بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم

بریده‌هایی از کتاب زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم

۴٫۰
(۵۷)
خواهید آموخت که مهم نیست چقدر باید خود را در ظاهر سازگار کنید ـــ چون در دنیایی که قرار است در آن زندگی کنید، سزای ناسازگاری غالبا مرگ است ـــ تا بتوانید وجود خود را در درون، و داوری خود، تفکر خود... را زنده نگه دارید.
Talieh Faezi
خیلی خوب به خاطر می‌آورم که در اواخر نوجوانی و آغاز دومین دهه عمر شرایط در نظرم چگونه بود؛ همه آنچه می‌دیدم در نظرم نظام‌های فکری و اعتقادی شکست‌ناپذیر بود ـــ حکومت‌هایی که گویی تزلزل‌ناپذیر بودند. ولی برای آن حکومت‌ها، مثل حکومت سفیدِ رودزیای جنوبی، چه اتفاقی افتاده است؟ برای آن نظام‌های اعتقادیِ قدرتمند، مثل نازی‌ها، یا فاشیست‌های ایتالیا، یا برای استالینیسم؟ برای امپراتوری بریتانیا... در واقع، برای همه امپراتوری‌های اروپایی که تا همین اواخر قدرقدرت بودند؟ همه از میان رفته‌اند، آن هم در چنین مدت کوتاهی.
Talieh Faezi
وقتی به جنگ جهانی دوم فکر می‌کنم، متوجه موضوعی می‌شوم که آن موقع بعید بود به ذهنم برسد. آن هم این بود که همه دیوانه باشند. حتی کسانی که مستقیما در میدان جنگ نبودند. من از قابلیت‌های کشتن و نابود کردن که بخشی از آموزش سربازان است حرف نمی‌زنم، منظورم یک جور حال و هواست، سمّی نامرئی که همه‌جا منتشر می‌شود. و آنگاه مردم در همه‌جا رفتاری را در پیش می‌گیرند که در زمان صلح هرگز از آنها سرنمی‌زند. بعدها حیرت‌زده به گذشته فکر می‌کنیم. آیا آن کار واقعا از من سرزده؟ به آن اعتقاد داشتم؟ فریب آن شعارهای توخالی را خوردم؟ فکر می‌کردم همه دشمنانمان پست و شرور اند؟ و همه کارهای ملت خودمان خوب است؟ چطور می‌توانستم آن شرایط روحی را روزها، ماه‌ها تحمل کنم ـــ در هیجانی مدام، با احساساتی برانگیخته که ذهنم در آن حال به آرامی و نومیدانه به آنها اعتراض می‌کرد؟
Talieh Faezi
همگی ما، به درجات مختلف، از سوی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم شست‌وشوی مغزی شده‌ایم. زمانی قادر به دیدن آن هستیم که به کشوری دیگر سفر می‌کنیم، و می‌توانیم با چشم‌های بیگانه نگاهی به کشور خود بیندازیم.
ZinBook
ین اطلاعات نتیجه تواناییِ هنوز نوپای بشر در نگاهِ بی‌طرفانه به خویش است. به الگوهای رفتاری ما مربوط می‌شود. علوم مورد بحث گاهی علوم رفتاری خوانده می‌شوند و به عملکرد ما در گروه و در مقام فرد می‌پردازند، نه به اینکه دوست داریم درباره رفتار و کردار خود چگونه فکر کنیم، که غالبا بسیار خوشایند است. بلکه به اینکه وقتی با همان میزان بی‌طرفی که رفتار موجودات دیگر را مطالعه می‌کنیم به مطالعه خود می‌پردازیم، رفتارمان چگونه ارزیابی می‌شود.
فاطمه :)
آن این است که ما اکنون درباره خودمان بیشتر از آن می‌دانیم که در گذشته مردم درباره خودشان می‌دانستند. ولی مقدار خیلی کمی از این دانسته‌ها به مرحله عمل درآمده است. انفجار اطلاعاتِ عظیمی در مورد خودمان رخ داده است.
فاطمه :)
اکنون زمانه‌ای است که زنده بودن هولناک است، زمانه‌ای که فکر کردن به انسان‌ها به عنوان موجوداتی منطقی دشوار است. به هر سو نگاه می‌کنیم شقاوت و حماقت می‌بینیم، تا آنجا که گویی چیز دیگری برای دیدن وجود ندارد ـــ سقوط به وحشیگری در همه‌جا، به حدی که از سنجیدنش ناتوانیم.
فاطمه :)
که آزادی فردی تنها در صورتی ممکن است که آدم‌ها ارتباط میان سرنوشت خود و سرنوشت جامعه را درک کنند.
HaleH.Eb
پژوهش‌ها نشان داده که ده درصد از جمعیت هستند که می‌توان آنها را رهبران ذاتی خواند، و در تصمیم‌ها و انتخاب‌ها از ذهن خود پیروی می‌کنند. این مسئله تا آنجا مورد توجه قرار گرفته که در دستورالعمل‌های مسئولان زندان‌ها، اردوگاه‌های کار اجباری، اردوگاه‌های اسرای جنگی آمده است: این ده درصد را حذف کنید تا زندانی‌هایتان شهامت خود را از دست بدهند و سربه‌راه شوند.
mary
وقتی عضو گروهی هستیم، تمایل داریم مانند آن گروه فکر کنیم: حتی ممکن است برای پیدا کردن افراد «هم‌فکر» به آن گروه پیوسته باشیم. ولی متوجه این موضوع هم می‌شویم که طرز فکرمان به دلیل تعلق به یک گروه تغییر می‌کند.
