند شهریّه بدهند قرض بدهند، البتّه برحسب پیشنهاد شاهنشاه.
فردین
علیاحضرت ملكه پهلوی هم باز گله از شاهنشاه فرموده بودند كه به من توجه نمی‌كند! بیچاره شاه! فرمودند، آخر چه بكنم؟ این جا حق را به شاه می‌دهم، چون تصادفاًً ملكه فرموده بودند كه مخارج ماهیانه‌ام كم است. در صورتی كه من می‌دانم حد اعلای آسایش را دارند و از این بیشتر برای ایشان نمی‌توان كاری كرد.
پوریا
شاهنشاه كه كاخ مرمر را كه میلیون‌ها تومان ارزش دارد وقف به شهر تهران فرموده‌اند ــ و واقعاًً باید به اندازه شاه دریادل بود كه چنین گذشتی كرد ــ نمی‌دانم به چه مناسبت از این كه تبلیغ درباره آن كم یا بد شده است، عصبانی شده بودند و به من اعتراض فرمودند. عرض كردم، اصولاً این كار آن‌قدر اصالت و عظمت دارد كه احتیاج به هیچ‌گونه تبلیغی نیست. ولی به هر صورت از ناراحتی شاه ناراحت شدم.
پوریا
فرمودند، مگر ما خودمان كه بودیم؟ پدرم یك سرباز ساده و از خانواده كوچكی در سوادكوه بود."
پوریا
جمعه ۱۳۴۷/۸/۲۴ از سه‌شنبه ۲۱ تا امروز در بیرجند بودم. قسمتی از مناطق زلزله‌زده را بازدید کردم. مردم راضی بودند، فقط توزیع نفت را شیر و خورشید ( سرخ) موقوف کرده بود، دستور دادم بدهند. طرز تفکّر ما ایرانی‌ها عجیب است. همین‌قدر ( که) شدّت هر کار گذشت، آن کار کهنه می‌شود. شیر و خورشید ( سرخ) دستور داده نفت به مردم ندهند، آن هم سر زمستان، که پول برای آن‌ها ذخیره بشود و بعد خانه بسازند. آخر اگر مردمی بعد از زمستان بمانند. خیلی اوقاتم تلخ شد، فحش زیاد دادم، همان روز توزیع نفت آغاز شد.
ناصر
شاهنشاه پیام مهّمی درباره ویتنام برای جانسون فرستادند و طوری بازی کردند که حفظ این تعادل بین شوروی و آمریکا از ایران، حقیقتاًً مایه سربلندی و افتخار هر ایرانی‌ست. خدا عمرش بدهد، ولی وقتی این یادداشت‌ها منتشر خواهد شد که من و او هر دو مرده باشیم. امّا من این مطالب را می‌نویسم که ملّت ایران بعدها بداند حفظ این کشور در دنیای متلاطم امروز، آن هم با این آسایش و آرامش و پیشرفت، چه بلایی بوده و چه اندازه زمامدارش ماهرانه کشتی را در این دریای متلاطم ناخدایی کرده است. اگر محمّدرضاشاه مجموعاًً پنجاه سال زمامداری بکند این کشور مسلماً از مترقّی‌ترین کشورهای جهان است. شب مهمانی در سفارت روس بود. مهمانی مفصلّیّّی بود، ولی مذاکراتی انجام نشد. البتّه شاهنشاه تشریف نداشتند.
ناصر
" ...اساس کار روی رضایت و رفاهیّت مردم ( است) ، و مردمی که راضی باشند هیچ‌کس به فکر تخطّی به استقلال ( کشور) نخواهد افتاد. ولی اگر... مردمی خوشبخت نباشند و در فقر و فلاکت و بدبختی زندگی کنند ... ( به فرض این که) بزرگترین نیرو‌های نظامی هم پشتیبان ( رژیم) باشد، بالأخره دوام نخواهند کرد و این جامعه محکوم به فناست... "
ناصر
واقعیت این است که در نظام پیشین از دموکراسی و آزادی گفتار و مشارکت سیاسی خبری نبود. ولی با این همه در زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی، به رغم کوتاهی‌هایی که شد و انتقادهایی که می‌توان کرد، کارهای بسیار انجام یافت که چهره ایران را به کلّی دگرگون ساخت.
مریم اژدری

حجم

۸٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲۷ صفحه

حجم

۸٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲۷ صفحه

قیمت:
۲۳۱,۰۰۰
۱۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان