بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روابط متکامل زن و مرد | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب روابط متکامل زن و مرد

بریده‌هایی از کتاب روابط متکامل زن و مرد

امتیاز:
۴.۲از ۱۵۶ رأی
۴٫۲
(۱۵۶)
روباهی می‌گذشت، به شتر روی آورد و با دم شتر بازی آغاز کرد تا آنکه دمش را با دم شتر گره زد. شتر برخاست. دم کوتاه این دو به هم گره خورده بود. روباه معلق مانده بود و به دنبال شتر تاب می‌خورد. گربه‌ای این صحنه را دید. از روباه پرسید چه بر سرت آمده؟ روباه گفت: هیچ! با بزرگان وصلت کرده‌ایم!
abbas aghaei
مسأله این نیست که من پاکم، مسأله این است که اگر کسی با عمل من گندید، ناچار گند او به من هم سرایت می‌کند، که من در جامعهٔ مرتبط زندگی می‌کنم. و مسأله این است که من از محدودهٔ حصارها و دیوارهای من و خودم گذشته‌ام و در من تمام خلق گنجانده شده و عشق آنها در دل من هم نشسته است.
abbas aghaei
با این توضیح می‌فهمیم که حجاب تنها مخصوص زن نیست که مردها هم باید حساب شده حرکت کنند و گرد و خاک بالا نیاورند و دل‌ها را به خود گره نزنند، که هر کس در سر راه دل‌ها بنشیند، او راهزن است و طاغوت. و این مسأله در آن وسعت مطرح می‌شود که حتی زن و شوهر را هم می‌گیرد، که هیچیک نباید بر دیگری حکومت کنند و هیچکدام نباید صاحبدل این و آن باشند، که دلدار دیگری است. و هر کس خلق را در خود نگه دارد و باتلاق استعدادهای عظیم او بشود او هم طاغوت است.
Orafa
راستی خانمی که زندگی را جز این نمی‌داند که کار کند و حقوق بگیرد تا بتواند بهترین‌ها را تهیه کند و در بهترین‌ها آن را آماده کند و در بهترین‌ها از آن استفاده کند و نشان بدهد کسی که تمامی عمرش و عمق زندگیش همین چند انگشت گرفتن و دوختن و پوشیدن و نمایش دادن و جالب بودن و در چشم‌ها نشستن است، آیا می‌تواند که خودش را در لباس محبوس کند، و خودش را بپوشد؟ پوشش یعنی مرگ، یعنی تمام شدن، یعنی پوچ شدن و به بن‌بست رسیدن، که اینها جز سرگرمی و تنوع و لذت و نمایش و جالب بودن و در چشم‌ها و دل‌ها نشستن چیزی نمی‌خواهند، چون؛ خودشان را بیشتر از این نمی‌بینند و بالاتر نرفته‌اند.
abbas aghaei
اسلام نه تنها عمل که عامل‌ها و انگیزه‌ها را در نظر دارد
abbas aghaei
در انتخاب همسر، معیار و میزان انتخاب، همان خصوصیات و نکته‌هایی است که برای تو مهم است. زیبایی، صدا، اندام و حالت‌هایی که برای تو مهم هستند، نمی‌توانی به آن بی‌اعتنا باشی، مگر آنکه از آن عبور کرده باشی و گذشته باشی. منی که حالتی خاص و چهره‌ای خاص در رؤیاهایم نشسته، نمی‌توانم به دیگری روی بیاورم و با آن مأنوس باشم، هر چند همهٔ خوبی‌ها را هم داشته باشد. پس تا هنگامی که اسیر هستی، به تقلید پرواز نکن و مطمئن باش که بت‌های تو را هر چند که به آن دست بیایی، می‌شکنند و در این دنیا برایت دلخوشی نمی‌گذارند.
Orafa
این خوب است که همسر تو محرم دارایی‌ها و شادی‌های تو باشد، ولی لازم نیست که از گرفتاری‌های تو و مشکلاتی که رزق تو هستند، سنگینی و سختی ببیند. مگر آنکه کارگشا باشد، نه فقط سنگ صبور.
کاربر 315
گاهی آدمی با تمامی راحتی‌ها در رنج است و غصه می‌خورد و گاهی با همهٔ رنج‌ها راحت است و بهره برمی‌دارد و پاداش می‌گیرد.
"حیات"
مسأله این نیست که من پاکم، مسأله این است که اگر کسی با عمل من گندید، ناچار گند او به من هم سرایت می‌کند، که من در جامعهٔ مرتبط زندگی می‌کنم. و مسأله این است که من از محدودهٔ حصارها و دیوارهای من و خودم گذشته‌ام و در من تمام خلق گنجانده شده و عشق آنها در دل من هم نشسته است.
Amin
ما از حجم استعدادها و از عظمت خویش غافلیم و خود را جزء دارایی حساب نمی‌کنیم و این است که با لذتی که در عوض از دست دادن خویش و عمر و هستی خود بدست آورده‌ایم، سرخوشیم و سرشاد.
Mahdi
کسی که به خاطر خستگی از دنیا به شهادت روی می‌آورد با کسی که با فراغت و آزادی و حتی با اشتیاق‌ها و علاقه‌ها روی می‌آورد برابر نیستند. کسی که برای راحت شدن از سماجت فقیر، دِرهمی می‌بخشد با کسی که می‌خواهد گذشت و احسان را درس بدهد و بخشش و جوانمردی را بیاموزد یکسان نیستند.
