بریدههایی از کتاب نامه های بلوغ
۴٫۶
(۱۰۳)
آدمی که خود را ندید، فقط همین هفتاد سال زندگی دنیا را میبیند و برای همین هفتاد سال برنامهریزی مینماید و در این محدوده، دین اگر مفید هم باشد، ضروری نیست. بدون دین، میتوان برای دنیا برنامهریزی داشت؛ همانطور که این بیدینها و حتی ضدّ دینها، برنامهریزی کردهاند و به علم و قدرت و توسعه و رفاه هم رسیدهاند.
محدودیت، بهدنبال ضلال میآید و نتیجهی این محدودیت، محرومیت از گسترهی هستی و از تمامی دنیاهایی است که آدمی از آنها عبور مینماید؛ چون آدمی، همانطور که از نه ماههی رحم عبور کرده، از هفتاد سالهی دنیا هم عبور مینماید؛ که آدمی از تمامی این دنیاها بیشتر است، که برای این دنیاها، به خودآگاهی، به مرگآگاهی و به دردآگاهی و به آزادی و انتخاب و به مسؤولیت و مجازات نیاز نداشت.
آیه
آنها برای صدای تو، برای موی تو، برای اندام تو، برای هوش تو، برای مهربانی و ارتباط گرم تو، حساب باز میکنند؛ و از تو، بدون اطّلاع تو بهره برمیدارند. و بهخاطر بهرهبرداری مطمئن، تو را ذلیل و اسیر میسازند و در بند میاندازند و به گرو میگیرند. حال با وعده و وعید و یا تعریف و تشویق و یا شیطنت و دسیسه و یا باندها و دستهای پنهان و آشکار. و تا چشم باز کنی، فرو رفتهای و گرفتار شدهای و راه بازگشت هم نداری.
این شیطانهای تجربهدار، برای بهرهبرداری از گوسفندهای آشنا، آنها را با یکدیگر و با چوپان و با آغلها و پناهگاهها، بیگانه میکنند و از هم میرمانند و از هم میپاشند. و در تنهایی و آوارگی است، که به راحتی به خواستههای پلید خود دست مییابند.
فقط، تو با بصیرت و آگاهی و با طرح و برنامهریزی، از تمامی این خطرها و شیطنتها نجات مییابی
آیه
اینها برای چیست؟ برای کاری که نتوانستهای انجام بدهی و یا برای کاری که خواهرت و یا پای رهگذری آن را خراب کرده و بر آن خط انداخته و یا جلدش را آلوده کرده است. حالا خوب فکر کن که اگر تو معلّمی باشی، که دانش آموزان خوب تو را از تو گرفته باشند و یا آنها را کشته باشند و تکهتکههای بدنشان را برای تو گذاشته باشند و یا تو مربّی جمعی باشی، که آنها را با پول و وعده و وعید پراکنده کرده باشند؛ و یا تو طبیبی باشی، که مریضهای تو را ـ که با سختی و بیداریها نجات داده بودی ـ از تو ربوده باشند و نابود کرده باشند؛ حالا چه حالی خواهی داشت
muhammadreza
مادام که دل تو از دنیا کوچکتر باشد و همّت تو حقیر باشد و بیش از همین زندگی هفتاد ساله را حساب نکند و بهحساب نیاورد؛ مطمئن باش هر کاری که بکنی، حقیر و محدود و دنیایی است، حتّی اگر نماز و روزه و حجّ و جهاد و درس توحید باشد؛ که بهخاطر دنیا و حرفها و جلوهها و زینتهاست. ولی اگر دل تو از دنیا بزرگتر بشود و همّت تو از این محدوده فراتر برود و بیش از دنیا، از خودت توقّع داشته باشی؛ مطمئن باش برای این دلهای بزرگ، هر کاری مفید و سودمند خواهد بود؛ حتّی اگر پاک کردن بینی کودک و پرداختن به کارهای عادی و روزمرّه باشد، که از اینها هر کاری را خریدارند.
melika
با تأمّل مییابی، که معرفت و محبّت و تمرین و ذکر، کارهای تو هستند و تواصی و امر و نهی، کارهای همراهان مؤمن تو هستند
mohdiu
گاهی حتّی جمع شدن و دیدار کردن، خستگیها را میبرد و وسوسهها را میشکند. حضور و ملاقات دوستان الهی و بیدار، حتّی بدون گفتوگو و دادوستد، سازنده و آرامبخش است. شاید گاهی در اوج خستگی، کنار جاری نهری و یا خنکای درختی و یا زمزمهی شاخهها و برگهایی نشسته باشی و آرام و روشن و سرشار شده باشی؛ در حالی که درخت برای تو سفارشی و امر و نهی و گفتوگویی نداشته؛ ولی حضورها، سرشار کننده و تأثیر گذار هستند. و در روایات هست، از جمع همراهان فاصله نگیرید، که گوسفندهای تنها، خوراک گرگها هستند: «کما اَنَّ الشّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئبَ».
mohdiu
باید دید و تمامی راه را دید و آمد! آنها که میآیند تا ببینند، گرفتار نوسانها میشوند!
mohdiu
توقّع از راه و توقّع از همراهان، به جدایی از هدف و چشمپوشی از ارزشها میانجامد. توقّع زیاد، تحمّل را کم مینماید.
mohdiu
در اوّل این نوشته، به کارهای روزانهی خودت اشاره کردم. آنجا که کتاب و دفترت را میگذاری و به بازی کردن و یا غذا خوردن مشغول میشوی و در واقع یک کار را ناتمام گذاشتهای و به کاری دیگر روی آوردهای؛ یا آنجا که مردان راه، از خوبیها و ایثارها دست میشویند و از راه و از هدف باز میگردند؛ یا آنجا که از درس فقه و از راه فقاهت در دین صرفنظر میکنند و به کسب و کار و یا پزشکی و مهندسی روی میآورند؛ یا آنجا که از خدمت و احسان صرفنظر میکنند و به دنیا میپردازند و با شتاب، عقب افتادگی خود را جبران میکنند؛ و نه تنها بدی میکنند، که با شتاب و عجله، بد، بدی میکنند. در تمامی این موارد، تو کاری را رها کردهای و ناتمام گذاشتهای.
mohdiu
تو سعی کن امیر دنیا باشی، نه اسیر آن. اگر بخواهی امیر باشی و در باتلاق نمانی، باید هدف را فراموش نکنی و از حرکت چشم نپوشی.
bahari.@ra
اگر ریاضت، توقّع و غرور میآورد، بلاء به ذلّت باطنی و انکسار قلبی میکشاند و موانع و تعلّقها را میشکند؛ چون علاقهها باید از درون بگسلد و زخمها باید از عمق التیام یابد؛ وگرنه پوشش در سطح، به عفونت از اعماق میانجامد.
mh.ranjbari
دلها با یاد و ذکر خدا و عنایتهای او آرام میشود و یا اینکه با عبور از امن نعمت و امن قَدر، تنها با این نکته، که او به یاد ماست و متوجّه ماست، آرام میشویم و دل آرام مییابیم
f.r
دلها با یاد و ذکر خدا و عنایتهای او آرام میشود
f.r
و در این راه، امن و اطمینان به نعمت تا اطمینان به قَدَر و تا اطمینان به یاد خدا و توجّه او به راه افتادهها میرسد؛ که آفتِ محدودیت و تحوّل در نعمتها و آفتِ کوتاهی شکر و صبر و دو پای کوشش و صبر، در اطمینان به قَدر، آدمی را به ذکر و توجّه خدا میرساند؛ که او تو را نمیگذارد و با عجز و اضطرار و یا بلاء و امتحانهای گوناگون، میسازد و پیش میبرد: «اَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
f.r
آنجا که تو فقط یک احتمال را برنامهریزی کنی و فقط برای پریدن و به سلامت جهیدن، حساب داشته باشی؛ ناچار در برابر احتمالهای دیگر ذلیل و ضعیف میمانی و آنقدر شکسته و ناتوان، که بهجای برخاستن و جبران کردن، به گریه و خودباختن و حتی لجاجت احمقانه گرفتار میشوی تا شکست خود را اینگونه تسلیت بدهی و با این لجاجت و عصیان، جبران کنی.
f.r
راستی، که میتوان در هر شرایطی کار کرد و بهانه نیاورد. و میتوان با تمامی زمینهها، عذر تراشید و جرم را به گردن دیگران انداخت و از لولو و از بخت بد و از شانس خراب و از هزار کس و ناکس، دستاویز درست کرد.
f.r
راستی که، چه غربت سختی است! دوستان را یا مرگ میگیرد و شهادت میبرد و یا فتنهها و شبهات و شهوات و بدعتها زمینگیر مینماید و مشکلات و مصیبتها از پای میاندازد. و رسول میماند و غربت غریب تنهایی. و نه تنهایی، که یاران بازگشتهاند و مرتد شدهاند و به تعبیر خدا: «اِنْقَلَبْتُمْ عَلی اَعْقابِکمْ...»؛ برگذشتهها بازگشتهاند و از راه و از رفتن دست کشیدهاند.
mh.ranjbari
اگر تو نقطه ضعفهای خودت را پر نکنی و به نقطه ضعفهای طرف مقابل آگاه نباشی، تو در دست آنها هستی و از نقطه ضعفهای تو استفاده میکنند و تسخیرت مینمایند و تغییرت میدهند.
bahari.@ra
چون عمل، بدون طرح امکان ندارد. و طرح، بر اساس هدف شکل میگیرد و نیازها مرحلهبندی میشوند و بهخاطر تأمین امکانات و رفع موانع، باید دستها را بالا زد و حتّی از موانع، وسیله ساخت.
bahari.@ra
ولی اگر دل تو از دنیا بزرگتر بشود و همّت تو از این محدوده فراتر برود و بیش از دنیا، از خودت توقّع داشته باشی؛ مطمئن باش برای این دلهای بزرگ، هر کاری مفید و سودمند خواهد بود؛ حتّی اگر پاک کردن بینی کودک و پرداختن به کارهای عادی و روزمرّه باشد، که از اینها هر کاری را خریدارند.
f.r
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۸۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان