بریدههایی از کتاب اندیشههای پنهان
۴٫۸
(۲۵)
تفکر مقدّر؛ تفکری که از پیش اندازهگیری شده، دو مرگ را به همراه دارد: مرگ فکر و مرگ انتخاب.
کاربر ۹۲۳۰۴۵
«راستی، آن کس که تفکر ندارد به نجات نزدیکتر است تا کسی که تفکراتش را به انحراف کشیدهاند.»
«آنها که با تفکراتی مغشوش و گرفتار حرکت میکنند خیلی گمراهتر از آنهایی هستند که هرگز تفکراتی ندارند و کاری را آغاز نکردهاند.
کاربر ۹۲۳۰۴۵
قطبنمای فکر ما میتواند جهت حرکت ما را نشان بدهد به شرط اینکه گرفتار آهنرباهای هویها، سودها، تعصبها و عادتها و تقلیدها نشده باشد؛ وگرنه این قطبنمای منحرف به جای اینکه ما را به مقصد برساند، در دریا غرق میکند.
کاربر ۹۲۳۰۴۵
نکتهٔ قابل توجهی که باید همیشه متذکر آن بود، این است که اگر ما واقعاً خواهان رسیدن به حق هستیم و میخواهیم آن را بشناسیم باید در قدم اول، فکر خود را آزاد کنیم و باید ذهن خود را خالی از هر عقیدهای کنیم تا فکر ما بتواند کارش را انجام دهد و بتواند ما را به حق و حقیقت برساند.
کاربر ۹۲۳۰۴۵
برای گام برداشتن و پرواز نخستین چیزی که لازم است آزادی انسان از زنجیرها و تعلقهاست وگرنه پرواز کردن با پای بسته، بالها را هم میشکند.
reyhane.110
راستی کدام بهتر است؛ در راهْ قرض دادن و بلافاصله به نور رسیدن و بعد هم چند برابرش را گرفتن و یا در راه بز و بزغاله و زن و فرزند و رفیق و چَه چَه و به به دادن و نفله کردن و بعد حسرت خوردن و آخرِ سر ناله و آه کشیدن و بر بیوفایی و نیرنگشان تُف و نفرین فرستادن...؟
کاربر ۲۹۳۷۰۰۴
تنوعطلبی انسان نیز نشانگر این نیاز به رشد و حرکت میباشد؛ چون انسان هر زمانی آرزوی چیزی را دارد اما وقتی به آن میرسد باز خسته میشود و ارضا نمیشود. همین خسته شدن و ارضا نشدن، یک هدایت الهی است که به وسیلهٔ آن به انسان تذکر داده میشود که ای انسان، کار تو ماندن نیست بلکه رفتن است تا ابد، تا بینهایت؛
Mehr
«یک محقق هنگامی به حق میرسد که تحقیق صحیحی را شروع کرده باشد و روش صحیحی را به کار گرفته باشد و این است که باید محقّق قبل از هر چیز خود را از کشش هر عقیده و هر مکتب آزاد کند.
Mehr
من که امروزم بهشتِ نقد حاصل میشود
وعدهٔ فردای زاهد را چرا باور کنم
Mehr
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
Mehr
فصل اول: انواع دین
اگر دین را از آدمها کسب کنیم، به نفرت و فرار میرسیم اما اگر با شناخت باشد، مسأله فرق میکند.
استاد صفایی دین را به سه نوع تقسیم مینماید:
۱. دین ارثی-سنتی یا دین دستوری
۲. دین احساسی-عاطفی
۳. دین اصیل
استاد صفایی در دستنوشتهای که امروز به عنوان «اندیشه من» به چاپ رسیده است، به عنوان «ویژگیهای مذهب عاطفی و دستوری» مینویسند: «بزرگترین جنایت به مذهب این است که آن را از تفکر و تعقل جدا کنیم و غیر برهانی و عاطفی جلوه بدهیم، که هر کس برای دلش به آن روی میآورد؛ چون این مذهب عاطفی و آرامبخش همان است که افیون ملتها میشود و دستاویز مادّیگری و عامل ضد مذهب.
یِکْ چیزی از دَرونْ
«هَلِ الْاِیمَانُ اِلّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ». ما در زندگی هر چیزی را بخواهیم، به همان ایمان داریم؛ بنابراین ما در اوج دینداریمان، خدا و پیر و پیغمبر را وسیلهای قرار میدهیم برای رسیدن به دنیا. در صورتی که خدا دنیا را وسیله قرار داده است برای رسیدن به خودش.
mohdiu
عقیده از کلمهٔ عقد به معنای گِره گرفته شده است. و عقیده یعنی گره خوردن شناخت با احساس ما.
کاربر ۹۴۸۰۱۰
یکی اینکه این ماده چگونه حرکت کرد تا این جهان به وجود آید؛ زیرا حرکتْ تضاد میخواهد، تضادْ عامل حرکت است و تضاد از ترکیب برخوردار است. پس این ماده نیاز به محرک دارد. دیگر اینکه وجودِ محدود به دو چیز نیاز دارد: به حدود و مرزهایی و به حادّ و محدود کننده و مرزبانی. بنابراین این وجود فقیر و نیازمند که هم به محرک، هم به حدود و مرزهایی و هم به حادّ و محدودکنندهای نیاز دارد، دیگر نمیتواند مبدأ و شروع هستی باشد و همین طور نمیتواند حاکم باشد.
منم!
برای هر کار خود یک سؤال داشته باشیم؛ مثلا صبح که از خواب برمیخیزیم، علت برخاستنمان را از خود بپرسیم و بگوییم بیدار شدهام که چه؟ برای چه؟ جواب میشنویم برای اینکه صبحانه بخورم. باز سؤال کنیم که چه بشود؟ جواب میشنویم برای اینکه نیرویی در من به وجود بیاید. همینطورکه چه؟ تا سر کار بروم و پولی بهدست آورم. که چه؟ تا با آن صبحانهٔ فردا را مهیا کنم! و در نهایت درخواهیم یافت که زندگیمان یکنواخت شده، زندگیمان شده به دور خود چرخیدن، حرکت در یک مدار بسته، تکرار مکررات و مرگ تدریجی!
shariaty
حجم
۱۹۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۹۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان