بریدههایی از کتاب نامه های بلوغ
۴٫۶
(۱۰۳)
حکیم (سقراط) در جواب شماتت آن دشمن ـ که او را به پدرش سرزنش کرده بود ـ گفت: تو به پدرانت افتخار میکنی؛ اما من، فرزندانم به من افتخار خواهند کرد. تو پایان افتخارات گذشته هستی و من آغاز فردا...
گمنام
شیطان به اندازهی ارزش نعمتها، در آنها وسوسه دارد و تو میتوانی در هر کاری از مقدار وسوسهی شیطان، ارزش و اهمیت آن را حدس بزنی؛ که من تجربه کردهام و شاهد این وسوسهها بودهام و دیدهام، چه بسیار کسانی که از راه بازگشتند و نور چشم شیطان شدند. و باز هم دیدهام که پس از برگشت، حتّی در دنیایشان حاصلی به دست نیاوردند و به جایی نرسیدند
گمنام
دل آدمی، بزرگتر از این زندگی است. و این، راز تنهایی اوست. او چیزی بیشتر از تنوع و عصیان را میخواهد. او محتاج تحرّک است و حرکت، با محدودیت سازگار نیست، که محدودیتها، عامل محرومیت و تنهایی ماست.
z.rahbar
در وسعت دل بزرگ ما، تنهایی را نمیتوان با این لحظههای شاد و یا بتهای گوناگون و یا دلدارهای چند رنگ، درمان کرد؛ که این دل، دلداری دیگر میخواهد. این خانه، برای دیگران بزرگ است.
z.rahbar
خیال نکن که با فقه به احکام و آشنایی با حقوق، کار تو تمام میشود؛ چون در هنگام عمل، مزاحمتها مطرح میشوند و در یک زمان، کارهای متعدّدی به تو روی میآورند. اینجاست که باید میزانی در دست داشته باشی. همانطور که در انتخاب مقصد و مکتب و راه، به این معیارها نیاز داشتی و باید از قدر و اندازهی انسان کمک میگرفتی. در مرحلهی عمل هم، باید اهمیتها را درنظر بگیری. و اگر در اهمیت برابر بودند، به آنکه فشار بیشتر دارد و با هوای نفس تو نمیخواند بپردازی؛ که امیرالمؤمنین علی میفرماید: هرگاه به من دو کار روی میآورد، به آن میپرداختم که برای خدا محبوبتر بود. و اگر برابر بودند، به آن مشغول میشدم که بر من سنگینتر و مشکلتر بود.
محمد محمد
سعی کن با آنچه یافتهای زندگی کنی و با شکر، باعث زیادی نعمت معرفت خود گردی؛ چون در حدیث است: «مَنْ عَمِلَ بِما یعْلَمُ، عَلَّمَهُ اللّه ما لَمْ یکنْ یعْلَم»؛ کسی که به آنچه آموخته، عمل کند، خدا به او، آنچه را که نمیتوانست بیاموزد، میآموزاند.
z.rahbar
تو آنچنان برنامه را وسیع در نظر بگیر، که تمامی احتمالات و تمامی موانع و تمامی شیاطین در طرح تو قرار بگیرند. منتظر نباش که در راهی بدون مانع و در زمانی بدون گرفتاری دست بهکار بشوی. بکوش که در برنامهات، حتّی برای گرفتاریها مالیات بگذاری و از آنها عوارض بگیری.
z.rahbar
تو خودت را با تأثیری که از هر چیز احساس میکنی، اندازه بگیر و مقایسه کن، که این چیز، ارزش این تأثیر را داشته و یا جهل و غفلت تو، او را بزرگ کرده است.
z.rahbar
از همینجاست که در بینش اسلامی، به جای اثبات مبدأ هستی و آفرینش، به صفات و خصوصیات این مبدأ میپردازد؛ چون هرکس با هر اعتقادی، ناچار است که این جهان را از جایی آغاز کند. این آغاز، این خصوصیات را داراست: «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد»؛ یگانه است هیچ گونه ترکیبی نمیتواند داشته باشد.
ع.د.ر
در دنیایی که شب و روز و بهار و پاییز و زمستان و تابستان با هم است، نمیتوان از شب رنجید، که روز در راه است. و نمیتوان به روز دلخوش بود، که گرفتار شب است. نمیتوان در بهار غزلخوان شد، که پاییز در راه است. و نمیتوان در پاییز غصّهدار ماند، که بهار میآید. پس در این دنیای بیآرام، نمیتوان نشست. نمیتوان مغرور و مأیوس بود. آنها که شب و روز را و بهار و پاییز را مقصد گرفتهاند، هر دو به پوچی میرسند. و آنها که حرکت را و کوچ را و رحیل را فهیمدهاند و بانگ رحیل را شنیدهاند، آمادهاند و بهرهبردار.
:)
این هم تکلیف تو، که باید سعی و سرعت و اعتدال داشته باشی. و باید از خاک برخیزی و از افلاک هم بگذری.
:)
آنقدر بر سر تو تیغ بلاء میکشندو بر دلت مصیبت میبارند، که از خودت فارغ شوی و بر او تکیه کنی و با او، بهسوی او گام برداری، که: «لا وَسی لَةَ لَنا اِلَیک اِلّا اَنْتَ».
:)
تنها، نجات برای کسی است که سعی و سرعت و اعتدال را دارد.
:)
نیازها مرحلهبندی میشوند و بهخاطر تأمین امکانات و رفع موانع، باید دستها را بالا زد و حتّی از موانع، وسیله ساخت.
:)
اگر تو نقش خودت را بشناسی، شغل خودت را مییابی و دیگر وسوسههای فردی و گروهی گمراهت نمیکند. مخصوصآ اگر با توجّه با اهداف و مبانی و روش بیناتی همراه باشی، مقهور آسمان ریسمانها نمیشوی و حرفهای بزرگ و خررنگ کن برایت بیرنگ میشوند.
:)
که رنجها در راه خدا، راحت است و راحتیها در راههای دیگر، رنج؛ که تو در بهار، رنج زمستان را در دل داری و غصّهی فردا را میخوری.
:)
عبودیت سه خصوصیت دارد: نیت، سنّت، اهمیت. و کسی که این سه اصل را داشت، بهخاطر خدا و مطابق حدود و سنّت اسلام و با توجه به اهمیتها حرکت کرد، او را به سبیلها و راهها هدایت میکنند.
:)
امروز، اگر چه میتوانی در قسمتهای مختلفی خدمت کنی؛ مثلا طبیب بشوی و یا مهندسی کنی و یا هزار شغل مفید دیگر را به گردن بگیری؛ ولی حساب کن جامعهای که صالح نیست، برفرض سالم بشود، چه حاصل خواهد داشت؟ پس صلاح جامعه را بر سلامت آن مقدّم بدار و در کنار هر شغل به این نقش بپرداز. صالحِ مصلح، دو خصوصیت و دو مسؤولیت هر مؤمن آگاه است. حتّی اگر بقّال هستی، پیش از آنکه پاکت را پر کنی، باید به مغز و قلب او هم رزقی داده باشی و درس انسانیت و ایثار و صفا را به او آموخته باشی و سعی کن آموزگار کلاسهایی باشی، که آموزگار کمتر دارد و مشکلات بیشتر؛ چون کارهای مانده، اهمیت زیادی دارند و کارهای بزرگ، در گرو آنها هستند.
:)
در مرحلهی عمل هم، باید اهمیتها را درنظر بگیری. و اگر در اهمیت برابر بودند، به آنکه فشار بیشتر دارد و با هوای نفس تو نمیخواند بپردازی
:)
امیرالمؤمنین علی میفرماید: هرگاه به من دو کار روی میآورد، به آن میپرداختم که برای خدا محبوبتر بود. و اگر برابر بودند، به آن مشغول میشدم که بر من سنگینتر و مشکلتر بود.
:)
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان