بریدههایی از کتاب رشد
۴٫۵
(۲۸۱)
آنها که با معیار اهمیت و ضرورت، به نظم رسیدهاند و سازمان گرفتهاند، اینها در بنبست نمیمانند و در درگیریها نمیشکنند و بازیچه عجلهها و شتابها نمیشوند و در بحرانیترین لحظههای تاریخ و همراه درگیریهای مستمر، قدرها و حدها را در نظر دارند و هر کلمه و هر کار و هر فکری را در جایگاه خویش میگذارند و در نتیجه میتوانند از کلمهها و طرحها و فکرهایی که دور از شتابها و عجلهها و همراه قدر و حدی هستند، بهره بگیرند.
khorasani
دلهایی که سازمان گرفتهاند... دیگر بازیچه حادثهها نمیشوند و بحران نمیبینند.
khorasani
ما بازیچه شتابها هستیم، مگر هنگامی که از پیش طرحی داشته باشیم و با حساب احتمالات آماده شده باشیم و خط آخر را خوانده باشیم.
khorasani
مگر جز به سوی او میتوان به سوی دیگری رفت و مگر جز با او میتوان با دیگری سودا کرد! بر فرض چیزی نداده باشد و بر فرض بهشتی نداشته باشد، اما باز اوست که بر دل و بر خلق و بر دنیا و بر شیطان هم احاطه دارد و تسلط دارد و حکومت دارد. اگر بناست که با کسی باشیم و اگر بناست که مفت ببازیم پس چرا برای او نباشیم و به او نبازیم، که حاکم است و عظیم است، نه محکوم و اسیر.
الف. میم
و از آنجا که خدا جز خوبی نمیخواهد و جز رشد خلق را نمیخواهد، ناچار گروندگان به او و عاشقهای به راه افتاده او، جز خوبی نمیآورند، «وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ».
کاربر ۳۸۳۷۰۷۸
برای شناخت اینکه برای چه هستم، باید بدانم با چه چیزهایی هستم. از وسائلی که در یک اتاق هست میتوان کشف کرد که این اتاق برای چیست و برای چه آفریده شده. از استعدادها و نیروهای انسان هم میتوان کشف کرد که او برای چیست و برای چه آفریده شده است.
کاربر ۳۸۳۷۰۷۸
انسان بینهایت سرمایه دارد و بینهایت راه دارد و فقط هفتاد سال وقت برای تجارت، آن هم، نصفش خوراک و پوشاک و مسکن و نصفش مقدمات اینها، وای به روزی که بقیهاش هم بشود صرف نمایش دادن اینها که دیگر سرمایهها از دست رفتهاند یا راکد ماندهاند و احتکار شدهاند و یا از دست رفتهاند و زیان شدهاند.
کاربر ۳۸۳۷۰۷۸
چقدر نکته در این کلمهها نهفته، «اِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا». مگر جز به سوی او میتوان به سوی دیگری رفت و مگر جز با او میتوان با دیگری سودا کرد! بر فرض چیزی نداده باشد و بر فرض بهشتی نداشته باشد، اما باز اوست که بر دل و بر خلق و بر دنیا و بر شیطان هم احاطه دارد و تسلط دارد و حکومت دارد. اگر بناست که با کسی باشیم و اگر بناست که مفت ببازیم پس چرا برای او نباشیم و به او نبازیم، که حاکم است و عظیم است، نه محکوم و اسیر.
sefatemehm
قرآن کتابی بود که به انسان، نه تکامل که رشد را هدیه میداد؛ «یهْدی اِلی الرُّشْدِ.
قرآن کتابی بود که پس از شکل گرفتن، رهبری کردن را میآموخت، که رشد، رهبری کردن استعدادهای تکامل یافته است.
Mim.
دلهایی که سازمان گرفتهاند... دیگر بازیچه حادثهها نمیشوند و بحران نمیبینند.
مغازهای که قفسهبندی شده و تنظیم گردیده، جنسهای زیاد آن به راحتی در دسترس قرار میگیرند، اما دکهّهای در هم و شلوغ که اجناسشان پخش و رها و زیر پا افتاده است، دست و پاگیر و خستگیزا و وقت کش هستند.
دلهایی که بر اساس اهمیت حادثهها، کارها را ردهبندی کردهاند... در حالی که هزار کار دارند، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست؛ چون در یک لحظه، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثهای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری.
Alireza
و از آنجا که خدا جز خوبی نمیخواهد و جز رشد خلق را نمیخواهد، ناچار گروندگان به او و عاشقهای به راه افتاده او، جز خوبی نمیآورند، «وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ». چقدر رابطه، چقدر وابستگی.
شادی رفائی
دلهایی که سازمان گرفتهاند... دیگر بازیچه حادثهها نمیشوند و بحران نمیبینند.
sajjadquote
کسی که عاشق حق شد، عاشق خلق میشود، که: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. و این عشق میشود زیربنای مبارزه و امر به معروف و نهی از منکر. کسی که عاشق شد، خواستار بهروزی و بهزیستی و رشد و حرکت و کمال معشوق است و در این دید حتی یک پر سبزی و یک لقمه نان و یک ورق کاغذ هم هدر نمیشود و ضایع نمیگردد، که باید هر چیز به رشد خود و کمال خود برسد و این خودداری از اسراف بر اساس این اعتقاد استوار میشود نه فقط بر اساس یک بخل و یا یک دید اقتصادی.
کاربر ۲۰۵۴۷۴۴
هر هدفی تا اندازهای استعداد ما را به کار میکشد و سرمایههای ما را بارور میکند، باید در انتخاب هدف سنجید و اندیشید تا هدفی بیابیم که تمام استعدادهای ما را بارور کند و تمام نیروهای نهفته و پاهای پنهان ما را بیرون بکشد.
انسان به خاطر معشوق میدود، هر چقدر معشوق عظیمتر و ارزندهتر باشد ناچار حرکت و کوششاش و در نتیجه سود او زیادتر خواهد شد.
کاربر ۲۰۵۴۷۴۴
چه کسی بزرگتر از من، جز حاکم بر من؟ من باید با کسی معامله میکردم که چیزی داشته باشد، چه کسی داراتر از مالک من؟ من باید سراغ بازاری را میگرفتم که قدرت جذب داشته باشد و چه بازاری وسیعتر از بازار آخرت؟ من باید در راهی میدویدم که بنبست نداشته باشد و چه راهی بهتر از بینهایت؟
و اگر به سراغ دیگری رفتم و در جای دیگری، ناچار به بنبست میرسم و به دیوار و به عصیان و چه بسا بمیرم و به تولدی دیگر هم دست نیابم و در اتاقی که افتادن یک پرده آسمانش را میگیرد مدفون شوم.
کاربر ۲۰۵۴۷۴۴
قرآن دریایی است عمیق، گسترده، پربار.
عمیق است؛ روح و نور و تفسیر دارد.
و گسترده است؛ بر تمام راه دراز انسان و بر تمام ابعاد وسیع او نظر دارد.
و پربار است؛ چون برای این همه برنامه دارد.
قرآن دریایی است عمیق، گسترده، پربار.
علیرضا
دلهایی که بر اساس اهمیت حادثهها، کارها را ردهبندی کردهاند... در حالی که هزار کار دارند، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست؛ چون در یک لحظه، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثهای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری. اگر تمام کارها را انجام بدهیم و این یک کار بماند، کاری انجام ندادهایم و بار خود را نگذاشتهایم و اگر آن یک کار را، فقط همان را، بیاوریم دیگر حرفی برای ما نیست و بازخواستی نیست. و همین است که دیگر سیل حادثهها و انبوه کارها،
seyed.a.amini
رشد در برابر خسر است و کمال در برابر نقص.
زهره عالیپور
ما پیش از آنکه تشنه شده باشیم، نوشیدهایم و پیش از آنکه به اشتها آمده باشیم و با سؤالها گلاویز شده باشیم، خود را تلنبار کردهایم و پیش از آنکه به معناها دست یافته باشیم، به کلمهها رسیدهایم ... و این است که باد کردهایم و با آنکه زیاد داریم، مریض و بیرمق هستیم و به امتلای ذهنی و پرخوری فکری دچار شدهایم ...
مهدی آقاجانی
کسانی که گندمها را به خاک میسپارند، آنهایی هستند که وسعت خسیس زمستان را فهمیدهاند و نیازهای عظیم را شناختهاند و میخواهند گندمها را زیاد کنند.
احسانے طبيبــ (جوجہ پزشڪ)
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان