بریده‌هایی از کتاب خودت را به فنا نده

ممکن است تو یکی از بهترین شروع‌کننده‌ها باشی، ولی به همان خوبی کاری را به پایان نرسانی. در انتهای همهٔ این مسیرها، تو با این حقیقتِ محض روبه‌رو می‌شوی که باید به همان اندازه هم برای حفظ موقعیتی که خلق کردی، مشتاق باشی.

فیلسوف بزرگ، مارکوس آئورلیوس که یکی از امپراتوران روم باستان بود، گفت: «وقتی زندگی روی تلخش را به تو نشان می‌دهد، این، نه‌تنها "بدشانسی" تو نیست، بلکه با تحمل آن، "با شایستگی" به "سعادت" خواهی رسید. البته این قانون را با گذر زمان و در آینده درک خواهی کرد.»

زندگیِ تو منتظرت است تا سرانجام، خودت را نشان دهی.

اعتقاد به اینکه موفق خواهی شد، قسمت مهمی از راه رسیدن به موفقیت است.

وقتی از جستجوی امنیت و اطمینانِ خاطر دست بکشی، وقتی از برخورد منطقی با هرچیزی دست برداری، حجم زیادی از استرس‌ها و فشارهایت به‌راحتی فروکش خواهد کرد.

«اگر می‌خواهی ترقی کنی، راضی باش که فکر کنند احمقی.» اپیکتتوس

درحقیقت، هیچ مقصدی وجود ندارد، فقط جستجو، جستجو و جستجوست.

گاهی ما در دل مشکلات هستیم، خیلی درگیرشان هستیم که این حتی اجازه درکشان را به ما نمی‌دهد. خوب است که کمی آهسته‌تر حرکت کنیم، کمی به عقب برگردیم و هرچیزی را که درحالِ وقوع است به‌درستی درک کنیم.

ذهن ما به‌طور طبیعی فریبمان می‌دهد، افکارمان را طوری پیچ‌وتاب می‌دهد که همیشه منطقی نیستند. اگرچه ما همیشه دوست داریم فکر کنیم که خیلی منطقی هستیم، درحالی‌که این‌طور نیست. ما تحت کنترل و تأثیر تعصب‌های شناختی، احساسات و سوءِبرداشت‌ها هستیم که بیشتر اینها از نظر ما دورند.

هرچه بیشتر دربارهٔ آینده‌ات، و چیزهایی که می‌خواهی انجام دهی فکر کنی، پردازش آن افکار، عمیق‌تر در ذهنت جا می‌گیرند و حفظ می‌شوند.

آیندهٔ تو، پاسخِ زندگیِ اکنونت نیست.

مشکلات و موانع زمانی شروع می‌شوند که چیزی را که از صمیم قلب-ضمیر ناخودآگاهت-می‌خواهی با آنچه که بر زبان می‌آوری متفاوت باشد، و گاهی این تفاوت از زمین تا آسمان است.

به‌جای اینکه ناراحت باشی از اینکه چرا اتفاق‌ها مطابق میل تو و یا طوری‌که انتظار داری پیش نمی‌رود، آنها را همان‌طور که هستند بپذیر. در آن صورت، تو آزادانه با آن برخورد می‌کنی.

«من انتظاری ندارم و همه‌چیز را می‌پذیرم.» این آخرین جملهٔ کلیدی توست. باید کمی بیشتر توضیح بدهم. این یک نظر معمولی و پیش‌پاافتاده دربارهٔ زندگی نیست. نه! بلکه یک منجی ماهر برای موفقیت کسی‌ست که هیچ‌چیز او را تحت سلطه درنمی‌آورد.

خودت را از شر فشارها و احساساتی‌گری انتظارها خلاص کن. هرچه بادا باد. همین زندگی را که داری دوست داشته باش، نه چیزی که انتظارش را داشتی. «من هیچ انتظاری ندارم و هر اتفاقی را می‌پذیرم.»

با واقعیت زندگی‌ات کنار بیا. بیدار شو، تو در آب غوطه‌وری. از دست‌وپازدن بی‌فایده دست بکش و به‌سمتِ ساحل شنا کن لعنتی!

من منتظر اتفاق خاصی نیستم و هر اتفاقی را می‌پذیرم «تمام کارهایی را کنار بگذار که می‌دانی نباید انجام بدهی، و تمام کارهایی را شروع کن که می‌دانی باید انجام دهی.»

این را بدان که ما عادت کرده‌ایم اتفاق‌ها و امور زندگی را در ذهنمان بزرگ‌تر از چیزی که هستند بسازیم. گفتنِ حقیقت، به‌اندازهٔ سفرِ رفت‌وبرگشت به صحرای آفریقا، مشقت‌بار جلوه می‌کند. اگر مشکل تو هم همین است، می‌توانی با تقسیم‌کردن وظیفه‌ات به بخش‌های کوچک‌ترِ اشتیاقی، مثل «برخاستن»، «بیرون‌آمدن از تختخواب» و «بررسی‌کردن ایمیل‌ها» و غیره تلاشت را بکنی.

تمام این موارد تو را ملزم می‌کنند که جسورانه صحبت‌کردن را در زندگی روزمره امتحان کنی، و وقتی می‌خواهی با لحن داستان‌گونه حرف بزنی، جلوی خودت را بگیری.

«من بی‌نهایت مشتاقم» «من برای پیروزی بی‌تابم» «من از پَسَش برمی‌آیم» «من اتفاق‌ها را می‌پذیرم» «من حاصلِ افکارم نیستم، بلکه نتیجهٔ اعمالم هستم» «من مصمم هستم»