mohammadreza behroozi zad
اللهم ثبتنا علی دینک واستعملنا بطاعتک و لین قلوبنا لولی امرک اللهم صل علی محمد و آل محمد.
دلتنگِ ماه
این یک حقیقتی است که اگر من همسری انتخاب می‌کنم، شرایطی می‌گذارم، می‌گویم این آدم، آدم مهربانی است؛ اینطوری نیست که تا آخرین لحظه زندگی‌اش همین خط مستقیم محبت را طی کند. لحظه‌هایی هم می‌شود که در دلش بغض می‌آید، نفرت می‌آید، خستگی می‌آید. حالا یا به حق یا به ناحق. مسأله این است که من با بغض و خستگی و نامهربانی او چگونه برخورد کنم. ما خیال می‌کنیم اگر دوستی گرفته‌ایم که، صالح است، خوب است تا آخر مراحل زندگی‌اش همین خط را مستقیم طی می‌کند. نوسان‌های آدم‌ها، فراز و نشیب آنها، ارتجاع و اقتحام آنها را ارزیابی نمی‌کنیم. چه بسا در یک مرحله‌ای برگردد، در یک مرحله‌ای فرو برود. فرو رفتن آدم‌ها، عقب گرد آدم‌ها را اگر حدس بزنیم، آن وقت در ارتباط با آنها این را می‌آموزیم که برای شرایط گوناگون آنها چگونه حساب باز کنیم.
abbas aghaei
تو می‌توانی بدون لج در آوردن و تحریک کردن همسرت را در چشم‌ها و دل‌ها بزرگ کنی. آنجا که تو حُرمت او را می‌شکنی، دیگران حرمت نگه نمی‌دارند.
~یا زهرا(س)~
در بینش اسلامی عمل و شغل ملاک ارزش نیست که عمل‌ها را با عامل‌ها و انگیزه‌هایش می‌سنجند، که؛ کل یعمل علی شاکلته؛ هر کس، عملش بر طبق نیتی است که به عمل شکل می‌دهد.
HMS6312
از کسانی نباش که رنج‌هایت و گرفتاری‌هایت را از نگاه و چهره و حالت‌هایت به هر کس منتقل کنی. سختی‌ها، مهمان تو هستند.
hanane sadat
مادام که تلقی ما از انسان و برداشت ما از خویشتن دگرگون نشده، مادام که نقش انسان مجهول مانده و بینش او از این نقش در حد تنوع، در حد زندگی تکراری و مدار بسته، در حد خوشی‌ها و سرگرمی‌ها، در حد بازیگر شدن و بازیچه ماندن، و تماشاچی بودن، خلاصه شده، مادام که زندگی جز نمایش و بازی، باری ندارد، ناچار سنگینی حجاب طبیعی است، مگر اینکه با شعارها همراه شوی و یا در جو روشنفکری قرار بگیری و یا بخواهی به گونه‌ای دیگر به نمایش بپردازی، یا بخواهند با تشویق و تعریف آماده‌ات سازند.
Amin
ما در تنهایی‌ها چه بسا بتوانیم علم را، حتی فکر روشن را بدست بیاوریم، ولی دل روشن و دل زنده در برخوردها و درگیری‌ها شکل می‌گیرد.
Fatemeh Najjar
آنگونه باش که اگر تو را ندیدند، هوایت بی‌قرارشان کند و اگر حضورت را بدست آوردند، غنیمت بشمارند و اگر غایب شدی، به سراغت بیایند و اگر مُردی و رفتی، جای خالی تو را احساس کنند. همسر و همراه و همدل و هماهنگ باش.
takhtary
به اندازه‌ای که توقع داشته باشی تحمل نمی‌کنی، می‌شوری، آشفته می‌شوی. ولی وقتی که توقع‌ها افت کرد تحمل‌ها زیاد می‌شود. ظرفیت‌ها می‌آید، ظرافت‌ها در برخوردها می‌آید. محبت‌ها می‌آید، مماشات می‌آید. مماشات یعنی با هم راه رفتن. مماشات مشی است، یعنی؛ با هم دست هم را بگیریم، قدم به قدم با هم راه برویم. او را به زمین نمی‌کشی. هُلش نمی‌دهی. رهایش هم نمی‌کنی. با او راه می‌روی. آن که قوی‌تر است باید این مراحل را طی بکند. اما این که این شناخت‌ها چگونه بدست می‌آید؟ جوابش این است که یک مقدارش با تعلم است، یک مقدارش با بن‌بست‌هایی است که آدم پیدا می‌کند. من که ماشینم با این دنده راه نمی‌رود. پت پت می‌کند. نمی‌شود آنجا خودسری کنم بگویم: باید با این دنده راه بروی! خودت را هم بکشی دنده‌ات را عوض نمی‌کنم. خب این نمی‌شود، یک دنده دیگر! من با همسرم یا با فرزندم تندی می‌کنم می‌بینم که این جواب مناسب را نداد، خب وسیلهٔ دیگری را به کار بگیرم. اهرم دیگر، دور دیگری را تجربه کنم. تجربه هست، تعلم هست، پیش‌بینی‌ها هست، که چه ضعف‌هایی را ممکن است داشته باشد. جامع‌اش هم همان نکتهٔ آخری بود که گفتم؛ بدانم که در شرایط گوناگون و احتمالات متفاوتی که اتفاق می‌افتد، چه عوامل متفاوتی می‌شود به کار گرفته شود.
آبرنگ

حجم

۴۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۴۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان