بریدههایی از کتاب محکم در آغوشم بگیر
۳٫۴
(۶۳۷)
«تنهاییِ عظیم و سُربیرنگی وجود دارد که مثل زمستانی یخی روی انسانهای زیادی سایه میاندازد.»
من زنده ام و غزل فکر میکنم
نویسندهای مثل رابرت پاتنم در کتابش به نام بولینگ بهتنهایی اشاره میکند که ما دچار فقدان خطرناکِ "سرمایهٔ اجتماعی" شدهایم. (این عبارت در سال ۱۹۱۶ توسط یک معلم ویرجینیایی اختراع شد که به کمک مداوم، همدلی و معاشرتی که همسایهها برای هم داشتند، اشاره میکرد). اکثرمان دیگر در اجتماعاتِ حمایتگر با حضور خانوادهای که در آن به دنیا آمدهایم یا دوستانِ صمیمیِ دورانِ کودکی زندگی نمیکنیم. ما ساعات بیشتر و بیشتری کار میکنیم، مسافتهای طولانیتر و طولانیتری را طی میکنیم و بنابراین فرصتهای کمتر و کمتری برای شکلدادنِ روابطِ نزدیک و صمیمی داریم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
در قرن بیستویکم، یک رابطهٔ عاشقانه به رابطهٔ احساسیِ مرکزی در زندگیِ بیشترِ آدمها تبدیل شده.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
«عشق همهچیز است و واقعاً ارزشش را دارد که برایش بجنگی، برایش شجاعت به خرج بدهی و همهچیز را به خطر بیندازی... و اگر چیزی را برایش به خطر نینداختی، بزرگترین خطر را کردهای.»
من زنده ام و غزل فکر میکنم
من کتاب را به سه بخش تقسیم کردهام. بخش اول به این سؤال قدیمی جواب میدهد که عشق چیست. توضیح میدهد که چرا معمولاً برخلاف بهترین نیتها و بینشها، دچار قطع ارتباط و ازدستدادنِ عشقمان میشویم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
درمانِ هیجانمحور بر ایجاد و تقویتِ این پیوندِ احساسی میان شریکهای زندگی تمرکز میکند و این کار را با شناسایی و تغییر لحظات کلیدیای که یک رابطهٔ عاشقانهٔ بالغانه را پرورش میدهند، به انجام میرسانَد: درککردن، هماهنگبودن و علاقهمندبودن به یکدیگر.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
درککردن، هماهنگبودن و علاقهمندبودن به یکدیگر.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
پیامِ درمانِ هیجانمحور ساده است: بیخیالِ جروبحثهای بیهوده شوید، سالهای اول کودکیتان را تحلیل کنید، اداهای زیادی رمانتیک دربیاورید یا موقعیتهای جدید را در رابطه امتحان کنید. در مقابل، تصدیق و تأیید کنید که شما از نظر احساسی به شریک زندگیتان دلبسته و وابسته هستید؛ درست شبیه نیازِ یک بچه به پدر و مادرش برای تغذیه، تسکین و حمایت. دلبستگیهای انسانِ بالغ شاید بیشتر متقابل و کمتر بر محور تماس فیزیکی باشد، اما ذاتِ پیوندِ احساسی همان است. درمانِ هیجانمحور بر ایجاد و تقویتِ این پیوندِ احساسی میان شریکهای زندگی تمرکز میکند و این کار را با شناسایی و تغییر لحظات کلیدیای که یک رابطهٔ عاشقانهٔ بالغانه را پرورش میدهند،
من زنده ام و غزل فکر میکنم
ناگهان منطقِ بدیعی که پشت شکایتهای پرحرارت و حالت تدافعی و مستأصلانهٔ زوجهایم بود را درک کردم. همهٔ اینها نیازِ پنهانِ ما برای داشتنِ کسی بود که به او تکیه کنیم. فردِ عزیزی که بتواند ارتباط احساسیِ قابل اتکا و راحتی به ما عرضه کند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
گفت: «خب اگه روابط عشقی چانهزنی نیستن، پس چی هستن؟» بعد صدای خودم را شنیدم که با لحنی معمولی گفتم: «اوه! اونا پیوندهای احساسی هستن و به نیازِ درونی برای ارتباط احساسیِ امن مربوط میشن؛
من زنده ام و غزل فکر میکنم
حجم
۲۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۱ صفحه
حجم
۲۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۱ صفحه
قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۷,۰۰۰۵۰%
تومان