بریدههایی از کتاب تولستوی و مبل بنفش
۳٫۸
(۵۶۵)
انگار میتوانستم صدایش را بشنوم که به من میگفت: «بله نینا؛ زندگی سخت، ناعادلانه و دردناک است؛ اما تضمین میکند -صددرصد و بیهیچ شک و شبههای- که در لحظاتی غیرمنتظره و ناگهانی، زیبایی را، شادی، عشق، پذیرش و وجد را نیز پیشکش کند.»
فاطمه
کجا میشود مشغولیتی نابتر، همنشینی سرگرمکنندهتر، جادویی دلپذیرتر از ادبیات یافت؟»
فاطمه
سالهای سال کتابها برایم مانند دریچهای بودند که از آن به چگونگی رویارویی آدمهای دیگر با زندگی نگاه میکردم؛ به غمها و شادیهایشان و به ملال و سرخوردگیهایشان.
فاطمه
کلمهها زندهاند و ادبیات یک گریز است؛ گریزی نه از زندگی، که بهسوی آن.
sasa
کلمهها زندهاند و ادبیات یک گریز است؛ گریزی نه از زندگی، که بهسوی آن.
فاطمه
خاطرات بلای جان من است و اگر میتوانستم اندوه و اشتباهاتم را فراموش کنم، حتماً این کار را میکردم!
بردوئی
ـ میخواهی به تو بگویم که چرا به نظر من یادآوری ظلمی که بر ما واقع شده، برایمان مفید است؟
ـ بله.
ـ چون در این صورت ممکن است آن را ببخشیم.
بردوئی
آیا خاطرات آن روزهایی که سرشار از آرامش بودم، یا لبریز از عشق، یا زمانی که از سپاسگزاری میدرخشیدم میتوانند باعث شوند که وحشت ازدستدادن خواهرم را تاب بیاورم؟ رنه به پالما -و به من- ثابت کرد که اگر به اندازۀ کافی حواسمان به درک زیبایی چنین لحظههایی باشد، همیشه میتوانیم به آنها پناه ببریم.
12345
کتابخواندن همیشه یکی از کارهای موردِعلاقهام بود، اما حالا داشت تبدیل به تلاشی باارزش میشد.
12345
زمانی که تصمیم گرفتم برای یک سال روزی یک کتاب بخوانم، تعهد و لذتی را که پیش رویم بود زیر سؤال نبردم. یک برنامه ریختم و بیخیال بحثوجدل بر سر معایب و مزایای آن شدم. زمانی را که میتوانستم برای بحثوجدل بر سر انتخابم بگذارم برای انجام و ادامۀ آن صرف میکردم.
12345
حالا، به خواندنِ روزی یک کتاب متعهد شده بودم. درست است که این تعهدی مانند ازدواج یا مادریکردن نبود، اما بههرحال یک تعهد بود.
12345
هر سۀ آنها، کاکورو، پالوما و رنه، همراه هم به وسعت بیپایان شگفتیهایی که زندگی پیشکش میکند پیمیبرند. درنهایت، نهتنها آدمها، که زندگی هم چندان قابلپیشبینی نیست.
12345
کتابخواندن همیشه یکی از کارهای موردِعلاقهام بود، اما حالا داشت تبدیل به تلاشی باارزش میشد.
12345
ما نمیتوانیم اتفاقات اطرافمان را کنترل کنیم، اما مسئول عکسالعملهایمان نسبت به آن اتفاقات هستیم. م
atiye
دوستانِ من! امروز یک روز از عمر ما کم شده، از عمر همۀ ما، و شادی تنها چیزی است که سرعت گذر زمان را کم میکند.»
atiye
جایی که خاطره هست خلأ معنی ندارد. وقتی که من بمیرم، کسی مرا به یاد خواهد آورد و مرا بازخواهد گرداند.
atiye
. داشتم کتاب میخواندم.
و با این کتاب خواندن دریافتم که فشار بارِ زندگی، تقسیم ناعادلانه و نامحدود رنج است. مصیبتها تصادفی و غیرمنصفانه عطا میشوند. هر وعدهای مبنی بر اینکه زمان آسایش و راحتی فرا میرسد یک دروغ است. اما من میدانم که میتوانم از دوران سختیها گذر کنم؛ بدترین چیزی را که برایم اتفاق میافتد بهعنوان فشار میپذیرم، اما نه بهعنوان حلقۀ دار. کتابها زندگی را بازتاب دادهاند- زندگی من را! و حالا فهمیدم همۀ اتفاقات بد و ناراحتکنندهای که برای من یا آدمهای توی کتاب پیش میآید گواهی بر جانسختی ماست.
atiye
همهجا به جستوجوی آرامش برآمدم و آن را نیافتم، مگر نشسته در کنجی، تکوتنها با کتابی کوچک.
توماس اِی. کِمپیس
یه کاربر خسته
هستند. کتابها به تجربهها فرصت بیان شدن و به درسها فرصت یادگرفته شدن میدهند.
کاربر ۱۴۷۷۵۴۹
«دنیا جهنم است... حتی اگر فردا دنیا بهشت شود، بهخاطر آنچه در گذشته اتفاق افتاده اصلاً عالی نخواهد بود. گذشته هیچگاه درست نخواهد شد.»
کاربر ۱۴۷۷۵۴۹
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۲۵,۲۰۰۳۰%
تومان