بریدههایی از کتاب تطهیر با جاری قرآن؛ تفسیر سوره بقره (جلد دوم)
۲٫۹
(۷)
تقوی: به معنای نگهداری و پاسداری و به معنای مرحلهای پس از اسلام؛ حد ذهنی و معرفتی، و ایمان؛ حد قلبی و احساس مطرح میشود
heydar
با وجود علم و اراده و قدرت حق و با وجود نظامها و سنتها و علیتها، با این همه در حوزهٔ دین اکراهی نیست. گرچه در حوزهٔ تقدیر و اندازهها و در حوزهٔ نعمتها و موقعیتها و در ملک ملکوت، آدمی آزاد نباشد و حتی در حوزهٔ اختیار مجبور به اختیار و آزادی باشد، با این همه در حوزهٔ دین و تکلیف و مسؤولیت، آدمی با خود آگاهی و با وقوف بر خویش وبا تعقل و سنجش به آزادی میرسد و در این حوزه اکراهی نیست. دقت تعبیر و زیبایی کلام، اینگونه اداء میشود، که " لا إکراه فی الدین" و این نکته پس از توجه به هیمنه و سیطره و احاطهٔ ربوبی مطرح میشود و تحلیل میشود، که " قد تبین الرشد من الغی"؛ آدمی با جبر بر نعمت و قدر و با جبر بر اختیار و آزادی همراه تعقل و سنجش، جبری بر جهتگیریها ندارد، که رشد و خسر برای آدمی مشخص گردیده
mohdiu
شیطان در مرحله اول وسوسه نمیکند که در کعبه با مادر خود درآمیز، ولی گام به گام از فضای سبز و طراوت بهار و چهرههای شاد و ساقهای روشن جلوههای عشق و طرّههای مست و از نگاه و لبخند و سلام و کلام و پیمان و دیدار میگوید و سرمست میکند و در خمار لذت مغرور مینشاند که با مادر غافل و فریفته و فریبا، ناخواسته درآمیزی و تویی که از دریاها گذشته بودی در قطرهای غرق شوی و تویی که از هستی گذشته بودی در پوست پیازی اسیر بمانی.
و این شوخی نیست، که خطوات شیطان همین است و گامهای کوچک و چترهای بلند عصیان همین است. " ولا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین"؛ و به دنبال گامهای شیطان نیفتید به راستی او دشمن است و آشکارا دشمن است.
mohdiu
وقتی بت محبوب من میشکند، میتوانم او را که هادی است به یاد بیاورم و مطابق هدایت او رفتار کنم و میتوانم بر او بشورم که چرا بتهایم را شکستی؟ مگر کسی دیگر نداشتی؟! مگر من تنها بندهٔ تو بودم... و از این حرفها.
دستور این است که از هدایتها او را به یاد بیاورید و غفلت حضور او را با هدایتها بشکنید. وقتی جام محبوب من میشکند من میتوانم بسوزم که از مادرم به ارث رسیده بود، چه قدر عتیقه بود، فلان پادشاه در آن نوشیده بود... و میتوانم بیاموزم و او را به یاد بیاورم که دیدی شکستنی بود و دیدی که بر روی موج خانه ساخته بودم و بر آب نقش کشیده بودم و بر باد دل بسته بودم.
mohdiu
هر حدی از هدایت، ذکری میخواهد
mohdiu
یعقلون، عقل: سنجیدن در برابر عادت و غریزه و وسوسه. عقل با فکر، با هوش، با حافظه تفاوت دارد، گرچه در تعبیرها این دقت به کار نیاید. آدمی حس میکند، حفظ میکند، استنتاج میکند و مقایسه میکند و میسنجد. این سنجش، عقل است، که " علامة العقل التفکر و علامة التفکر الصمت" و این سنجش عامل خودآگاهی و آزادی و اختیار آدمی است. بدون سنجش، حتی همراه فکر و دانش، آدمی از فشار و تأثیر عوامل آزاد نمیشود. تنها با این مقایسه و سنجش اهداف و راهها و روشهاست که آدمی آدم میشود و مکلّف میشود.
mohdiu
اکنون او میوهها را میگیرد و پس از انس و دلدادگی با خاک و ریشه و ساقه و سبزهها و سایهها و میوهها، ثمرات تو را بر باد میدهد و تمامی تعلقهای انباشته و حاصلهای جمعآوری شده را میستاند. بخواهی یا نخواهی میگیرد. کافر باشی یا مؤمن، میسوزاند و میشکند. به طوع و رغبت، یا به زور و یا کراهت راه میبرد، که ساقی اوست، که راهبر اوست، که مجلس آرا اوست. چه خیال کردهای ... اگر صبوری کنی و با عشق او شکوری کنی، بشارت برای توست، که با بلاء و مصیبت سه نعمت خواهی داشت؛ هم ضعفها را میشناسی و هم تعلقها را میگذاری و هم با دل شکسته قدم بر میداری و آنچه سالک را راه میبرد، نه حال خوش و نه عمل خوش و نه اشراق و شهود، که ظرفیت و انکسار اوست.
mohdiu
محرومیت یک گام است و شکست گام دیگر است. تو گاهی نداری و گرسنهای و گاهی به دست آوردهای و سرشار شدهای، حالا باید با کاستیها و نقصها سرشاریت را بگیرند و پس از وصال هوسها و لذتها، به جدایی و کاستیها گرفتارت کنند و با نقص در ثروتها و جانها و با شکست در بتهای جاندار و بیجان، زیر و رویت کنند، که خداوند عشق، رند است و آگاه است و دست بر نقطه ضعفها میگذارد و دلدارها را میگیرد، که قسم یاد کرده: " بعزتی وجلالی وارتفاعی علی عرشی لاقطعن امل کل آمل سوای"؛ به عزتم، به جلالم به رفعتم بر تمامی هستی، هر آینه و ناچار، میبرم آرزوی هر کس را که به غیر من آرزو بسته و جدا میکنم پیوند هر کس را که با دیگری پیمان گذاشته.
mohdiu
هدایت به حقیقت و سعادت، با هدایت به مبدأ و معاد همراه است و لااقل با هدایت به اللّه همراه است و همین هدایت برای نظاممندی ذهن و احساس و عمل آدمی و برای سازمان دادن به زندگی و مرگ آدمی کافی است، که این هدایت، عبودیت را میخواهد و این عبودیت بر نیت و سنّت و اهمیت استوار است و این عبودیت به انگیزه و ارتباط آدمی دست باز میکند و از معرفت تا جامعه تا حکومت او را در پوشش میگیرد. این بود و این هستی و این درک از هستی، نمودها و صبغهها و رنگها دارد و بهترین صبغه و رنگ، همین صبغه است که از عبودیت ریشه گرفته و از اعماق سر برداشته است.
mohdiu
که ولایت متمّم نعمتهاست. با ولایت و سرپرستی نعمتها در جایگاه مناسب و در جهت هماهنگ قرار میگیرد و بار میآورد.
mohdiu
حجم
۳۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه
حجم
۳۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۵۱۶ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان