بریدههایی از کتاب تطهیر با جاری قرآن؛ تفسیر سورههای آل عمران و مدثر... (جلد سوم)
۵٫۰
(۴)
تو باید در سختترین شرایط، در شکم حادثهها و در شب تاریک، قدر و طرحت را بریزی تا در طلوع فجر کار کنی و برنامهها را پیاده کنی، وگرنه کسی که میخواهد تازه پس از فجر کاری را شروع کند و طرحی را بریزد، دیگر به کارش نمیرسد، که غروب از راه میرسد
علیرضا
در دل تاریکیها و در بطن حادثهها است که تو باید طرح فردا را بریزی و در طلوع فجر، همراه فرشتههای نازل شب قدم برداری. اشتباه ما این است که در شبمان کاری نمیکنیم و در شکم گرفتاریها و ظلمتها، یا تسلیم تاریکی میشویم و یا مرثیه خوان ظلمت. و این فاجعه را در طلوع فجر میفهمیم که هیچ کاری نکردهایم و هیچ طرحی نریختهایم. و تا دست به کار شویم و طرحی بریزیم، هزار مانع بر سر راهمان میگذارند و هزار درگیری برایمان ایجاد میکنند و تا بخواهیم حرکت کنیم به غروب رسیدهایم و دوباره گرفتار شب شدهایم.
علیرضا
هدیهٔ بزرگ اقلیت بودن و در تنگنا افتادن باشد؛ چون در تنگنا و تاریکی است که طرحها ریخته میشوند و نقشهها شکل میگیرند
علیرضا
در این شب برای تو همه چیز فراهم شود:
۱ ـ نعمتها و اندازهها
۲ ـ کتاب و راهنما
۳ ـ نیروهای نازل بر مقام ولایت
۴ ـ طرح ریزی و تقدیر تو.
و این است که بیدار ماندن و طرح ریختن در این شب توصیه شده و بهترین کار در این شب گفتوگوی علم و رسیدن به آگاهی و بینشی است که بتواند در این طرح و تصمیم کمک کار باشد
علیرضا
حدیث نعمتهای مسؤولیت ساز خدا را اگر با زبان مناسب و لسان صدق و برابر بگویی، همیشه حرفی برای گفتن و نعمتهایی و بلاهایی برای مسؤولیت و تعهد آفریدن هست. باید آموخت که در رابطه با نعمتها و بلاها چگونه موضع گرفت و چگونه از این موضع گیری بلند حرف زد و این حدیث نعمت را برای هر کس با زبان مناسب خواند که گاهی زبان، زبان تبیین است و گاهی زبان توبیخ و گاهی زبان تشویق و گاهی زبان سکوت و گاهی زبان شکایت، که هر کس را با زبانی میتوان رام کرد و زیر بار مسؤولیتها برد.
mohdiu
اسلام میزانی است که از کفر جدا میکند. ولایت میزانی است که در اسلام جدا میکند و صلوة میزانی است که در ولایت جدا میکند. این میزانها هستند که مقدار ثقل تو و عمق وجود تو را نشان میدهند.
mohdiu
با این ضربه هیچ پایگاهی نیست و در این دریا، هیچ لنگرگاهی نیست جز سنگینی میزانها که تو را استقرار میدهند. این میزانها؛ اسلام است،ایمان است، ولایت است و نماز است. این اعمال خود میزان و ترازو هستند.
mohdiu
کسانی که با عواطف، با هوسها، با دهان مردم، با شیطنت و سیاست انفاق میکنند، با کسانی که محرکشان تکلیفشان است، در یک عمل برابر نیستند.
همین طور کسانی که غایت و جهت و هدف عملشان تربیت همراه و درس انفاق و سازندگی و ایجاد وحدت و یگانگی است با کسانی که غایت و جهت و هدفشان آرامش وجدان و یا ایجاد اعتبار اجتماعی و یا پیروزی در انتخابات و یا رسیدن به آب و علف دنیاست مساوی نیستند.
همین طور آنها که رابطهٔ اعمالشان را در نظر دارند، با آنها که فقط یک بند را میبینند، برابر نیستند. این پیداست که یک عمل بینهایت رابطه دارد، در نتیجه کسی که تمام این آثار را در نظر دارد با کسی که بعضی از آن را میشناسد بهرهاش و طرز عملش برابر نیست.
mohdiu
و نکته این است که لیلة القدر میگویند نه یوم القدر. در دل تاریکیها و در بطن حادثهها است که تو باید طرح فردا را بریزی و در طلوع فجر، همراه فرشتههای نازل شب قدم برداری. اشتباه ما این است که در شبمان کاری نمیکنیم و در شکم گرفتاریها و ظلمتها، یا تسلیم تاریکی میشویم و یا مرثیه خوان ظلمت. و این فاجعه را در طلوع فجر میفهمیم که هیچ کاری نکردهایم و هیچ طرحی نریختهایم. و تا دست به کار شویم و طرحی بریزیم، هزار مانع بر سر راهمان میگذارند و هزار درگیری برایمان ایجاد میکنند و تا بخواهیم حرکت کنیم به غروب رسیدهایم و دوباره گرفتار شب شدهایم.
mohdiu
این حرفها و این خطها، زبانی دیگر میخواهد و خواندنی دیگر و وسیلهای دیگر.
إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک
mohdiu
آدم با آن همه استعداد پایینترین پایینهاست. و این همان ادبار و هبوط اوست که باید شروع کند و پیش بیاید. و به هر اندازه که حرکت کند از درد و رنج برهد. وگرنه به همان اندازه رنج ببرد و در این رنج، خلود و جاودانگی بیابد.
mohdiu
آنچه از ثنویت و دوگانگی انسان گفتهاند از این اشتباه منشأ گرفته که خیال میکنیم روح و عقل خوب است و شهوت و غضب، بد. آن روح است و این لجن. در حالی که روحی و عقلی که در مسیر نیفتد، لجن است و نکراء و شیطنت است و لجنی و شهوتی که در مسیر باشد و جهت بگیرد، روح است و محبت است و ایمان است. و این بینشی است که اسلام میدهد که انسان نه با استعدادهایش و نه با موقعیت و شرایطش، بلکه انسان با جهتگیریهایش انسان است.
mohdiu
کسانی که اثر محیط و جغرافیا را دیدهاند آن را مطرح میکنند و آنها که وراثت را و یا غرایز را و یا فکر و عقل را و یا طبقات و زمینهٔ اجتماعی را مؤثر دیدهاند به آنها اصالت دادهاند، در حالی که هیچ کدام اصالت ندارند و پایه نیستند؛ که اصالت با ترکیب اینهاست.
این تحلیلها یک جانبه و یک بعدی هستند. انسان این همه است و با این ترکیب و تقویم انسان شکل میگیرد. این انسان وابسته به محیط و طبقه و یا شغل خودش نیست، گرچه متأثر هست ولی محکوم نیست.
mohdiu
و این انسان، نه خوب است و نه بد و نه ترکیبی از خوبی و بدی و روح و لجن، که خوبی و بدی با جهتگیری انسان شکل میگیرد نه با استعدادهای او.
mohdiu
که اقرار گرفته و میپرسد در حالی که خبر داده که ما بارهای سنگین، وزر و رنجهای بزرگ تو را که کمرت را میشکستند، برداشتیم. چگونه؟ آیا با کم جلوه دادن غمها؟ نه. با بزرگ کردن خود تو، با باز کردن سینهٔ تو. غمها را نمیتوان کم کرد، باید خودت را زیاد کنی، باید سینهات را گسترده کنی. آنوقت غمهای بزرگ در این سینهٔ بزرگتر از هستی و عظیمتر از دریا هیچ طوفانی نمیآورند و هیچ بحرانی نمیزایند.
این بینش قرآن است. این تسلیت خداست. در برابر دردهای بزرگ و بارهای سنگین یک راه بیشتر نیست، آن هم زیاد کردن خودِ تو و باز کردن سینهٔ تو و وسعت دادن به ظرفیت تو.
mohdiu
ما غمها را در زرورق میپیچیم و مائدههای زمینی درست میکنیم و آن قدر سخت دروغ میگوییم که خودمان هم باور میکنیم که دنیا قشنگ است، به همان قشنگی که آقای حجازی و آندره ژید به تصویر میکشند.
و این دروغ مثل دروغ اشعث، آن طماع عرب، خودمان را هم به دنبال میکشد و توقعمان را بالا میبرد، ولی همین که از خواب بیدار میشویم میبینیم که نه بابا هیچ آشی خیر نمیکنند و دنیا خوشیهایش، هنگام بلوغشان، ریش و سبیل ناخوشی در میآورند و پدر میسوزانند، که؛ خوشی چیزی جز ناخوشی نیست.
mohdiu
لن تغنی عنه: این تعبیر مثل تعبیر سورهٔ ابیلهب به جای ما اغناه و تغنیه از عَنْ به معنای بدلیت استفاده شده؛ یعنی به جای او بینیازی نمیآورد. در مرحلهٔ کفر، داراییها و اولاد هیچ گونه بینیازی از طرف خدا برای کافر نمیآورد، بلکه او را به تدریج ـ سیصلی ـ میسوزاند و یا آتش گیرهٔ جهنم میسازد. آدمی تا خود متحوّل نشده باشد، تحوّل نعمتها به جای او کارساز نیست و اثری نمیگذارد.
mohdiu
در این آیات، تنزیل و کتاب و رسول و هدایت و فرقان، با محکمات و متشابهات پیوند خورده و همان طور که گذشت متشابه مجمل نیست و تشابه در مفاهیم نیست، که در مصادیق است وگرنه با فرض تشابه و اجمال هدایتی نیست. وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اذْ هَدَیتَنا، نشان میدهد که زیغ پس از هدایت تحقق مییافته و همین زیغ و انحراف به فتنه خواهی و تأویل خواهی میکشیده است.
پس متشابه در حوزهٔ مفاهیم نیست که اجمال دامنگیر شود، که هدایت منتفی شود، که با اجمال هدایتی نیست. تشابه در حوزهٔ عمل و انطباق میآید که زیغ و فتنه در مرحلهٔ عمل است نه در مرحلهٔ فهم و دلالت، وگرنه هدایتی شکل نمیگرفت و اجمال و تشابه مانع از بیان و هدایت میگردید.
mohdiu
آدمی به اندازهٔ رنجی که میبرد کافر است و از راه و مقصد و رفتن، چشم پوشیده است. آدمی گاهی با خدا نجوا دارد و در همین حال از رفتن و از مقصد چشم پوشیده و به جای رفتن و گذشتن از بتها به گلایهٔ از خدا و توبیخ او پرداخته است و اینجاست که حتی کفر به نشانههای او که آدمی را به رفتن و رستگاری میخواند و از ماندن و گندیدن و از انحراف و بنبست، میرماند، با عذاب شدید و رنج بسیار همراه است، که او فقط دعوت نکرده، که راه را با این دعوت هماهنگ کرده و رسول را با این هدایت فرستاده. حال با این همه اگر چشمپوشی و سرکشی سربگیرد، این عزت و قانونهای مسلط او و این نظام و برنامهریزی او، آدمی را میلرزاند و از او انتقام میگیرد، إِنَّ الَّذینَ کفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدید؛ به راستی آنها که به نشانههای خدا کفر ورزیدند، رنج سختی برای آنهاست. وَ اللّهُ عَزیزٌ ذو إِنْتِقام؛
mohdiu
من که صدای زبالهٔ سر راه را نمیشنوم که میگوید مرا بردار و یا صدای این ظرف را نمیشنوم که میگوید از من مواظبت کن، به من ضربه نزن، من که صدای نگاههای مبهوت و اضطرارهای لال را نمیشنوم، چگونه میخواهم صدای دعوت خدا و رسول او را بشنوم و اجابت و استجابت کنم؟
علی به یاران که بر سر غذای گندیدهای جمع شدهاند اشاره میکند: هذا ما بخل به الباخلون؛ این گند، همان بخل تنگ چشمهایی است که آن را در راه نگذاشتند...
mohdiu
حجم
۱۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۲۶,۰۰۰
تومان