بریدههایی از کتاب وحشی؛ کمدی در چهار پرده
۳٫۶
(۷)
بدبختی از آنجا سرچشمه گرفته که زیادی به فکر خوشبختیمان بودهایم.
YasmineGh
اگر زیاد چیز بدانی، زود پیر میشوی.
pejman
همهچیز در وجود انسان باید زیبا باشد: چهرهاش، لباسهایش، روحش و افکارش. خیلی وقتها به کسانی برمیخورم که چهرهٔ دلپذیری دارند و لباسشان هم تحسینآمیز است. اما روح و افکارشان... خدای بزرگ! بیشتر وقتها درون قالبی دلپذیر، روحی سیاه پنهان است که سپیدی برف هم نمیتواند آن را بزداید
YasmineGh
قهرمان نیستم؟ باشد، خواهم شد!
علی دائمی
آدم تا موقعی که زنده است، به فراگرفتن و آموختن ادامه میدهد ــ بدبختی هم بزرگترین آموزگارش است.
پویا پانا
هوشمندی، دانش و عاطفه در ما فقط به این کار میآید که زندگی دیگران را خراب کنیم.
علی دائمی
هر کسی حق دارد چرندیاتی بگوید، اما دوست ندارم آن را خودستایانه ادا کند.
پویا پانا
هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که امید در آن یافت نشود. عشق نومیدانه، عشق شوربختانه، آهها و افسوسها، همگی دریوریاند. کافی است آدم بخواهد.
پویا پانا
نه، هرگز کسی را دوست نخواهم داشت... عشق فقط انگیزش خودخواهانهٔ منِ درونی است نسبت به فردی از جنس مخالف...
YasmineGh
فکر اینکه زندگیام بدون هیچ امیدی هدر رفته، مانند شبحی بدطینت روز و شب آزارم میدهد. گذشتهای برایم نمانده، آن را با کارهای بیهوده هدر دادهام و زمان حال هم جز ابتذال و پوچی چیز دیگری نیست. این است زندگی و عشقم.
پویا پانا
یولیا: امشب بهطور حتم شام نخوردهاید، نه؟
خروشچف: چرا این را میپرسید؟
یولیا: آخر خیلی بدجنس شدهاید.
علی دائمی
من آدمی هستم اهل دانش، یک موش کتابخانه، از زندگی عملی هیچگاه چیزی سردرنیاوردهام.
علی دائمی
یلنا آندرییونا: نامه وسیلهٔ چندان مطمئنی نیست. آنها را دریافت میکند، ولی شاید نخواندشان.
فیودور: شما اینطور فکر میکنید؟ هوم... سیوپنج سال است که در کرهٔ خاکی زندگی میکنم، اما هرگز با چنین پدیدهای روبهرو نشدهام؛ منظورم زنی است که جرأت کند نامهای را که دریافت کرده باز نکند.
علی دائمی
بیشتر وقتها درون قالبی دلپذیر، روحی سیاه پنهان است که سپیدی برف هم نمیتواند آن را بزداید...
پویا پانا
در هر یک از ما موجودی وحشی نهفته است، همگی در جنگلی تاریک سرگردانید، کورمال کورمال زندگی میکنید. هوشمندی، دانش و عاطفه در ما فقط به این کار میآید که زندگی دیگران را خراب کنیم.
YasmineGh
باران بهزودی بند میآید، طبیعت نفسی تازه میکند و زندگی جدیدی در پیش میگیرد. فقط من هستم که باد و باران روحم را طراوت نمیبخشد. فکر اینکه زندگیام بدون هیچ امیدی هدر رفته، مانند شبحی بدطینت روز و شب آزارم میدهد. گذشتهای برایم نمانده، آن را با کارهای بیهوده هدر دادهام و زمان حال هم جز ابتذال و پوچی چیز دیگری نیست. این است زندگی و عشقم. این عشق به چهکاری میآید؟ با آن چه میتوانم بکنم؟ عشق نافرجامم مانند پرتوی از خورشید است که در یک گودال یا در وجود من بتابد.
raha
بدبختی از آنجا سرچشمه گرفته که زیادی به فکر خوشبختیمان بودهایم.
pejman
روراست و بیپرده بگویم، خوشبختی برای شما در هیچ جا وجود ندارد... سرنوشتِ قناری کوچولو این است که در قفسش بماند و شاهد خوشبختی دیگران باشد... خب، پس چارهای ندارد جز اینکه تمام عمرش در قفس سرکند.
علی دائمی
«با روحی آشفته، پیشانی چینخورده، مینویسیم، مینویسیم ـ اما نه خودمان و نه نوشتههامان مورد تحسین قرار نمیگیریم.»
علی دائمی
علیه آنهایی که درکم نمیکنند میستیزم، گاهی بهطرز تحملناپذیری رنج میبرم...
پویا پانا
حجم
۱۲۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۲۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان