بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق (مجموعه‌ی آنچه گذشت جلد اول) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق (مجموعه‌ی آنچه گذشت جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق (مجموعه‌ی آنچه گذشت جلد اول)

نویسنده:وحید خضاب
امتیاز:
۴.۵از ۱۵ رأی
۴٫۵
(۱۵)
حرکتی در حد تسخیر لانهٔ جاسوسی هم باعث نشد سازمان دست از تحلیل‌های سابق خود بردارد و مدعی بود «ارتجاع، درحال ‘ضد امپریالیست نمایی’ است»! سازمان بدون تغییر دادن تحلیل‌های درون گروهی، کماکان نظام را وابسته به امپریالیسم قلمداد می‌کرد ولی در ظاهر امر، در صف حامیان تسخیر لانهٔ جاسوسی ایستاده بود.
narges
امام در شرطی جالب برای پذیرش این دیدار اعلام کرد اعضای سازمان را به شرطی به حضور می‌پذیرد که آن‌ها رسماً در رسانه‌ها ایمان خود به اسلام را اعلام کنند. بدین ترتیب هم به خود سازمان و هم به مردم متذکر شد که اسلام سازمان با توجه ایدئولوژی‌شان زیر سؤال است تا چه رسد مجاهد بودنشان
narges
سازمان، علاوه بر جمع‌آوری حجم معتنابهی سلاح و مخفی‌سازی آن‌ها ر اوان پیروزی انقلاب، دست به ۲ کار دیگر هم زد: اول آنکه با ادعای انقلابی و صاحب حق بودن، تعداد زیادی از ساختمان‌ها و منازل را تحت تصرف خود درآورده و با سکنی گزیدن در آن اماکن رسماً دفتر و تشکیلات راه انداخته بود. مطلب دوم آن بود که در جریان تصرف مراکز و منازل مربوط به رژیم، میزان قابل توجهی پول نقد و اشیای قیمتی در این اماکن نگهداری می‌شد و سازمان در اینجا هم با محق دانستن خود به عنوان سازمان پیشتاز انقلابی اقدام به غصب این اموال و اشیا کرد که درآن شرایط، از نظر مالی، میزان بسیار زیادی پول در اختیارسازمان قرار داد.
narges
با رجوع به منابع اصلی سازمان و کلام نیروهای آن درمی‌یابیم که آن‌ها در مسیر مبارزه، اگرچه «مسلمان» بودند و خود را مسلمان انقلابی می‌دانستند، ولی «انقلابی بودن» برای آن‌ها اصل بود، نه مسلمان بودن؛ و با توجه به آنکه مارکسیسم ـ لنینیسم را «علم مبارزه» تلقی می‌کردند، طبیعی بود که وقتی تضاد این دو آشکار شود، با توجه به اصل بودن مبارزه، آن‌ها «علم مبارزه» را مرجح بدارند. این یعنی آنکه ایدئولوژی سازمان، حتی در یک روند کاملاً طبیعی هم، لاجرم به مارکسیسم خالص منتهی می‌شد.
narges
بدان جهت که مارکسیسم ـ لنینیسم در نظرگاه سازمان صریحاً «علم مبارزه» شمرده می‌شد و کلید شناخت جهان هم در ماتریالیسم ـ دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی جست‌وجو می‌گردید، طبیعی بود که هرچه بیشتر در این مسیر حرکت و بر کمیت و کیفیت مبارزه و مسائل تئوریک افزوده شود، میزان توجه به مارکسیسم بیشتر و بیشتر گردد و سعی بیشتری روا داشته شود تا اسلام هم با این علم مبارزه منطبق از آب درآید. اما از آنجا که اسلام ذات توحیدی دارد و مارکسیسم ـ لنینیسم ذات ملحدانه، روشن است که این همراهی و این منطبق‌سازی فقط تا مدتی کوتاه میسر است و بالاخره، حتی در یک روند کاملاً طبیعی، این دو در جایی تضاد غیر قابل حل خود را آشکار خواهند کرد.
narges
با غور در ایدئولوژی سازمان و محتویات فکری و تئوریک آن، روشن می‌شود که اعضا (حتی اعضای اولیه) اگر چه در بخشی از نظر و عمل خود، مسلمان بودند و کاملاً هم به آن معتقد می‌نمودند ولیکن در بخشی دیگر از ذهن و عمل خود کاملاً از مارکسیسم پیروی داشتند، اگرچه این بخش از ذهن و عملشان جامه‌ای اسلامی به تن داشت و آن بخش نظری و عملی اسلامی‌شان آمیخته بود با تحلیل‌های مارکسیستی. از همین رو، آنان با این التقاط قوی و درهم تنیده، اگر چه مسلمان بودند و خالص، ولی خلوصشان نسبت به اسلامی بود که با اسلام اصیل فاصله داشت.
narges
اندیشهٔ مارکسیسم ـ لنینیسم با تلفیق با اسلام یا حتی در بعضی موارد (ولو به صورت ناآگاهانه) در لباس مطالب اسلامی، در اندیشهٔ سازمان رسوخ شدیدی داشت و همین بستر، موجب می‌شد که اعضا نه تنها نسبت به مارکسیسم بدبین نباشند، بلکه با آن با نهایت احترام برخورد کرده و بسیاری از مسائل آن را عین اسلام یا حتی کلید فهم اسلام بشمارند.
narges
بنیانگذاران و اعضای اولیه سازمان از طرفی همگی مسلمان بودند و از خانواده‌های مذهبی (و بعضاً روحانی) برخاسته و به اسلام دلبستگی داشتند. از طرف دیگر، پیش فرض‌های ذکر شده هم کاملاً در پس ذهن آن‌ها جاگیر شده بود و همین موجب می‌شد از طرفی بخواهند «اسلام انقلابی اصیل» را بشناسند و از طرفی، مطالب موجود اسلامی را ناکافی و حتی غلط بدانند. آن‌ها با ردّ لزوم تخصص‌های دینی برای فهم دین، بدون تسلط (و حتی بدون آشنایی کامل) آآآ با زبان عربی به تفسیر قرآن و روایات می‌نشستند و می‌خواستند اصول اصیل اسلامی را کشف و عرضه نمایند. از همین رو همزمان با تشکیل گروه‌هایی جهت کسب آمادگی‌های عملی و نظامی و امنیتی، گروه‌هایی هم جهت مباحثه و تدوین مطالب تئوریک و ایدئولوژیک سازمان تشکیل شد و جزوات اصل آموزشی تئوریک سازمان را تدوین کرد.
narges
«(رجوی) شروع کرد به بحث و پس از فصل مشبعی که درباره علم صحبت کرد گفت: “از نظر ما مارکسیسم لنینیسم علم است، علم اجتماع و علم مبارزه است، درست مثل قوانین فیزیک، ربطی به دین و اسلام ندارد. ما نمی‌توانیم بگوییم فیزیک اسلامی یا فیزیک سرمایه‌داری، فیزیک فیزیک است و قوانین خودش را دارد. مارکسیسم هم همین طور».»
narges
مصطفی ملایری از دیگر اعضای وقت سازمان هم گفته است: «مهم‌ترین مسئله ـ که در حقیقت نقطه عطف تحولات مجاهدین بود ـ این بود که مارکسیم را «علم مبارزه» می‌دانستند. در حقیقت ما به سراغ مارکسیسم به عنوان یک جهان‌بینی نمی‌رفتیم، فکر می‌کردیم که مارکسیسم مسیر تحول جامعه را به ما نشان می‌دهد.... عیناً این تصور را داشتیم: به همان شکل که برای طراحی یک موتور یا یک ساختمان، قوانین لایتغیّری بر آن ماتریال و موضوع و حرکت و دینامیسم آن حاکم است، در جامعه هم به همین شکل است و «علم تحول جامعه» مارکسیسم است.»
narges
خواندن مارکسیسم که شروع شد، بعضی از بچه‌ها کم‌کم به شک افتادند.... در اثر این شک، محمد (حنیف‌نژاد) حس کرد که می‌باید جلو این شک را بگیرد.... مارکسیسم به عنوان علم مبارزه مطرح شده بود.... در آن زمان می‌گفتند مارکسیست‌ها دو نوع حرف دارند: یک سری حرف‌های ضد دین دارند که مزخرف است و باید کنار گذاشت، و یک سری حرف‌های دیگر هم دارند که علم مبارزه است. اینکه چطور می‌توان قدرت را در چنگ گرفت و چطور یک گروه معلوم و آداب‌دار می‌تواند توده‌ها را بسیج کند و انقلاب راه بیندازد و حاکمیت را سرنگون کند، علم است. باید رفت و یاد گرفت. در این زمینه هم کمونیست‌ها بیشتر از ما کار کرده‌اند.»
narges
از دید مارکسیسم، ماتریالیسم دیالکتیک کلید فهم جهان است. نه تنها فهم جهان حاضر بلکه حتی کلید فهم گذشته و آینده. حتی بالاتر از این، باورمندان به این اندیشه می‌گویند با تکیه بر آن می‌توان قواعد جهان را شناخت و آن را همانگونه که صحیح است ساخت.
narges
پایه اصلی تفکر مارکسیست‌ها در برخورد با جهان، «ماتریالیسم» است. مراد آن‌ها از ماتریالیسم آن است که حقیقت جهان هیچ چیزی جز «ماده» نیست. مارکسیست‌ها قائلند که اموری مانند اراده هم تفسیر مادی دارند و حتی آنچه در ذهن و فکر می‌گذرد هم چیزی نیست جز انعکاسات جهان مادی. متفکران مارکسیست در تفسیر جهان تنها به ماتریالیسم قناعت نمی‌کنند بلکه ماتریالیسمِ جهان را از طرق «دیالکتیکی» بررسی می‌کنند و به این ترتیب «ماتریالیسم دیالکتیک» یا همان تشکیل می‌شود که میتوان آن را بنیاد فلسفی مارکسیسم شمرد.
narges
اگر ویتنام الهام‌بخش بود و «چه گوارا» انگیزاننده، فلسطین علاوه بر این دو، امکانی عملی و در دسترس بود. تصادفی نبود که از سراسر دنیا از بریگادهای سرخ ژاپنی، تا اولترا چپ‌های فرانسوی و آلمانی، از ارتش آزادیبخش ایرلند تا فدایی و مجاهد ایرانی به فلسطین روی آوردند. بدین‌سان فلسطین نیز در این سوی جهان به کانون و قلب تپنده دیگری تبدیل شد، کانونی که در آن قومیت عرب، با انترناسیونالیسم اسلامی و انقلابی‌گری جهانی تلاقی کرد و گره خورد.
narges
فلسطین اما، کانون شورش و قیامی‌صرفاً عربی نبود، فلسطین سرزمین مقدس مسلمانان و جایگاه اولین قبله آنان بود، از این رو از شیوخ الازهر در قاهره گرفته تا آیت‌الله‌های ایرانی در نجف و قم و مشهد، از مسلمانان هند و پاکستان گرفته تا سنگال و دیگر کشورهای آفریقای سیاه، همه و همه فلسطین را به نحوی از آن خود و آرمان خود می‌دانستند که به «غصب» رفته بود.
narges
«فلسطین» یک کانون شورش و قیام محلی نبود، برای تمامی‌اعراب از محافظه‌کارترین تا رادیکال‌ترین اقشار، از حاشیه جنوبی خلیج فارس تا دریای مدیترانه و شمال آفریقا، «فلسطین» به مسئله‌ای محوری تبدیل شد. حتی مسئله ملّی خود این کشورها و ملت‌ها نیز از کانال مسئله فلسطین عبور می‌کرد. چه بسیار سلاطین عرب و رؤسای جمهور محافظه‌کار و وابسته به بیگانه که تحت فشار افکارعمومی‌ملت خود مجبور به حمایت از مبارزات مردم فلسطین شدند. چه بسیار رهبران رادیکال عرب؛ در مصر و سوریه و عراق و جاهای دیگر که تلاش کردند به عنوان قیم و پدرخوانده ملت فلسطین عمل کنند تا از این طریق رهبری جهان عرب را به‌دست آورند، چرا که فلسطین به نماد مبارزه و رهایی ملت عرب تبدیل شده بود.
narges
۱۵ خرداد ثابت کرد شاه وقتی با انتقاد واقعی و مبارز حقیقی مواجه شود حاضر است دست به هر سفاکی ای بزند
narges
دشمنی علیه حاکمیت دینی در تاریخ بشر و خصوصاً تاریخ اسلام بر دو بخش اساسی قابل تقسیم است؛ اول دشمنی علیه اساس و بنیان یک حاکمیت که مدعی عدم حق برای وجود آن حاکمیت است و عموماً تا قبل از ایجاد و قاطعیت حاکمیت بروز داشته و پس از ثبوت حاکمیت به شکلی بیرونی این دشمنی ادامه دارد و دوم دشمنی در درون حاکمیت است که به دلایل گوناگون و برای تامین منافع مختلف، مانند حسادت‌ها، تفاوت دیدگاه در تعریف منفعت، تامین منافع دشمن بیرونی و غیره از درون حاکمیت بارز می‌شود.
narges
در اسلام، تبری (دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی)، مقدمهٔ تولی است. بدون درک تبری، دغدغه و فعلی عملی و واقعی، به عاشق‌شدن و سماع حول محور ولایت منجر نمی‌شود و همگیِ افعال و اَعمال، تنها عادت و بیانی توخالی است.
narges
به هرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه شریفه، عمل کرد. که خداوند در آیه شریفه می‌فرماید: «با این‌ها بجنگید، من این‌ها را به دست شما عذاب می‌کنم و دل‌های مؤمن را شفا می‌دهم و به شما پیروزی می‌دهم.» و نقطه آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیف‌ترین و خبیث‌ترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.» دراین عملیات، تعداد بسیار زیادی از نیروهای سازمان کشته شدند، چنانکه شهید صیاد در جایی دیگر گفته بود: «از شب ورود این‌ها تا آخر به درک واصل شدنشان بین گردنه چهارزبر... حضور داشتم. یک دفعه دیدم منافقین پلید... حالا صد تا صد تا از کشته هایشان پشته درست می‌شود به دست ما.»
زینب هاشم‌زاده

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
۴۲,۵۰۰
۵۰%
تومان