بریدههایی از کتاب نامه های بلوغ
۴٫۶
(۱۰۳)
رزق عقل، معرفت؛ و رزق قلب، اطاعت؛ و رزق روح، قرب و انس؛ که هر کدام، از کار نیروی سابق تأمین میشوند. فکر، رزق عقل را میسازد و عقل، رزق قلب را و قلب، رزق روح را.
:)
این ماه رمضان، ماه ضیافت خداست. او رزق بدن ما را از سالهای سال تهیه کرده
:)
معرفت و فکر؛ و محبّت و قلب؛ و عمل و تقوا، مرکبهایی هستند که با بلای خدا و امتحان او همراه میشوند و میرسانند.
این راه را، حسین با سر رفته، تو چگونه میخواهی با غرور و بیاعتنایی و با خور و خواب و ولنگاری به انجام برسانی؟
:)
عمل، میوهی درخت معرفت است.
:)
یکی از شکلهای التقاط، این است که بخواهی با فلسفه و عرفان و علم، به مذهب کمک کنی؛ در حالی که مذهب آمده تا کسریهای اینها را تأمین کند و به مغز و قلب و تجربهی انسان، فضا و زاویهای بدهد، که بتواند هستی را آنگونه که هست، دریابد.
:)
زندگی سخت نیست، اگر بتوانیم با سختیها راحت باشیم و از رنجها بهره برداریم.
:)
خدا اراده کرده و میخواهد که ما راحت باشیم؛ «یریدُاللّهُ بِکمُ الْیسْرَ». و این یسر، یسر وجود ماست، نه یسر کارها وامور؛ چون کارها برای کسانی راحت میشود که وجودشان راحت شده باشد. فراغت برای کسانی است که به وسعت قلب و سعهی صدر رسیده باشند.
:)
گر تمامی آنچه را که همهی آدمها در طول تاریخ بهدست آوردهاند و اگر تمامی ثروت و قدرت و رفاه و لذّتِ تمامی آنها را، تو به تنهایی صاحب شوی، بدان، این همه از تو کوچکتر و بیارزشتر است، که تو یک لحظهات را برای آن فدا کنی.
:)
بینات؛ یعنی آنچه خودش روشن است و روشن کنندهی دیگری هم هست.
:)
اگر تو به اندازهای که به اتاقها و دستشوییهایت میرسی، به دلت و به خودت سر میکشیدی، دل تو و سینهی تو، طور سینا بود!
:)
در دنیایی که شب و روز و بهار و پاییز و زمستان و تابستان با هم است، نمیتوان از شب رنجید، که روز در راه است. و نمیتوان به روز دلخوش بود، که گرفتار شب است. نمیتوان در بهار غزلخوان شد، که پاییز در راه است. و نمیتوان در پاییز غصّهدار ماند، که بهار میآید. پس در این دنیای بیآرام، نمیتوان نشست. نمیتوان مغرور و مأیوس بود. آنها که شب و روز را و بهار و پاییز را مقصد گرفتهاند، هر دو به پوچی میرسند. و آنها که حرکت را و کوچ را و رحیل را فهیمدهاند و بانگ رحیل را شنیدهاند، آمادهاند و بهرهبردار. اینها در رنج، راحت هستند و دیگر به انتظار موقعیتهای خوب نیستند؛ که فهمیدهاند باید در هر موقعیت، کاری کرد و بهرهای برداشت. بهجای موقعیت و امکانات، به موضعگیریهای مناسب روی آوردند.
Razieh
کسی که باور کرده است، که خدا در انتظار ماست و ما لبّیک میگوییم، ترس از تنهایی و بیمرشد و بیمربّی ماندن را، در خود نمییابد؛
Razieh
تمامی هستی، معجزهای است که ما با آن مأنوس شدهایم و تمام معجزات، طبیعتهایی است که هنوز با آنها آشنا و مانوس نشدهایم. طبیعت، معجزهی مأنوس و معجزه، طبیعتِ مجهول و نامأنوس است.
hajynayeb
وحدت در جهت، اختلاف در عمل را توجیه میکند و اختلاف در جهت، وحدت عمل را خنثی میسازد.
Razieh
کسی که خودش را باور نکرده، مثل انسانی میماند که به روزی پنج ریال قانع است و خیال میکند که شقّالقمر کرده اما همین که ارزش خودش را فهمید، میبینی که آرام نمیگیرد، حتّی هجرت میکند و به آنجایی روی میآورد که حقوقش را بگیرد.
Razieh
تمام باخت ما از اینجاست که خودمان را به حساب نمیآوریم! فقط حساب میکنیم چه بهدست آوردهایم و نمیبینیم چه از دست دادهایم.
Razieh
ممکن است مرامنامهی یک حزب خوب باشد، ولی شخص فاسد باشد و ممکن است یک شخص خوب باشد، ولی سازمان و حزبش بیاساس. و همینطور ممکن است نیت شخص خوب باشد، ولی عملش باطل و یا عملش درست باشد و نیتش فاسد. اینطور نیست که خوبی و بدی عمل، دلیل خوبی و بدی شخص و یا حزب و سازمانی باشد.
Razieh
حکیم (سقراط) در جواب شماتت آن دشمن ـ که او را به پدرش سرزنش کرده بود ـ گفت: تو به پدرانت افتخار میکنی؛ اما من، فرزندانم به من افتخار خواهند کرد. تو پایان افتخارات گذشته هستی و من آغاز فردا...
Razieh
«اِلهی اَوْقِفْن ی عَلی مَراکزِ اِضْطِراری»؛ خدایا، مرا به ریشهها و مرکزهای بیچارگیام واقف کن.
Maryam Nafari
با درک تنهایی، باید بارور شد و زایید و در متن تاریکی، باید ایستاد و نور پاشید؛ که آن درک، زاینده است و این تاریکی، خواستار نور.
زهره
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان