بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم

بریده‌هایی از کتاب زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم

۴٫۰
(۵۷)
به هر سو نگاه می‌کنیم شقاوت و حماقت می‌بینیم، تا آنجا که گویی چیز دیگری برای دیدن وجود ندارد
Parinaz
آدم‌هایی که پیوسته در حال سنجش و مطالعه اند، به منتقدانِ آنچه می‌سنجند و مطالعه می‌کنند تبدیل می‌شوند.
احسان رضاپور
در طول زندگی خود بارها گمان خواهید کرد که ایستادگی در برابر این فشارها هیچ فایده‌ای ندارد، و به اندازه کافی قوی نیستید. ولی خواهید آموخت که این فکرهای جمعی، این فشارهای به ظاهر مقاومت‌ناپذیر را بررسی کنید، خواهید آموخت که خودتان فکر کنید، و خودتان انتخاب کنید. خواهید آموخت که تاریخ بخوانید، تا بفهمید عمر فکرها چقدر کوتاه است، و مقاومت‌ناپذیرترین و متقاعدکننده‌ترین فکرها ممکن است یک‌شبه نیست و نابود شوند، و می‌شوند. خواهید آموخت که ادبیات بخوانید، که به خودیِ خود مطالعه نوع بشر است، تا تحول انسان و انسان‌ها را درک کنید. ادبیات شاخه‌ای از انسان‌شناسی، شاخه‌ای از تاریخ است؛ و ما کاری می‌کنیم که بفهمید چگونه از نظرگاهِ حافظه بلندمدتِ انسانی درباره فکری داوری کنید. زیرا ادبیات و تاریخ شاخه‌های حافظه انسانی اند، حافظه ثبت‌شده.»
کتابخوان
نمی‌توان از حکومتی انتظار داشت که مثلاً به کودکان بگوید: شما مجبور خواهید بود در دنیایی مملو از حرکت‌های جمعی، چه مذهبی و چه سیاسی، فکرهای جمعی، فرهنگ‌های جمعی زندگی کنید. هرروز و هر ساعت در افکار و عقایدی غرق می‌شوید که به طور جمعی تولید و طوطی‌وار تکرار می‌شوند، و تنها نیروی حیاتی واقعی آنها ناشی از قدرت عوام، شعارها و تفکر قالبی است. در سراسر عمر خود تحت فشار خواهید بود که به این حرکت‌های جمعی بپیوندید، و اگر بتوانید در برابر این فشار مقاومت کنید، هرروز از سوی انواع و اقسام گروه‌ها، که غالبا از نزدیک‌ترین دوستانتان هستند، تحت فشار قرار می‌گیرید که با آنها همساز شوید.
کتابخوان
همه اتفاق‌هایی که در سراسر عمر برایم افتاده به من آموخته که برای فرد ارزش قائل شوم، برای کسی که شیوه‌های تفکر خود را پرورش می‌دهد و حفظ می‌کند، و در مقابل تفکر جمعی، فشارهای جمعی می‌ایستد. یا برای کسی که خود را بیش از حد لزوم با فشارهای جمعی تطبیق نمی‌دهد، و تفکر فردی و تحول را بی‌سروصدا حفظ می‌کند.
کتابخوان
شاید اکنون چنین به نظر برسد که نخبگان جهان کسانی هستند که برای استفاده مؤثر از جدیدترین فناوری‌ها آموزش دیده‌اند، ولی به عقیده من افرادی که، علاوه بر آن، آموزش دیده‌اند تا دیدگاهی داشته باشند که سابقا آن را دیدگاه انسانی توصیف می‌کردند ـــ دیدگاهی بلندمدت، فراگیر، اندیشمندانه ـــ در درازمدت تأثیرگذارتر خواهند بود. صرفا به این دلیل که بهتر می‌فهمند در دنیا چه خبر است. موضوع این نیست که من به فناوران جدید کم بها می‌دهم. برعکس. موضوع فقط این است که آنچه آنها می‌دانند برحسب تعریفْ ضرورتی موقت است.
کتابخوان
ادبیات و تاریخ، این دو شاخه مهم دانش انسان، پیشینه رفتار انسان، تفکر انسان روز به روز بیشتر در نظر جوانان، و همین‌طور آموزگاران، ارزش خود را از دست می‌دهند. با این‌همه، می‌توانیم شهروند بودن و انسان بودن را از آنها بیاموزیم. می‌توانیم بیاموزیم چگونه به آن شیوه آرام، معقول، انتقادآمیز و آمیخته به شک که تنها طرز تلقیِ ممکن برای انسان متمدن است، یا دست‌کم همه فلاسفه و فرزانگان چنین گفته‌اند، به خودمان و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم بنگریم.
کتابخوان
به نظر من، تاریخ را نباید آن‌گونه که اکنون متداول است به کودکان آموزش داد، اینکه شرحی است از رویدادهای گذشته‌های دور که به این یا آن دلیل باید از آنها آگاه شویم. بلکه آن را باید داستانی دانست که می‌توان نه‌تنها آنچه را که روی داده، بلکه آنچه را که ممکن است روی بدهد، و احتمالاً روی خواهد داد، از آن آموخت.
کتابخوان
یک نظر نسبت به دو قرن و نیمِ گذشته این است که آزمایشگاه‌های تغییر اجتماعی بوده‌اند. ولی آموختن از آنها مستلزم مقدار معینی فاصله و جدایی است؛ و دقیقا همین جدایی است که، به اعتقاد من، برداشتن گامی به جلو در آگاهی اجتماعی را ممکن می‌کند. در وضعیت اغتشاش و جوش و خروش، یا هیجانِ آمیخته به تعصب، هرگز نمی‌توان، درباره هیچ‌چیز، چیزی آموخت.
کتابخوان
اگر به طور خودآگاهْ «جوان»، و بنا به تعریفْ مترقی یا انقلابی یا هرچیز دیگری هستید، ولی به هر حال حق به جانب شماست (جوان‌ها در مقابل پیرها که ابله و واپس‌گرا هستند)، در آن صورت، مراجعه به تاریخ آخرین کاری است که دلتان می‌خواهد بکنید. از تاریخ می‌آموزید که این نگرش در میان جوانانْ همیشگی، و بخشی از یک روند اجتماعی مداوم است. دلتان نمی‌خواهد هیچ‌چیزی بخوانید که در تصویر شما از خودتان به عنوان یک پدیده باشکوهِ تازه و حیرت‌انگیز خدشه ایجاد کند، پدیده‌ای با افکار تازه، در واقع تازه‌ضرب‌شده، احتمالاً توسط خودتان، یا دست‌کم دوستانتان، یا رهبری که می‌ستایید، آدمی از هر جهت پاک و بی‌آلایش و تازه که قرار است دنیا را عوض کند.
کتابخوان
در یک سو حکومت‌هایی هستند که از دانش و مهارت‌های تخصصی به نفع خود استفاده می‌کنند، و در سوی دیگر افرادی که درباره دموکراسی، آزادی و این قبیل مسائل حرف می‌زنند، انگار این ارزش‌ها صرفا با حرف‌زدن، و تکرار آنها به اندازه کافی، به وجود می‌آیند و حفظ می‌شوند. چگونه است که جنبش‌های به اصطلاح دموکراتیک هرگز آموزش روان‌شناسی جمعی، روان‌شناسی گروهی را به اعضای خود لازم نمی‌دانند؟
کتابخوان
نه، نمی‌توانم تصور کنم هیچ کشوری ـــ دست‌کم تا مدت‌ها ـــ شهروندانش را آموزش بدهد تا به افرادی تبدیل شوند که بتوانند در مقابل فشارهای جمعی مقاومت کنند. هیچ حزب سیاسی هم چنین کاری نمی‌کند. من سوسیالیست‌های زیادی را از هر قسم می‌شناسم، و این موضوع را روی آنها آزمایش می‌کنم. به آنها می‌گویم: این روزها همه حکومت‌ها برای مشاوره از روان‌شناس‌های‌اجتماعی، متخصصان رفتار جمعی و رفتارعوام استفاده می‌کنند. انتخابات برنامه‌ریزی می‌شود، و مسائل عمومی با توجه به قوانین روان‌شناسی توده‌ها مطرح می‌شود. ارتش از این اطلاعات استفاده می‌کند. بازجوها، پلیس مخفی و پلیس از آن استفاده می‌کنند. با این حال، تا آنجا که من خبر دارم، احزاب و گروه‌هایی که مدعی نمایندگی مردم هستند هرگز درباره این مسائل صحبت هم نمی‌کنند.
کتابخوان
تقریبا همه فشارهای بیرونی در چهارچوب باورهای جمعی، نیازهای جمعی، نیازهای ملی، وطن‌پرستی و مقتضیات وابستگی‌های محلی، از قبیل وابستگی به شهر و انواع گروه‌های محلی است. اما فشارهای درونی، که مستلزم سازگار شدن است، نامحسوس‌تر و توان‌فرساتر ـــ و خطرناک‌تر ــــ است و همین فشارهاست که دیدن و کنترل‌کردنشان از همه سخت‌تر است. اگر ممکن باشد.
کتابخوان
عملکرد ذهن جمعی این‌گونه است ـــ پیروی از رهبر، ابراز یک نظر واحدْ هم‌زمان از سوی همگان. البته می‌توان گفت این صرفا «راه و رسم دنیا»ست. ولی آیا باید این‌گونه باشد؟ اگر باید باشد، پس دست‌کم باید انتظارش را داشته باشیم، آن را درک کنیم و در نظر بگیریم. شاید اگر این سازوکار مشخصا یکسان باشد، برای منتقدان آسان‌تر باشد که با شجاعت بیشتری اظهار نظر کنند و کمتر گوسفند باشند.
کتابخوان
این سازوکارِ اطاعت از گروه صرفا به معنی اطاعت یا تبعیت از یک گروه کوچک، یا گروهی به‌شدت مصمم، مانند یک مذهب یا یک حزب سیاسی، نیست. به معنی سازگار شدن با آن جمع‌های بزرگِ نامعین و نامشخص از آدم‌ها هم هست که شاید به دلیل آگاهی از اختلاف عقیده‌ها هرگز خود را دارای ذهن جمعی ندانند ـــ ولی این اختلاف عقیده‌ها در نظر آدم‌هایی از بیرون، از فرهنگی دیگر، بسیار کم‌اهمیت است. فرض‌ها و اصول زیربناییِ گروه هرگز مورد بحث قرار نمی‌گیرد، هرگز به چالش کشیده نمی‌شود، و احتمالاً هرگز مورد توجه قرار نمی‌گیرد.
کتابخوان
سخت‌ترین کار دنیا برای کسی که عضو گروهی است حفظ عقیده فردیِ مخالف است. به نظرم این تجربه‌ای است که همگی از سر گذرانده‌ایم ـــ چیزی که مسلّم فرض می‌کنیم، و شاید هرگز درباره‌اش فکر نکرده باشیم. ولی در میان روان‌شناس‌ها و جامعه‌شناس‌ها آزمایش‌های متعددی درست در همین زمینه انجام شده است. اگر یکی دوتا از این آزمایش‌ها را شرح بدهم، صدای همه روان‌شناس‌ها و جامعه‌شناس‌هایی که احتمالاً در این جمع حضور دارند درمی‌آید ـــ چون به طور قطع شرحِ این آزمایش‌های قدیمی را به کرّات شنیده‌اند.
کتابخوان
کسانی که در غرب زندگی می‌کنند، در جوامعی که آنها را غربی یا دنیای آزاد توصیف می‌کنیم، شاید به شکل‌های مختلف آموزش دیده باشند، ولی در ذهن همه آنها فکری درباره خودشان شکل می‌گیرد که چیزی است در این مایه: من شهروند جامعه‌ای آزادم، و معنی‌اش این است که یک فردم، و انتخاب‌های فردی می‌کنم. ذهن من از آنِ خودم است، عقایدم را خودم انتخاب می‌کنم، آزادم هر کاری می‌خواهم انجام بدهم، و، در بدترین شرایط، فشارهایی که به من وارد می‌شود اقتصادی است؛ به عبارت دیگر، ممکن است آن‌قدر فقیر باشم که نتوانم کاری را که می‌خواهم، انجام بدهم. افکاری از این دست ممکن است شبیه به کاریکاتور باشد، ولی از تصویری که از خودمان در ذهن داریم چندان دور نیست.
کتابخوان
پژوهشگرانِ شست‌وشوی مغزی و القا و تلقین کشف کرده‌اند که آدم‌هایی که خندیدن بلد بودند، از همه بهتر مقاومت می‌کردند.
کتابخوان
با این وصف، در همان حال که همه این جوشش‌ها و آشوب‌ها ادامه دارد، هم‌زمان، مقارن با آنها، انقلاب دیگری در جریان است: انقلابی خاموش، مبتنی بر بررسیِ سنجیده و دقیق خودمان، رفتارمان، توانایی‌هایمان. در هزار دانشگاه، آزمایشگاه، یا در موقعیت‌های پژوهشی که به‌طور حساب‌شده فراهم آمده‌اند، اطلاعاتی جمع‌آوری می‌شود که اگر تصمیم بگیریم از آنها استفاده کنیم، می‌توانند دنیایی را که در آن زندگی می‌کنیم دگرگون کنند. ولی این کار به معنی برداشتنِ آن گامِ حساب‌شده به سوی بی‌طرفی و در خلاف جهت احساساتی‌گری شدید است، انتخابی حساب‌شده برای آن گونه دیدنِ خودمان که، شاید، مهمانی از سیاره‌ای دیگر ما را ببیند.
کتابخوان
جنبش‌های عمومی، که هریک مجموعه‌ای از آرای عمومی هستند، یکی پس از دیگری روی می‌دهند: در حمایت از جنگ، علیه جنگ؛ علیه جنگ هسته‌ای؛ در حمایت از فناوری، علیه فناوری. و هر یک چهارچوب ذهنی خاصی را پرورش می‌دهند: خشن، احساسی، هیجانی، که واقعیت‌هایی را که با این چهارچوب سازگار نیستند همواره سرکوب می‌کند. دروغ می‌گوید، و به اعتدال سخن گفتن را با لحن متین و آرام و منطقی، که به گمان من تنها لحنی است که می‌تواند به حقیقت منتهی شود، ناممکن می‌سازد.
کتابخوان

حجم

۸۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

حجم

۸۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان