«ای نامهٔ خوشاقبال که به سویش میروی! به او بگو ـ
بگو از آنچه ننوشتم؛
Zohreh Mahmoudi
چیزی نمیتوان از آن آموخت ـ
این یأسی بیچون و چراست ـ
دردی شکوهمند ـ
که آسمان برایمان فرستاده است ـ
Zohreh Mahmoudi
پاها بیاراده پرسه میزنند ـ
روی زمین، در هوا
در کورهراهی جنگلی
بیترسی از مسیر
با گونهیی خرسندی بلورین ــ مانند سنگ
این لحظهٔ پیش رفتن است ـ
Zohreh Mahmoudi
پس از رنجی سنگین، احساسی خشک دست میدهد
Zohreh Mahmoudi
Love's stricken 'why"
Is all that love can speak-
Built of but just a syllable
The hugest hearts that break
یارا اقبال
Because I could not stop for Death
He kindly stopped for me
mhs
شهرت ــ زنبور است.
وزوزی دارد
نیشی
ــ آه ـ
پر و بالی نیز
Mostafa F
بارها فکر کردهام که آرامش فرارسیده است ـ
هنگامی که از آن دور بودهام ـ
همچون کشتی شکستگان که گمان میبرند خشکی را دیدهاند ـ
میان دریا ـ
دست از تلاش میکشند ـ
اما میفهمند ـ
چه بسیاراند ساحلهای خیالی ـ
یا بندری شاید
نومید همچون من ـ
Zohreh Mahmoudi