صالح بودن عمل چیزی بالاتر از خوب بودن و نیکو بودن عمل است. صالح بودن، خالص بودن را میخواهد و هیچ گونه شرک و آلودگی را برنمیتابد
باران
که بلاء هم تعلّقها را میبرد و هم نقطههای ضعف را مشخص میکند و هم بتها را میشکند و محدودیتها را برمیدارد و شما با همین بلاء و صبوری دریا را شکافتید و فرعون را وارث شدید.
باران
نعمتها ملاک ارزش نیست بل ملاک مسؤولیت و تکلیف است و قرب و رضا و رضوان وابسته به سعی و عبودیت هر صاحب نعمتی است.
باران
اگر ما خود را در حوزهٔ خطاب این آیات بیاوریم ودخل و تصرف آیات را در خود اندازه بگیریم وقبض و بسط آیات و اخذ و طرد و اقبال و ادبار و التفات و غیبت آیات را با خودمان در نظر بگیریم، چه بسا که به اعجاز قرآن و هدایت زنده آن آشناتر و نزدیکتر شویم.
باران
پس آدمی به اندازه رنجی که میبرد، کافر است!!
باران
آنجا که آدمی نیروهای غضب و شهوت و ترس و طمع را به حال خود بگذارد و با عشق بزرگتر مهار نزند و به سوی جهت عالیتر، راه نیندازد، ناچار این ترکیب طوفانی نیروها، تنوع طلبی و بیشتر طلبی و قتل موانع و کفر به نشانهها را میآورد و عصیان و تجاوز را به دنبال میکشد.
باران
فقط و فقط، تنها و تنها مرا اطاعت کنید و از من بر حذر باشید، که سود و زیان در دستهای من است و با من تمامی ضررها سود است و بیمن تمامی سودها زیان است
باران
کسی که به حق و ثبات رسید دیگر از تحولها ترسی ندارد.
باران
آدمی در متن رفاه، رنج تحول را دارد
باران
دل بیمار، رشد و توسعه ندارد. دل بیمار، ظرفیت و وسعت ندارد. دل بیمار، نمیتواند تحول نعمتها و فرصتها را با دو پای شکر و صبر درمان کند. دل بیمار فقط به نعمتها و فرصتها، به منافع و بهرهمندیها میاندیشد و طبیعی است که این بیماری از دلها به شخصیتها و نفسها و به شعورها و سنجشها و به روابط و برخوردها سرایت کند
باران