بریدههایی از کتاب مردی که مدام با چترش بر سرم میکوبید
۴٫۰
(۲۳۶)
وقتی حشرهای بر پیشانیتان مینشیند دردی احساس نمیشود، فقط آزاردهنده است.
♡Sara♡
ایمان و باور قاطع او در کارش بدون هیچ کینهای بود. خلاصه جدیتی درکارش داشت که گویا حامل ماموریت مرموزی بود و باید به مقامات بالا پاسخ میداد.
helya.B
وقتی حشرهای بر پیشانیتان مینشیند دردی احساس نمیشود، فقط آزاردهنده است.
بید مجنون
تازگی پی بردم که دیگر نمیتوانم بدون آن ضربات زندگی کنم. به تازگی بیشتر اوقات احساس نگرانی میکنم. دلشوره عجیبی روحم را آزار میدهد
سیامک
ضربات او خیلی محکم نبود فقط با چترش ضربات آهستهای به من میزد که هیچ دردی نداشت. البته همان هم خیلی آزاردهنده بود. همانطور که میدانید، وقتی حشرهای بر پیشانیتان مینشیند دردی احساس نمیشود، فقط آزاردهنده است.
حسین
بهر حال این فکرها و استدلالها بیفایده است چون جراتش را ندارم خودم یا او را بکشم.
Sadra Ganji
چیزی که نمیدانم این است که به او شلیک کنم یا خودم.
.....
با خودم فکر کردم به کلانتری بروم و بگویم سرکار، این مرد با چترش بر سرم میکوبد. مورد بیسابقهای خواهد بود. افسر به طرز مشکوکی به من نگاه خواهد کرد، مدارکم را میگیرد و سوالاتی گیج کننده خواهد پرسید و در نهایت حتی دستگیرم خواهد کرد.
Yasna
حتی میدانم با شلیک یک گلوله از شرش خلاص خواهم شد. چیزی که نمیدانم این است که به او شلیک کنم یا خودم.
Parnian88
ایمان و باور قاطع او در کارش بدون هیچ کینهای بود.
Parnian88
به یاد دارم اوایل، شبها از دست او بیدار میماندم. الان گمان میکنم خوابیدن بدون ضرباتش برایم محال و غیر ممکن است.
Parnian88
اوایل نمیتوانستم تحملش کنم اما حالا دیگر به آن عادت کردهام.
Parnian88
فرناندو سورنتینو۱ در سال ۱۹۴۲ در بوئنسآیرس متولد شد. او نویسندهای آرژانتینی است. آثار او به زبانهای مختلفی از جمله: انگلیسی، پرتغالی، ایتالیایی، آلمانی، فرانسوی، فنلاندی، مجارستانی، لهستانی، بلغاری، چینی، ویتنامی و... ترجمه شده است. او در سال ۲۰۰۶ مجموعهای از داستانهای کوتاه خود را منتشر کرد.
کاربر ۶۷۲۳۰۵۹
بهر حال این فکرها و استدلالها بیفایده است چون جراتش را ندارم خودم یا او را بکشم.
yurika stargirl
عجیبترین ویژگی شخصیت او بود. ایمان و باور قاطع او در کارش بدون هیچ کینهای بود. خلاصه جدیتی درکارش داشت که گویا حامل ماموریت مرموزی بود و باید به مقامات بالا پاسخ میداد.
کاربر ۳۴۴۲۸۳۰
اوایل نمیتوانستم تحملش کنم اما حالا دیگر به آن عادت کردهام.
شهرزاد🍁
با آنکه نیازهای فیزیکی ندارد، میدانم وقتی به او ضربه میزنم درد را احساس میکند. میدانم او ضعیف و مردنی است. حتی میدانم با شلیک یک گلوله از شرش خلاص خواهم شد. چیزی که نمیدانم این است که به او شلیک کنم یا خودم
alina
با آنکه نیازهای فیزیکی ندارد، میدانم وقتی به او ضربه میزنم درد را احساس میکند. میدانم او ضعیف و مردنی است.
alina
خیلی از اوقات با مشت و لگد و چتر به او ضربه زدم (خدا من را ببخشد). اما آرام بود و چیزی نمیگفت و آنها را بعنوان بخشی از کارش پذیرفته بود و به جان میخرید و دقیقا این عجیبترین ویژگی شخصیت او بود. ایمان و باور قاطع او در کارش بدون هیچ کینهای بود. خلاصه جدیتی درکارش داشت که گویا حامل ماموریت مرموزی بود و باید به مقامات بالا پاسخ میداد.
خیلی اَبری
همانطور که میدانید، وقتی حشرهای بر پیشانیتان مینشیند دردی احساس نمیشود، فقط آزاردهنده است. و این چتر مانند حشرهای بزرگ و گنده هر از گاهی با فاصله زمانی دقیق و مشخص بر سرم مینشست.
خیلی اَبری
حجم
۷٫۹ کیلوبایت
حجم
۷٫۹ کیلوبایت
قیمت:
رایگان