بریدههایی از کتاب هنر عشق ورزیدن
۳٫۶
(۵۹)
اگر من به علت اینکه نمیتوانم روی پای خود بایستم به کسی بستگی پیدا کنم، آن شخص ممکن است یک نجات دهندهی زندگی باشد، ولی رابطهی من و او رابطهی عاشقانه نیست. گرچه ممکن است این مطلب ظاهراً متناقض جلوه کند. حقیقت آن است که توانایی تنها ماندن لازمهی توانایی دوست داشتن است. هرکس که سعی کرده است دمی با خود تنها باشد، به اشکال آن پی برده است.
رضا عابدیان
عشق یک عمل است، عمل به کار انداختن نیروهای انسانی است که تنها در شرایطی که شخص کاملاً آزاد باشد، نه تحت زور و اجبار، آنها را به کار میاندازد.
Reza Qas
بهترین محک توانایی عشق ورزیدن این است که مادر بتواند جدایی را با اشتیاق تحمل کند و حتی بعد از جدایی نیز در عشق خود پایدار بماند.
رضا عابدیان
مشکل بسیاری از مردم در وهلهی نخست این است که دوستشان بدارند، نه اینکه خود دوست بدارند یا استعداد مهر ورزیدن داشته باشند. بدینترتیب، مسئلهی مهم برای آنان این است که چهسان دوستشان بدارند و چگونه دوستداشتنی باشند. پس راههایی چند برمیگزینند. تا به این هدف برسند. از جمله میکوشند، تا به اقتضای موقعیت اجتماعیشان، مردمانی موفق صاحب قدرت و ثروت باشند و این در مورد مردان بیشتر صادق است. زنان بیشتر میکوشند تا با پرورش تن، جامهی برازنده و غیره آراسته و جالب بنمایند
رضا عابدیان
عدم واقعبینی ما نسبت به ملتهای خارجی زبانزد همگان است. در ظرف یک روز ملتی را با قاطعیت تمام پلید و فاسد قلمداد میکنیم، در صورتی که گمان میبریم که ملت خودمان مظهر خیر و شرف است.
رضا عابدیان
اساسیترین شرط رسیدن به عشق این است که بر خود فریفتگی فایق آییم
رضا عابدیان
فردی که قادر است عشق بورزد، و عشق ورزیش با باروری همراه است، خودش را نیز دوست دراد، کسی که فقط بتواند دیگران را دوست بدارد، اصلاً معنی عشق را نمیداند.
Reza Qas
امروز خوشحالی انسان منحصر است به «دلخوشی داشتن»، و دلخوشی داشتن یعنی راضی بودن از مصرف و «جذب» کالاها، مناظر، غذاها، مشروبها، سیگارها، مردم، سخنرانیها، کتابها و فیلمها همهی اینها مصرف میشوند، بلعیده میشوند.
bfs
آنچه برای ماشین خوب است، باید برای انسان هم خوب باشد منطق این است. انسان امروز فکر میکند که اگر همه چیز را به سرعت انجام ندهد، چیزی وقت گرانبها از دستش رفته است؛ با وجود این او هرگز نمیداند با این وقتی که صرفهجویی کرده است چه کند جز اینکه آن را بکشد.
رضا عابدیان
فروم معتقد است که مسائل فلسفی را نمیتوان از مسائل اخلاق جدا ساخت. او، به پیروی از کانت، بر این عقیده است که اندرزهای رایگان اگر بر پایههای محکم اخلاقی و فلسفی استوار نباشد بیهوده و بیاثر خواهد ماند. و به دنبال مارکس معتقد است که هدف فلسفه تنها شناخت جهان نیست، بلکه تغییر آن نیز هست. و به دنبال فروید معتقد است که فراگرد آزادی و رها گشتن از بندها منحصر به دنیای خارج نیست، بلکه ریشههای ژرف درونی و روانی دارد که از مسائل سلامت روحی و عقدههای روانی و دنیای ناشناختهی ضمیر ناخودآگاه جداییناپذیر است. و به دنبال دیوئی و جامعهشناسان و روانکاوان دیگری که امروز به حل این مسائل پرداختهاند، عقیده دارد که تا محیط مناسب و شرایط لازم برای رشد سالم اجتماعی و روانی افراد به وجود نیاید، انسان در دوری باطل و نافرجام همچنان سرگردان خواهد بود و در نتیجه از پاره کردن زنجیرهای خود همواره عاجز خواهد ماند.
رضا عابدیان
حجم
۲۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۲۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰۲۰%
تومان