mary
انتخابات برنامه‌ریزی می‌شود، و مسائل عمومی با توجه به قوانین روان‌شناسی توده‌ها مطرح می‌شود. ارتش از این اطلاعات استفاده می‌کند. بازجوها، پلیس مخفی و پلیس از آن استفاده می‌کنند. با این حال، تا آنجا که من خبر دارم، احزاب و گروه‌هایی که مدعی نمایندگی مردم هستند هرگز درباره این مسائل صحبت هم نمی‌کنند.
mary
می‌توانیم خودمان را این‌طور تسلی بدهیم: شست‌وشوی مغزی معمولاً پایدار نیست. به مرور از بین می‌رود. ممکن است شست‌وشوی مغزی شده باشیم ـــ به دست شیادهای آگاه یا ناآگاه، یا ممکن است خودمانْ خودمان را شست‌وشوی مغزی بدهیم (این هم بعید نیست) ـــ ولی معمولاً از بین می‌رود.
mary
همگی ما، به درجات مختلف، از سوی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم شست‌وشوی مغزی شده‌ایم. زمانی قادر به دیدن آن هستیم که به کشوری دیگر سفر می‌کنیم، و می‌توانیم با چشم‌های بیگانه نگاهی به کشور خود بیندازیم. در این مورد کار چندانی از دست ما برنمی‌آید غیر از آنکه به یاد داشته باشیم که این‌گونه است.
mary
به اعتقاد من مردمانِ پس از ما از این در شگفت می‌شوند که ما از یک سو اطلاعات بسیار زیادی درباره رفتار خود گرد آورده‌ایم، درحالی‌که از سوی دیگر مطلقا هیچ تلاشی نکرده‌ایم تا از این اطلاعات برای بهبود بخشیدن به زندگی خود استفاده کنیم.
mary
به قول هراکلیتوس، فیلسوف قدیمی یونان، «همه چیز ساری است...» چیزی به عنوان برحق بودنِ من، برحق بودنِ جناحِ من وجود ندارد، چون طرز تفکر امروز من قطعا بعد از یک یا دو نسل قدری مضحک به نظر می‌رسد؛ شاید تحولِ جدید آن را کاملاً کهنه کرده باشد ـــ در بهترین حالت، بعد از فرونشستن همه هیجان‌ها، به بخش کوچکی از یک روند بزرگ، یک تحول، تبدیل شده است.
mary
این قضیه که خود را برحق بدانیم و دیگران را بر باطل؛ آرمان خود را درست و آرمان دیگران را خطا؛ عقاید خود را صحیح و از آنِ دیگران را یاوه، اگر نه شرِّ مطلق... ببینید، ما در لحظه‌های هشیاری، در لحظه‌های انسانی، در مواقعی که فکر می‌کنیم، تأمل می‌کنیم، و اجازه می‌دهیم عقل و منطق بر ما حاکم باشد، همگی بر این گمانیم که این «حق با من است، تو اشتباه می‌کنی» به کلّی یاوه است.
mary
اکنون زمانه‌ای است که زنده بودن هولناک است، زمانه‌ای که فکر کردن به انسان‌ها به عنوان موجوداتی منطقی دشوار است. به هر سو نگاه می‌کنیم شقاوت و حماقت می‌بینیم، تا آنجا که گویی چیز دیگری برای دیدن وجود ندارد ـــ سقوط به وحشیگری در همه‌جا، به حدی که از سنجیدنش ناتوانیم. ولی من فکر می‌کنم به‌رغم این واقعیت که اوضاع در مجموع رو به وخامت می‌رود، دلیلش دقیقا این است که مسائل چنان هولناک اند که ما سِحر می‌شویم، و به نیروهایی به همان میزان قدرتمند در سوی دیگر ـــ در یک کلام، نیروهای خِرد، عقل و تمدن ـــ توجه نمی‌کنیم، یا اگر می‌کنیم، آنها را دست‌کم می‌گیریم.
Mary
«همه ما را جنگ ساخته است، لِه و مچاله کرده است، ولی ظاهرا این را فراموش می‌کنیم.»
Mary
کودکی‌های ناگوار ظاهرا داستان‌نویس خلق می‌کنند
Mary
لحظه‌ای که هیتلر به اتحاد شوروی حمله کرد و این کشور هم‌پیمانِ دموکراسی‌ها شد، در افکار عمومی با ملاطفت مورد ارزیابی قرار می‌گرفت. استالین عمو جُو بود، دوست آدم‌های معمولی، روسیه سرزمین قهرمانان شجاع آزادیخواه، و کمونیسم تجلّیِ جالب اراده عمومی ـــ که باید از آن تقلید می‌کردیم. همه اینها چهار سال ادامه داشت و بعد ناگهان، تقریبا یک‌شبه، جریان وارونه شد. همه این نگرش‌ها نامعقول، خائنانه و تهدیدی برای همگان شدند. آدم‌هایی که سابق بر آن درباره عمو جو داد سخن می‌دادند، ناگهان، انگار هیچ‌یک از آن ماجراها اتفاق نیفتاده باشد، شعارهای جنگ سرد سردادند. یک حالت افراطی، احساساتی و ابلهانه، پرورش‌یافته ضرورت‌های زمان جنگ، جای خود را به حالت افراطی، نامعقول و ابلهانه دیگری داد.
عباص

حجم

۸۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

حجم

۸۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان