بهاره رهنما به روایت شناسنامه متولد سی شهریور سال ۵۲ تهران، و به روایت خودش متولد دهم آذر ماه سال ۵۳، شهرستان اراک است. از سال ۷۰ بازیگری را شروع کرده و از همان سالها کنار بازیگری داستان هم مینوشته، او روزنامهنگار و وبلاگنویس هم هست؛ حقوق، ادبیات و ادبیات نمایشی خوانده و گاهی هم تدریس کرده، اما شاید بتوان گفت مهمترین دغدغهاش کنار بازیگری همین نوشتن بود. در مصاحبهها و حرفهایش تأکید دارد فمنیست نیست، اما در بیشتر داستانهایش فضای زنانهٔ ملموسی به چشم میخورد. در چند کارگاه و دورهٔ رمان و داستان حضور داشته، اما مهمترین مدرس خودش برای نوشتن را جعفر مدرسصادقی میداند که زمانی در فرهنگسرای نیاوران داستانهای بهاره را میخواند و کنارش حاشیه مینوشت! این کتاب اولین مجموعه داستان اوست که شامل داستانهایی از برهههای زمانی مختلف نوشتنِ او از سال ۷۰ تاکنون است.
ⓜⓞⓣⓐⓗⓐⓡⓔ
برای پنجمینبار است در این هفته باز آمدهای، روبهروی من نشستهای و از من میخواهی برایت فال بگیرم. موهایم را شرابی کردهام، با تارهای سفیدش سایهروشن قشنگی شده، اما تو اصلاً متوجه تغییرم نمیشوی. من هم با حرص، ورقهای سرخ را روی میز شیشهای بُر میزنم و برای نمیدانم چندمینبار میگویم که فالْ بیشتر از ماهی یکبار جواب نمیدهد؛ تو هم مثل همیشه نمیشنوی و با آن جملهٔ تکراری شروع میکنی: «سارا فکرشو بکن، به من خیانت میکنه! به من!»
ⓜⓞⓣⓐⓗⓐⓡⓔ
بهاره رهنما به روایت شناسنامه متولد سی شهریور سال ۵۲ تهران، و به روایت خودش متولد دهم آذر ماه سال ۵۳
Rezvan
«تا آخر دنیا عاشقتم، بگو خانومکوچولوی دیوونهٔ من بیاد پایین.» سرم گیج میرود و میخواهم همهٔ وجودم را عُق بزنم. سعید دارد در ماشین را برای تو باز میکند. با موهای کوتاهش شبیه سعید سالهای دبیرستان شده. تو به او لبخند میزنی، یاد خوابم میافتم؛ من و تو و سعید و یک بیبی گشنیز گندهٔ مقوایی بدقواره... ترشی مایع معده دهانم را پر میکند. میدوم سمت دستشویی. پشت صدای شیر آب و عق زدنم، صدای صاحبخانهام را میشنوم که غر میزند باز اجارهٔ خانهام عقب افتاده!
مری و راه های نرفته اش