بریدههایی از کتاب قیام (دفتر سوم)
۴٫۳
(۶)
تا دیروز، دست تو باز بود، تو حمله میکردی و دشمن عهده دار صحنه بود. امروز تو عهده داری و دست دشمن باز است. از داخل و خارج با نفوذ و زد و بند و آفت فشانی، کار میکند، تو نمیتوانی یک لحظه غفلت کنی و یک لحظه به عشرت بپردازی و یا از آفتها و زمینههای انحراف و ارتجاع، چشم برداری، که اختلاس و رشوه و ظلم و تجاوز و یارگیری و زد و بند شروع میشود.
shariaty
برنامهٔ تربیتی نمیتواند، طولانی و سخنرانی بازی وکلاس بازی باشد، که اینها کم حوصله و پرتوقع هستند و اینها برخورد مستقیم را نمیتابند و تحمل نمیکنند.
این برنامه باید کوتاه و روشآموز و غیر مستقیم و هنرمندانه و در زمینهٔ سعی در حوایج و اقدام و همدلی وهمدردی و همکاری باشد. حرف بدون اقدام، مثل اقدام بدون برداشت و آموزش بیحاصل است. هم باید شخم زد و هم باید بذر ریخت و برداشت کرد. اگر حرفها بدون زمینه و پشتوانه باشند، با تمسخر طرف میشوند و اگر محبتها و اقدامها بدون روش آموزی و درس و برداشت باشد، ضایع میشود و بیحاصل میماند.
باید میان آموزش و محبت و سعی و اقدام پیوند زد و آنها را با هم جمع کرد.
mohdiu
نرمش و مخالفت، بهتر از خشونت و اطاعت است.
mohdiu
با توجه به موارد استعمال واژهٔ صلح و سلم میتوان استفاده کرد که سلامت پیش از شروع درگیری است و صلح پس از درگیری و شعلهور شدن آتش جنگ است. و برای شروع درگیری میتوان احتیاط کرد و با هدایت و دعوت، آنها را به راه کشاند، که علی در جنگ صفین آنقدر به مذاکره پرداخت و روشنگری کرد که وسوسهها را به راه انداختند که علی در شک است و از جنگ گریزان است. و پس از شروع دیگر مهلت نداد و هر چه به صلح دعوت کردند و قرآنها را به نیزه بستند زیر بار نرفت، چون آنقدر فرصت داده بود که دیگر نیازی به فرصت نبود. و میخواستند از این فرصت برای تجدید سازمان خود استفاده کنند و این فرصت دادن در واقع ناتمام گذاشتن کار و باطل کردن کارهای گذشته بود.
mohdiu
این رسم راحت طلبان است که به فقیر ببخشند، که باید فقیر را بینیاز نمود تا جمعی را بینیاز سازد. شاید کول گرفتن و به دوش کشیدن راحتتر از راه اندازی و آموزش گام به گام باشد، ولی چارهای نیست که باید کار را از پایه و بنیاد، بالا آورد و صحت و درستی کار مهمتر از سرعت و نتیجهٔ آن است.
mohdiu
باید آن گونه زندگی کرد که مرگ، زندگی را قطع نکند، که تقاطع مرگ و زندگی، حیرتزا و وسوسه انگیز است. زندگی محمدی، آن گونه است که با مرگ ادامه مییابد و با مرگ به ثمر میرسد و با مرگ بریده نمیشود، که تداوم مییابد.
«اَللّهُمَ اجْعَل مَحْیای مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدِ وَ آلِ مُحَمَّد وَآجعَلْنی لَک مِنَ الشاکرینَ الْخاشِعین».
mohdiu
این اشتباه استعمار پیر و کهنه بود، که تا میتوانست کار میکشید و همین که طرف از نای میافتاد بیرونش میانداخت، ولی بعدها آموختند که باید خوب تیمار کرد تا خوب بهره برد و باید از مهرهها حمایت کرد تا الاغهای زیادتری در صف خدمت بایستند و کمر ارادت ببندند.
mohdiu
حجم عمل مهم نیست، مهم ریشههای عمل و توجهها و عنایتهایی است که یک عمل را همراهی میکنند، تو بایک لقمه نانی که میدهی گاهی مزاحمی را رد میکنی و گاهی گرسنهای را سیر میکنی وگاهی درس احسان و انفاق و اطعام میدهی. واین سنت را زنده میداری. آیا اینها با هم برابر است.
mohdiu
راستی آدم میماند که با تاریخ چگونه برخورد کند و میماند که چگونه از تعجب و شگفتی مبهوت نشود. آنهایی که در روز جنگ تا فرسنگها از مدینه دور میروند و آنهایی که در طول تمامی جنگهای رسول، حتّی یک نفر را هلاک نکردهاند و گویا با شمشیرشان آتش هم میزدند، آنها این گونه به خروش میآیند و میخواهند با شمشیرهای همراه، رنگ ذلت را بشویند و رسول را به عزت برسانند. و پیمانی را که فتح مبین و سند پذیرش مسلمین و رسمیت اسلام است، زیر پابگذارند.
mohdiu
حتّی همینها که به آزادی دعوت میکنند و به صلح و سلام میخوانند و به گفتهٔ آن شاعر، دلشان چراگاه آهوان و زمینهٔ کلیسا و کنیسه شده و به دین عشق و محبّت رسیدهاند، حتّی همینها نمیتوانند دشمنان صلح و آزادی را تحمل کنند و با کسانی که از این عشق بریدهاند، پیوند بخورند و صلح کلی را صدا بزنند. هدفها فاصلهها راشکل میدهد و درگیریها را پیش میآورد و پس از طرح دعوت، صفوف مشخص میشود و جنگ آغاز میگردد.
mohdiu
قدرتها آموختهاند که چگونه با لذت و غفلت، انگیزههای جوان را سست کنند و با آزادی و امنیت، التهاب زدههای خسته و مضطربهای سالها و قرنها را و پیرها و بزرگترها را به بند بکشند و هر نوع عصیان و شورش را در نطفه خفه کنند.
