بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دلیل | صفحه ۵ | طاقچه
کتاب دلیل اثر حمید حسام

بریده‌هایی از کتاب دلیل

نویسنده:حمید حسام
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۳۳ رأی
۴٫۷
(۳۳)
جلسهٔ توجیهی برای شروع شناسایی توی روستای چنگوله تموم شد. همه رو که توجیه کرد، از محل جلسه زد بیرون و رفت پشت دیوار. من هم کنجکاوی‌م گل کرده بود. تعقیبش کردم؛ دیدم با خودش حرف می‌زنه، نهیب می‌زنه، کلنجار می‌ره و دعوا می‌کنه. صمیمیت با اون به من جسارت داد تا بپرسم: «علی آقا، چیزی شده؟» اولش طفره رفت و جواب نداد. صمٌ بکم نشست و صورتش رو میون دستاش پنهون کرد. دوباره اصرار کردم: «چی شده علی؟» با پافشاری من جواب داد: «گاهی آدم فکر می‌کنه کسی شده؛ شیطان هم همین رو می‌خواد. توی جلسه شیطان داشت قلقلکم می‌داد! باید مراقبت کنیم؛ الهی لا تکلنی إلی نفسی طرفهٔ عیناً ابدا.»
کاربر ۳۴۶۳۵۹۰
- خودشم دنبال یه «دلیل» می‌گشت تا اینکه اون خواب به دادش رسید. اون خواب که از مصیّب، معاونش، که توی فاو شهید شده بود، پرسید: «از کدوم راهکار به این مقام رسیدی؟» مصیّب هم جواب داد: «راهکار اشک!»
علیرضا

حجم

۵٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۵٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۸۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۴
۵
صفحه بعد