معلم فیزیکی داشتیم که گاهی حرفهای عجیبی میزد. مخصوصا وقتی لبی تر کرده بود. یهبار گفت شبها قبل از خواب سعی کنید سه دقیقه خودتون رو جای چیز دیگهای بذارید. میگفت سه دقیقه خیلی زیاده اما با تمرکز و تمرین زیاد میشه این کار رو کرد. مثلا جای یه برگ درخت توی یه جنگل تاریک. یا جای یه سنگ وسط بیابون. یا جای یه پیرمرد آبزیپو که نیمساعت طول میکشه تا کفشهای لعنتیش رو بپوشه. جای یه حشره. یه سیفون توالت. یه توپ فوتبال. یه تابوت. یه جفت کفش. جای یه قدیس، یه روسپی، یه گربه. میگفت اگه مدتی این کار رو انجام بدید حس میکنید انگار دنیا داره توی روحتون نفس میکشه
زهرا۵۸
بهنظر میرسد آدمها دلیل روشنی برای عاشق شدن ندارند گرچه برای خروج از آن اغلب دلایل موجهی وجود دارد
Babak Z
«هر چی از زندگی بیشتر فاصله بگیری امکان شاعر شدن بیشتره و بالعکس.»
ــسیّدحجّتـــ
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذرهای فردا.
Mina.Hp
«کشیش گفت اسم خداوند خاصیتی داره که هیچ اسم دیگهای نداره. گفت اگه یکی از اسمهای خداوند رو مدام تکرار کنی، حتا اگه معناش رو ندونی، یا از اون بدتر، حتا اگه به چیزی که میگی باور نداشته باشی، گفتنش کمکم روی تو تاثیر میذاره. گمونم منظورش یهجور تاثیر معنوی بود.»
ــسیّدحجّتـــ
بهنظر میرسد آدمها دلیل روشنی برای عاشق شدن ندارند گرچه برای خروج از آن اغلب دلایل موجهی وجود دارد؛
ــسیّدحجّتـــ
گاهی برای بیدار موندن باید گرفت تخت خوابید.
سیّد جواد
حالا بعد از گذشت اینهمه سال دوست دارم خطاب به این سه رفیق پشت دیوار بگویم: «بزغالهها! هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر دلم واسهتون تنگ بشه.»
پریسا
که باورپذیری برای هر کس بستگی دارد به جایی که او ایستاده است. یعنی چیزی که برای کسی واقعیت سادهای است، ممکن است برای دیگری رویایی دستنیافتنی باشد.
هلیا
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذرهای فردا
hosein lima