اینها این را آموختهاند ولی نیاموختهاند که آدم، آدم است و بزرگتر از تلاوت تکرار و عظیمتر از محدودهٔ خاک است، اینها نیاموختهاند که آدم، گاو نیست و جامعهٔ انسانی، دامپروری بزرگ نیست که با علوفه بیایی و با خروارها شیر برگردی، آدم، آدم است. بودن و برای چه بودن و چگونه بودن را، جلوتر از آب و نان و مسکن و رفاه باید تحلیل کند و در این تحلیل نمیتواند همیشه با تنوعها فریب بخورد و با لذت و نعمت به غفلت دچار شود.
mohdiu
من که مییابم در این مرحله باید از غذایم بگذرم و یا فلانی را تحمل کنم و یا به او محبت نمایم، ولی به خاطر بخل و یا حسادت و یا بدیهای او، چشم پوشی مینمایم، چگونه توقع دارم که به یقین برسم در حالی که از این هدایتها و یاد آوریها، چشم پوشیدهام.
mohdiu
به موسی میگویند، آنچه تو را به این مقام رسانید، همان دلِ شکسته و چهرهٔ خاضع و وجود فقیر ومسکین توست.
راستی که اگر خدا ما را محروم میکند به خاطر ضعفهای ماست. محرومیتهای ما به اندازهٔ محدودیتهای ماست. همین است که با تازیانهٔ بلا بر ما مینوازند و ما را میشکنند و دیوارهای ما را، درهم میریزند تا بیشتر شویم و ظریفتر و وسیعتر، از فضل عظیم او سرشار گردیم.
mohdiu
برای حق به پا ایستادهاند، نه مغرور گذشت خود هستند و نه مغرور جلوهها و سرابهایی که از آنها گذشتهاند.
mohdiu
در روایت، السائحون را به الصائمون تفسیر نمودهاند این مجاهد آزاد عاشق، به عبودیت رسیده و به رسالت گردن گذاشته و به راه افتاده و از خانه محدود و از دیوارها و مرزها گذشته است. و در این سیاحت و حرکت، صائم است و روزه دار است. با غنایم افطار نمیکند و تا غروب بتها و طاغوتها، دهان خود را آلوده نمیسازد و روزهٔ خود را باطل نمینماید.
mohdiu
قبولی آنجاست که با درک ربوبیت او و با توجه به جمال و جلال او به عبودیت روی بیاوری و تنها به خاطر امر او و دستور او به این اعمال پیوند بخوری، که با این پیوند حتّی خوردن و خوابیدن و تمام روزمرگیهایت عبادت و بندگی است و بدون این پیوند، تمامی اعمال و عبادتهایت خستگی و بیحاصلی است. با همین پیوند و از همین امر حق و بندگی او سه عنصر نیت و سنت و اهمیت، مطرح میشود.
mohdiu
قبولی آنجاست که با درک ربوبیت او و با توجه به جمال و جلال او به عبودیت روی بیاوری و تنها به خاطر امر او و دستور او به این اعمال پیوند بخوری، که با این پیوند حتّی خوردن و خوابیدن و تمام روزمرگیهایت عبادت و بندگی است و بدون این پیوند، تمامی اعمال و عبادتهایت خستگی و بیحاصلی است.
mohdiu
آنجا که انسان از جبر طبیعت و تاریخ، با علم آزاد میشود و از جبر غریزه و اسارت غریزه، با عشق آزاد میگردد، باید از آزادی هم آزاد شود و از حریت به عبودیت و بندگی راه بیابد تا از هرزگی و خودسری و یا از دست رفتگی و بیسروسامانی نجات بیابد.
از اینجا به بعد انسان خود را میدهد و خدا را بر میدارد. در این مرحله انسان بر عصیانش، عصیان میکند و عصیان بر عصیان، اطاعت است و عبودیت است. این گونه از تعقل و سنجش، عشق و آزادی به دنیا میآید و این گونه با ترکیب عشق و آزادی و ایمان و زهد، توحید شکل میگیرد و با این توحید، تعبد به حکومت مینشیند. از تعقل، تعبد متولد میشود و از عصیان بر عصیان، اطاعت شکل میگیرد و از ترکیب این نیروها این همه تبدیل ظهور مینماید.
mohdiu
دلی که لنگر انداخته و در ساحل نشسته، با نسیم و نفخهٔ محبت حق و با اشارهٔ هیبت او، به راه نمیآید، موج بر میدارد ولی راه نمیآید. تنها با آزادی دل، حکومت حق محقق میشود.
mohdiu
حتّی از دل خود که باید قلمرو حکومت حق و عرش خدا باشد بتخانه درست کردهایم، آنجا که او سلامت قلب ما را میخواهد و با صراحت میگوید هیچ چیز برای شما کارگشا و نافع نیست مال و فرزند شما به کار شما نمیآید من چه آوردهام؟ «یوْمَ لاینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون اِلّا مَنْ اَتَی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ».
mohdiu
حجم
۲۲۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
حجم
۲۲۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان