بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آخرین غروب‌های زمین | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب آخرین غروب‌های زمین اثر روبرتو بولانیو

بریده‌هایی از کتاب آخرین غروب‌های زمین

۴٫۴
(۹)
همیشه سعی داشت از خشونت بپرهیزد، حتا به قیمت این‌که ترسو بدانندش، اما خشونت، خشونت واقعی، اجتناب‌ناپذیر است
امیرعباس قادری
متوجه شده‌ام بی‌آن‌که از خودت یک احمق بسازی و بی‌آن‌که مذبوحانه تظاهر به نویسنده بودن کنی هم می‌توانی از هنر لذت ببری.
امیرعباس قادری
سعی می‌کند بنویسد اما چیزی به ذهنش نمی‌آید. سعی می‌کند دوباره به سراغ نویسندگان محبوبش برود اما به‌نظر می‌رسد که صفحات پاک شده‌اند یا نشانه‌های اسرارآمیزی که از هر پاراگراف بیرون می‌زند پنهان می‌شوند. کتاب‌های تازه را امتحان می‌کند، اما ناتوان از تمرکز، نمی‌تواند هیچ بیاموزد یا لذتی در خواندن بیابد.
امیرعباس قادری
یک‌بار ازش پرسیدم چه‌جور زن‌هایی را دوست دارد. سؤال احمقانه‌ای بود، سؤالی که نوجوانی که دنبال حرفی برای زدن می‌گردد می‌پرسد. اما پیرمرد آن را جدی گرفت و مدتی طولانی پاسخش را سبک‌وسنگین کرد. بالاخره گفت زنان آرام. و بعد اضافه کرد، اما فقط مرده‌های‌شان واقعاً آرام‌اند. و بعد از مدتی گفت، فکرش را که می‌کنم حتا مرده‌های‌شان هم آرام نیستند.
امیرعباس قادری

حجم

۱۹۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۳ صفحه

حجم

۱۹۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۳ صفحه

قیمت:
۴۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد