بریدههایی از کتاب تولستوی و مبل بنفش
۳٫۸
(۵۶۵)
اندوه، یک بیماری یا درد نیست. اندوه تنها واکنش ممکن نسبت به مرگ کسی است که دوستش داریم و تأییدی است بر اینکه ما چقدر برای خودِ زندگی ارزش قائلیم؛ برای همۀ شگفتیها، هیجانها، زیباییها و خشنودیهایش.
یگانه پاسخ به اندوه، زندگی کردن است. زندگی کردن همراه نظر داشتن به گذشته. بهخاطر آوردن آنهایی که از دست دادهایم؛ و درعینحال، با امید و اشتیاق به جلو گام برداشتن و آن حس امیدواری و فرصت داشتن را از طریق محبت کردن، سخاوتمندی و همدردی انتقال دادن
parnian
یاد گرفتم به خودم اجازۀ بخشیدن بدهم؛ هم بخشیدن خودم و هم آدمهای اطرافم. همه در تلاشند تا با «بارِ سنگینشان» دوام بیاورند. حالا میدانم که عشق چنان قدرت عظیمی دارد که با آن میتوان از مرگ نجات پیدا کرد و محبت بزرگترین رابط بین من و بقیۀ دنیاست. از همه مهمتر، چون حالا میدانم که آنماری همیشه با من خواهد بود و با هر کسی که دوستش دارد؛ تأثیر ماندگاری را که یک زندگی میتواند بر دیگری، و دیگری، و دیگری داشته باشد، درک میکنم.
parnian
تولستوی نوشت: «تنها معنای زندگی، خدمت به بشریت است.» او این خدمت را بهعنوان وظیفۀ مذهبی میشناخت و من آن را بهعنوان حقیقت زندگی میشناسم؛ تنها حقیقت زندگی، حقیقتِ نگهدارندۀ زندگی. آنچه ما برای همدیگر انجام میدهیم تنها چیزی است که باقی میماند.
parnian
وقتی ما دربارۀ کتابهایی که میخواندیم حرف میزدیم، از زندگیِ خودمان میگفتیم؛ از عقیده و نظرمان دربارۀ هر چیزی، از غموغصه گرفته تا وفاداری و مسئولیتپذیری، از پول گرفته تا مذهب، از نگرانی تا سرخوشی، از رابطه تا شستن لباس و دوباره از اول. هیچ موضوعی تا زمانی که میتوانستیم آن را به کتابی که خوانده بودیم ربط دهیم تابو نبود و هر پاسخی مجاز بود. ما آنها را در قالب شخصیتهای داستانها و شرایطشان بیان میکردیم.
parnian
یکی از سادهترین لذتهایی که میشناختم نشستن و غذا خوردن همراه یک کتاب بود؛ بلعیدن کلمات همراه با بلعیدن غذا.
parnian
محبت کردن یک قدرت است؛ که کارهای محبتآمیز ریسمانهایی هستند که بین آدمها ردوبدل میشوند تا شبکۀ امنیت ایجاد کنند.
parnian
هیچ راهی برای برقراری تعادل بین بیعدالتیها وجود ندارد و من نمیتوانم توضیح متقاعدکنندهای پیدا کنم برای اینکه چرا بیماریها، مرگ و گرفتاریها بهطرز غیرعادلانهای تقسیم میشوند. اما لااقل فهمیدم همدردی، دلسوزی و دلواپسی پاسخی به پیامدهای درد و رنج هستند
parnian
افلاطون گفته: «مهربان باش؛ زیرا هر کسی را که میبینی در نبردی سخت مشغول مبارزه است.» مهربانی نیروی مثبت و نیرومندی برای ایجاد یک رابطه در برابر جدایی است.
parnian
مثل همۀ دوستیهای طولانی، رابطۀ ما بالاوپایین داشته؛ به جلو پیش رفته یا به پتهپته افتاده و خاموش شده و بعد دوباره خودش روشن شده است، و همانطور که در مورد همۀ دوستیها صدق میکند، شروعِ دوباره همیشه با یک کار محبتآمیز همراه است
parnian
مهربانی گاهی قانون را زیر پا میگذارد، اما درنهایت مهربانی حتی از مهمترین قانونها هم مهمتر است.
parnian
از نظر من هم کتابها بوی ادویه میدهند، اما بوی یک ادویۀ بومی؛ آرامشبخش و آشنا.
محدثه
جز مهربانی چه پاسخ دیگری میشود به ناامیدی داد و نیز جایی امن برای زندگی و حمایت، تا زمانی که به آن نیاز داشته باشد؟
parnian
جز مهربانی چه پاسخ دیگری میشود به ناامیدی داد و نیز جایی امن برای زندگی و حمایت، تا زمانی که به آن نیاز داشته باشد؟
parnian
سِلف به این درک میرسد که سلامت روانش وابسته به پذیرش چیزهایی است که نمیتواند تغییر دهد: «دریافتم به خودم بستگی داشت که پایان را غیرعادلانه و غیرقابلقبول تفسیر کنم و بهخاطرش عذاب بکشم یا اینکه تصمیم بگیرم که این، و فقط همین، پایان مناسبی بود.»
حکمتی از یک داستان معمایی که در یک ساحل کشف شد، و درک جدیدی از وجود نظم در هستی به همراه داشت. ما نمیتوانیم اتفاقات اطرافمان را کنترل کنیم، اما مسئول عکسالعملهایمان نسبت به آن اتفاقات هستیم. من در مقابل عکسالعملم نسبت به مرگ خواهرم مسئول بودم. زمانیکه شوک اولیۀ فقدانش و دورۀ سوگواری بعد آن گذشت، میتوانستم انتخاب کنم که چه واکنشی نشان دهم.
parnian
دوستانِ من! امروز یک روز از عمر ما کم شده، از عمر همۀ ما، و شادی تنها چیزی است که سرعت گذر زمان را کم میکند.»
parnian
دوستانِ من! امروز یک روز از عمر ما کم شده، از عمر همۀ ما، و شادی تنها چیزی است که سرعت گذر زمان را کم میکند.»
parnian
کتابها ناوهایی هستند که با آنها به هر کجا که بخواهم، میروم. آیندهام نامحدود و بیپایان نیست؛ حالا این را میدانم. اما زندگیام همچنان مثل زمانی که دختربچهای بودم و همراه خواهرانم روی پلههای جلوی خانه مینشستم و بستنی میخوردم و به سوسو زدن شبتابها روی چمن تاریک نگاه میکردم، پر از فرصت است.
parnian
همۀ آدمها یک قبل و یک بعد دارند. ایام زندگی ما با یک حادثۀ ازدستدادن یا رنج کشیدن یا گرفتاری به چند بخش تقسیم شده است. برای من آن حادثه مرگ خواهرم بود؛ مرگی خیلی زود و دور از انتظار
parnian
کتابها ماشین زمان من بودند؛ ماشین بهبود من و بازآفرینی سعادت دوران کودکی و بعد از آن.
parnian
همهجا به جستوجوی آرامش برآمدم و آن را نیافتم، مگر نشسته در کنجی، تکوتنها با کتابی کوچک.
توماس اِی. کِمپیس
ونوشه
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۳۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۲۵,۲۰۰۳۰%
تومان