بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پلنگ‌های کافکا | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب پلنگ‌های کافکا اثر موآسیر اسکلیر

بریده‌هایی از کتاب پلنگ‌های کافکا

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۱۰ رأی
۴٫۰
(۱۰)
ای کاش می‌شد همان‌جور که مثلاً آدم یک جلیقه اندازه می‌گیرد و می‌بُرد، زندگی‌اش را اندازه بگیرد و بِبُرد. اما زندگی پیچیده‌تر از جلیقه‌دوزی بود و سیاست پیچیده‌تر از زندگی.
AS4438
آرامش درونی دارایی بزرگی ا‌ست، گنجی‌ است گران‌بها.»
AS4438
با افتخار می‌گفت «آوانگاردها لزوماً کوچک‌اند.»
Somel
راتینهو فکر کرد برگردد و به کافکا بگوید «گو که نوشته‌ات را نمی‌فهمم، اما حرف ندارد.»
Somel
چه فایده از نوشتن، وقتی داری جانت را پایش می‌دهی؟ قبلِ این‌که دیر بشود، برو! از این‌جا برو بیرون! به حرف من گوش کن رفیق‌کافکا. من خیر ترا می‌خواهم.» ا
Somel
کافکا پچ‌پچ کرد «ویرانی. شاید هم حق با شما باشد. شاید هم خلق‌ کردن در‌عین‌حال به معنای ویران‌ کردن هم باشد.»
Somel
(چون به قول آنارشیستی به نام راواشول که بمبی به یکی از کافه‌های پاریس پرتاب کرده بود، «بی‌تقصیر نداریم. همه‌مان‌ سهمی در تقصیرات داریم.»
Somel

حجم

۱۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

حجم

۱۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

قیمت:
۲۶,۵۰۰
۱۳,۲۵۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد