بریدههایی از کتاب روابط متکامل زن و مرد
۴٫۲
(۱۵۷)
پس، تزاوروا تلاقوا... برخوردهایتان زیاد بشود، از برخوردها بیاموزید و دل نیرومند را بدست بیاورید. برخوردها خاصیتش درگیریهایش است. در درگیریهاست که آدمها اندازههاشان مشخص میشود
rvt
مادام که تلقی ما از خویش عوض نشود، حجاب هیچ مفهومی نخواهد داشت و چیزی جز کفن سیاه و قبرستان خانه و مرگ نشاط زندگی و نابودی شادیها، عنوان نخواهد گرفت
rvt
در لحظههای خوشی و شادی، برای دیگران هم سهمی بگذار و اگر مزاحم تو شدند سخت گیر نباش، که گذشت از خوشیها، تو را به خوبیها میرساند
rvt
از کسانی نباش که رنجهایت و گرفتاریهایت را از نگاه و چهره و حالتهایت به هر کس منتقل کنی. سختیها، مهمان تو هستند. آنها را به دلهای همسر و خانوادهات سرازیر نکن. اگر ناتوان هستی، با توانگری سفرهٔ دلت را باز کن، تا کاری صورت بگیرد، نه فقط درد دلی بر خاطری آتش بیندازد.
این خوب است که همسر تو محرم داراییها و شادیهای تو باشد، ولی لازم نیست که از گرفتاریهای تو و مشکلاتی که رزق تو هستند، سنگینی و سختی ببیند. مگر آنکه کارگشا باشد، نه فقط سنگ صبور.
وحید ولی
سؤال کردید آیا مرد محوری و مرد سالاری باشد یا زن سالاری؟ حقیقت امر این است که نه این و نه آن. یعنی در یک زندگی متفاهم و زندگی سالم، یعنی؛ زندگی که هدف دارد، هدف حاکم است وقتی که ما میخواهیم مسائلمان را بسنجیم باید بسنجیم این کار یا آن کار، کدام ما را به آن مقصود میرساند. این مقصود پول باشد؟ مثلا خانوادهای هستند که میخواهند پول در بیاورند، بدهیهای خانهشان را بدهند. یا خانوادهای هستند که میخواهند تحصیل کنند، به یک مدارجی برسند. یا خانوادهای هستند میخواهند به یک قدرتی برسند. هر هدفی که هست... اقداماتی که در آن خانواده میخواهد بگذرد باید با آن هدف محاسبه بشود. اگر خدا مطرح است باید با او محاسبه بشود. پول مطرح است، رسیدن به تحصیل مطرح است، رسیدن به امتیاز اجتماعی مطرح است، باید ما آن هدف را فراموش نکنیم و در رابطه با آن هدف برنامهریزی کنیم، نه این حکومت کند و نه آن.
takhtary
به اندازهای که توقع داشته باشی تحمل نمیکنی، میشوری، آشفته میشوی. ولی وقتی که توقعها افت کرد تحملها زیاد میشود. ظرفیتها میآید، ظرافتها در برخوردها میآید. محبتها میآید، مماشات میآید. مماشات یعنی با هم راه رفتن. مماشات مشی است، یعنی؛ با هم دست هم را بگیریم، قدم به قدم با هم راه برویم. او را به زمین نمیکشی. هُلش نمیدهی. رهایش هم نمیکنی. با او راه میروی. آن که قویتر است باید این مراحل را طی بکند.
Zahra
نکتهٔ دومی که اشاره کردم این بود که در زندگی با تمام برخوردها و فراز و نشیبهایش این اصل هست که ما برای همه احتمالات و برخوردهایش آماده باشیم. فقط بیاموزیم که تکلیف در هر پیشامدی چیست. مهم نیست چه پیش میآید، مهم این است که بدانیم در هر پیش آمد چه باید کرد.
Zahra
من رفتهام با تحقیقات زیاد زنی را گرفتهام با این خصوصیات، یا خانمی شوهری را انتخاب کرده با این خصوصیات. او حساب میکند که این تا آخر همین است. این طور نیست. آدم لحظههای روحی گوناگونی دارد؛ گاهی خسته است، گاهی مشتاق است، گاهی حال خودش را هم ندارد. با این آدم، با این فراز و نشیب، بهترین راه این است که آدم احتمالات را بشناسد. قانونها و قواعدی را که باید در هر احتمال مراعات کند را هم بشناسد و بعد با حلمی که دارد و با فرصتی که میدهد منتظر مسائل مناسب باشد. پس دو چیز مطرح است: هم حلم، هم دادن فرصتها.
Zahra
این را بیاموزیم که با هر شرایطی چگونه باید برخورد کنیم. این آموزش، آموزشی است که شما را با دست پر در برابر شرایط گوناگون قرار میدهد، غافلگیر نمیشوید.
Zahra
ما تا این درگیریها را نداشته باشیم، ضعفهامان، ترسهامان، بخلهامان، خستگیهامان، زیاده رویها یا کوتاهیهای خودمان را نمیشناسیم. در این برخورد است که مشخص میشود ما چقدر کم داریم. چقدر افراط داریم. چقدر تفریط داریم.
Zahra
ما خیال میکنیم که اگر زندگی یک زندگی بیدردسر و بدون درگیری باشد، یک زندگی مناسبی است، در حالی که آنچه که مطلوب است و آنچه که به آدمها تکامل میدهد و آنها را رشد میدهد و بهرهمند میکند این است که در هر برخوردی بیاموزم که چگونه موضع گیری کنم و در هر موقعیتی چگونه با مسائل روبرو بشوم. اینجاست که دیگر آدم دنبال یک زندگی بیدغدغه و بیدرگیری نیست. برایش این مسأله است که با هر درگیری و با هر گرفتاری چه باید بکند. بین خودش و مشکلات حائل نمیاندازد، از مشکل فرار نمیکند، بین خودش و مشکلات هم حائلی را قرار نمیدهد، بلکه میکوشد که از مشکلاتی که برایش شکل میگیرد بهرهمند شود،
Zahra
احترام امامزاده با متولی است. تو میتوانی بدون لج در آوردن و تحریک کردن همسرت را در چشمها و دلها بزرگ کنی. آنجا که تو حُرمت او را میشکنی، دیگران حرمت نگه نمیدارند.
Zahra
در لحظههای خوشی و شادی، برای دیگران هم سهمی بگذار و اگر مزاحم تو شدند سخت گیر نباش، که گذشت از خوشیها، تو را به خوبیها میرساند.
از کسانی نباش
Zahra
بین خودش و مشکلات هم حائلی را قرار نمیدهد، بلکه میکوشد که از مشکلاتی که برایش شکل میگیرد بهرهمند شود، یعنی؛ از مشکلات، بهرهمندی بدست بیاورد.
شادی
در حالی که آنچه که مطلوب است و آنچه که به آدمها تکامل میدهد و آنها را رشد میدهد و بهرهمند میکند این است که در هر برخوردی بیاموزم که چگونه موضع گیری کنم و در هر موقعیتی چگونه با مسائل روبرو بشوم
شادی
فوز، اجر، فضل و بهرههای عالی و لقاء رضوان الله، در رابطه با به کار گرفتن استعدادهاست نه با مقدار آنها.
شادی
برخوردهای مستقیم دیرتر مورد اعتماد قرار میگیرند و در صداقت تو تردید میآورند.
شادی
گذشت از خوشیها، تو را به خوبیها میرساند.
شادی
آدمی میتواند حتی از بنبستها بیاموزد که راه کجاست و چگونه باید بازگشت و حلقهٔ زنجیر را باز کرد و بدون سماجت ولج در آوردن، با تفاهم و محبت و مدارا در راه گام برداشت.
شادی
سؤال کردید آیا مرد محوری و مرد سالاری باشد یا زن سالاری؟ حقیقت امر این است که نه این و نه آن. یعنی در یک زندگی متفاهم و زندگی سالم، یعنی؛ زندگی که هدف دارد، هدف حاکم است وقتی که ما میخواهیم مسائلمان را بسنجیم باید بسنجیم این کار یا آن کار، کدام ما را به آن مقصود میرساند. این مقصود پول باشد؟ مثلا خانوادهای هستند که میخواهند پول در بیاورند، بدهیهای خانهشان را بدهند. یا خانوادهای هستند که میخواهند تحصیل کنند، به یک مدارجی برسند. یا خانوادهای هستند میخواهند به یک قدرتی برسند. هر هدفی که هست... اقداماتی که در آن خانواده میخواهد بگذرد باید با آن هدف محاسبه بشود. اگر خدا مطرح است باید با او محاسبه بشود. پول مطرح است، رسیدن به تحصیل مطرح است، رسیدن به امتیاز اجتماعی مطرح است، باید ما آن هدف را فراموش نکنیم و در رابطه با آن هدف برنامهریزی کنیم، نه این حکومت کند و نه آن.
takhtary
حجم
۴۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان