بریدههایی از کتاب از پشت میز عدلیه؛ خاطرات طنز یک قاضی دادگستری
۴٫۲
(۵۵۹)
عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است.
ف مجتهدی
تاریخ اجتماعی ایران روزی به کمال نزدیک میشود که اطبا و قُضات خاطرات خود را بنویسند؛ چرا که این دو گروه با حضور در بطن جامعه با معضلات و گرفتاریهای مردم ارتباط مستقیم دارند.
ف مجتهدی
خلاصهٔ بسیاری از پروندههای قضایی چیزی نیست جز یک کمدی بیسروته با یک مشت کمدین درجهسه که بدون هیچ فکر و سناریویی مشغول بداهه بازی کردن روی صحنهٔ زندگی هستند. گاهی برای یک جای پارک نیممتر قداره میرود داخل ده سانت طحال؛ گاهی برای یک طلب کوچک چندین برابر خسارت میماند روی دست طلبکار، و گاهی هم برای یک شب و یک شام شوهری خود را از هزار و یک شب نعمت محروم میکند.
آخر برادر من میمُردی مینشستی توی خانه، چهار روز نان خشک با سرکه و آبغوره سَق میزدی؟ خوب شد حالا؟ الآن از زندان هم آزاد بشوی باید فقط یک عمر از زنت با پای ناقصش پرستاری کنی. کات.
طوبی
نکتهٔ آموزندهٔ این خاطره اینکه اگر روزی دیدید دارید حسابی از کسی کتک میخورید و کبود شدهاید، تلفن همراهتان را هم وارد معرکه کنید و آن را به ضارب بدهید تا چنان با گوشی بر سرتان بزند که هم خودتان خُرد شوید هم گوشی. گاهی قانون از تلفن همراه شما بیشتر از خودتان حمایت میکند.
طوبی
نکتهٔ آموزندهٔ این خاطره اینکه اگر روزی دیدید دارید حسابی از کسی کتک میخورید و کبود شدهاید، تلفن همراهتان را هم وارد معرکه کنید و آن را به ضارب بدهید تا چنان با گوشی بر سرتان بزند که هم خودتان خُرد شوید هم گوشی. گاهی قانون از تلفن همراه شما بیشتر از خودتان حمایت میکند.
محمدیان
عدالت زمان دارد، زمانش که بگذرد هر چه حکم شود عین بیعدالتی است.
Parinaz
ناگهان از همهجا بیخبر گفت «من از صبح تا حالا که پشتِ درِ دُکون شما منتظرم...»
دیگر ادامهٔ صحبتهایش را نمیشنیدم. قلمم وارفته بود. داشتم بین تعجب و یأس ذوب میشدم. حس کردم همهٔ ابهتم پاشید. احساس کردم خلع سلاح شدهام. نیاز به یک کاردک داشتم تا پرستیژم را از روی درودیوار جمع کنم.
کتابخوار
انگار یک قهر قدیمی بین قُضات و مردم وجود دارد که اصلاً نباید از یکدیگر خبر داشته باشند و سراغ هم را بگیرند. تصویر ارائهشده از قضاوت و قُضات در رسانهها، مخصوصاً صداوسیما، بسیار غیرواقعی است. قاضی در تلویزیون و سینما پیرمردی هفتادساله است با کتوشلوار خاکستری و یقهٔ دیپلمات و ریش بلند که با خودش هم قهر است و مدام با گوشتکوبش روی میز میکوبد و تنها جملهای که بلد است این است که «نظم جلسه را رعایت کنید.» اما
کتابخوار
در پایان برای اینکه میزان مجازات قانونی اتهاماتش را ببینم و نوع و میزان ضمانتی را که باید بیاورد تعیین کنم، کتاب قانون را باز کردم و چند صفحه ورق زدم و مطالعه کردم. این حرکت را که دید گفت «از قانون نگاه کردنتون پیداست قاضیِ کمتجربه و بیسوادی هستین.» من هم جواب دادم «دقیقاً.» اصلاً حوصله نداشتم برای چنین آدمی توضیح دهم که علم حقوقْ علم استنباط، استدلال و روش صحیح مراجعه به منابع قانونی و حقوقی است، نه علم حفظ کردن مواد و شمارهٔ آنها.
M_`N
مدتی طولانی پشت در اتاق خودم منتظر خودم نشسته بودم تا خودم درِ اتاق خودم را باز کنم و خودم را به داخل بخوانم. چه پارادوکس عجیبی بود: من بیرون اتاق منتظر صاحب اتاقی بودم که صاحب اتاق خودش بیرون اتاق منتظر صاحب اتاقی نشسته بود که خودش بیرون اتاق نشسته بود تا صاحب اتاقی بیاید که خودش بیرون اتاق منتظر صاحب اتاق نشسته بود که...
Mahdi Hoseinirad
حجم
۱۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۱۰۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
قیمت:
۳۴,۰۰۰
۱۷,۰۰۰۵۰%
تومان