بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هنر عشق ورزیدن | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هنر عشق ورزیدن

بریده‌هایی از کتاب هنر عشق ورزیدن

نویسنده:اریک فروم
امتیاز:
۳.۶از ۵۸ رأی
۳٫۶
(۵۸)
«انسان را به عنوان انسان و رابطه‌اش را با دنیا به عنوان یک رابطه انسانی فرض کنید، در نظر بگیرید که عشق را تنها با عشق می‌توان مبادله کرد، و اعتماد را با اعتماد و بر همین قیاس. اگر بخواهید از هنر لذت ببرید، باید آموزش هنری دیده باشید؛ اگر بخواهید در دیگران مؤثر باشید، خودتان باید شخصی واقعاً پر شور و عامل ایجاد نفوذ در مردم باشید. هر یک از روابط شما با انسان و با طبیعت بایستی مبین زندگی حقیقی و فردی شما، که بیانی از خواست ارادی شماست، باشد. اگر شما بدون اینکه طلب عشق کنید عشق می‌ورزید، یعنی اگر عشق شما عشقی است که قدرت تولید عشق ندارد، اگر به‌وسیله‌ی تجلی زندگی به عنوان یک عاشق از خودتان یک معشوق نساخته‌اید، عشق شما ناتوان است، که یک بدبختی است.»
محمد امین
اما بخشیدن چیزهای مادی چندان اهمیتی ندارد، بخشیدنی که واقعاً ارزنده است، اختصاصاً در قلمرو زندگی انسان قرار دارد. یک انسان چه‌چیز به دیگری نثار می‌کند؟ او از خودش، یعنی از گرانبها‌ترین چیزی که دارد و از زندگیش نثار می‌کند. این بدان معنا نیست که او ضرورتاً خودش را فدای دیگری می‌کند بلکه او از آنچه در وجود خودش زنده است به دیگری می‌بخشد؛ از شادیش، از علائقش، از ادراکش، از داناییش، از خلق خوشش و از غمهایش به مصاحب خود نثار می‌کند از تمام مظاهر و مأثر زندگیش می‌بخشد.
محمد امین
در حین نثار کردن است که من قدرت خود، ثروت خود، و توانایی خود را تجربه می‌کنم. تجربه‌ی نیروی حیاتی و قدرت درونی، که بدین وسیله به حد اعلای خود می‌رسد، مرا غرق در شادی می‌کند. من خود را لبریز، فیاض، زنده، و در نتیجه شاد احساس می‌کنم. نثار کردن از دریافت کردن شیرین‌تر است، نه به سبب اینکه ما به محرومیتی تن در می‌دهیم، بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن زنده بودن خود را احساس می‌کند.
محمد امین
برای آنان این اصل، که نثار کردن بهتر از گرفتن است، بدین معنی است که رنج کشیدن و محرومیت والاتر از احساس شادی است.
محمد امین
نقطه‌ی مقابل این پیوند تعاونی، عشق بالغ انسان کامل است. این پیوند در وضعی صورت می‌گیرد که وحدت و همسازی شخصیت آدمی و فردیت او را محفوظ می‌دارد. عشق نیروی فعال بشری است.
محمد امین
نوع مثبت پیوند تعاونی، سلطه‌جویی است یا، به اصطلاح روانشناسی، سادیسم نام دارد که نقطه‌ی مقابل مازوخیسم است. فرد سادیست شخص دیگری را جزء لاینفک خود می‌سازد تا بدین وسیله از احساس تنهایی و زندانی بودن خود فرار کند. فرد سادیست با دربر کشیدن شخصی که او را می‌پرستد، مغرور می‌شود و خود را بالاتر از آنچه هست می‌پندارد. درست به‌همان اندازه که دیگری به شخص سادیست متکی است، انسان سادیست نیز وابسته‌ی اوست. هیچ‌یک نمی‌تواند بدون دیگری زندگی کند. تنها تفاوت این است که فرد سادیست فرمان می‌دهد، استثمار می‌کند، آسیب می‌رساند، خوار می‌دارد؛ در صورتی که مازوخیست فرمان می‌برد، استثمار می‌شود، آسیب می‌بیند و خوار می‌شود.
محمد امین
در دایره‌ی دین، شیء مورد پرستش را بت می‌نامند، در زمینه‌های غیر دینی نیز وضع عیناً همان است، زیرا بت پرستی مکانیزم اصلی روابط عاشقانه‌ی مازوخیستی است. روابط مازوخیستی ممکن است با هوس‌های جسمی و جنسی آمیخته باشد، در این صورت تسلیم شدنی است که در آن نه تنها فکر انسان، بلکه سراسر بدن او نیز سهیم می‌شود. انسان ممکن است در مقابل سرنوشت، بیماری، موسیقی ضربی، یا نشئه‌ی مواد مخدر یا هیپنوتیزم متوسل به تسلیم مازوخیستی شود. در همه‌ی این موارد شخص جامعیت و همسازی وجود خود را انکار می‌کند، و خود را به‌وسیله‌ای در دست دیگری یا چیزی غیر از خودش مبدل می‌سازد و دیگر احتیاجی ندارد که مشکلات زندگی را از راه فعالیت‌های بارور حل کند.
محمد امین
فرد مازوخیست هرگز احتیاجی به تصمیم گرفتن ندارد، و هرگز احتیاجی ندارد خود را به خطر بیندازد، او هرگز تنها نیست اما هرگز مستقل هم نیست، شخصیتش بی‌نقص نیست، و هنوز کاملاً به دنیا نیامده است.
محمد امین
انسان به منزله‌ی یک هدف، و فقط یک هدف، مطرح است همه با هم برابرند، ولی هرگز برای یکدیگر وسیله قرار نمی‌گیرند.
محمد امین
آنان نه سخنان دیگران را جدی می‌انگارند، نه جواب خود را. به طور کلی گفتگو آنها را خسته می‌کند. آنان گرفتار این پندارند که اگر با تمرکز کامل گوش دهند به مراتب بیشتر خسته می‌شوند، و حال آنکه عکس این درست است، هر نوع فعالیتی که با تمرکز انجام شود، انسان را بیدارتر می‌کند (گرچه بعداً نوعی خستگی طبیعی و مفید که جایگزین آن می‌شود) در حالی‌که هر نوع کاری بدون تمرکز حواس انجام پذیرد، انسان را کسل و خواب‌آلود می‌کند، در عین حال شخص در پایان روز به دشواری خوابش می‌برد.
گلرخ
انسان امروز فکر می‌کند که اگر همه چیز را به سرعت انجام ندهد، چیزی وقت گرانبها از دستش رفته است؛ با وجود این او هرگز نمی‌داند با این وقتی که صرفه‌جویی کرده است چه کند جز اینکه آن را بکشد.
گلرخ
«من در وجود تو همه‌کس را دوست دارم، با تو همه‌ی دنیا را دوست دارم، در تو حتی خودم را دوست دارم.»
nikita
نه تنها دیگران، بلکه خود ما «هدف» احساس‌ها و رویه‌های خودمان قرار می‌گیریم؛ رویة ما نسبت به دیگران و نسبت به خودمان، نه تنها متباین نیستند، بلکه اساساً پیوند دهنده‌اند. توجه به مسئله‌ی مورد بحث این معنی را می‌رساند که: عشق به دیگران و عشق به خود با هم مغایرت ندارد، همیشه در همه‌ی کسانی که قادرند دیگران را دوست بدارند، نوعی عشق به خود نیز وجود دارد.
من
اگر دلسوزی و احساس مسئولیت را دانش رهنمون نباشد هر دوی آنها کور خواهند بود، دانش نیز اگر به‌وسیله‌ی علاقه برانگیخته نشود خالی و میان تهی است.
من
در کتاب «هنر عشق ورزیدن» اریک‌فروم مسئله‌ی رهایی از بندهای اسارت انسانی را در زمینه‌های روانی و عشق‌ورزی مورد بررسی قرار می‌دهد. به گفته‌ی دکتر فروم «عشق یگانه پاسخ کافی و عاقلانه به مسئله‌‌ی هستی انسان است.» و با این همه بیشتر آدمیان نمی‌توانند امکانات گوناگون خود را در این زمینه به کار اندازند و از راه عشق راستین، یعنی عشقی که از بلوغ و خودشناسی و شجاعت ترکیب یافته باشد، به سعادت حقیقی نایل گردند.
Behrouz
. بازگشت مردمان را به سوی مفهوم بت‌پرستانه‌ی خدا به آسانی می‌توان دید. مردم همه در اضطرابند، بی‌آنکه پایبند اصول یا عقیده‌ای باشند، آنان احساس می‌کنند که هیچ هدفی ندارند جز اینکه باید به پیش بروند؛ در نتیجه‌ی، همانند یک کودک، همواره امیدوارند که به هنگام لزوم پدر یا مادر به یاریشان بشتابند.
tt
هرگاه در ازدواج‌های شکست خورده مسئله‌ی جدایی مطرح می‌شود، باز پدر و مادر مشکلات خود را به کودک منعکس می‌کنند. استدلال‌های همیشگی والدین این است که نمی‌توانند از هم جدا شوند، زیرا نباید کودکان خود را از نعمت وجود کانون خانوادگی محروم دارند. ولی مطالعات دقیق نشان می‌دهد که محیط متشنج و ناشاد «خانواده‌ی متحد» به مراتب برای کودک زیان آورتر از جدایی آشکار است زیرا لااقل کودک می‌فهمد که انسان قادر است با تصمیمی دلیرانه به وضع تحمل‌ناپذیر خود خاتمه دهد.
tt
مایستراکهارت این نکته را به خوبی چنین بیان می‌کند: «بنابراین اگر من به خدا برسم، و او مرا با خود یکی سازد، آن‌گاه اختلاف و امتیازی بین ما باقی نمی‌ماند... بعضی از مردم می‌پندارند که خدا را خواهند دید، آن‌هم به طریقی که گویی خدا در برابر آنان ایستاده است و این‌ها در برابر خدا، درصورتی‌که حقیقت این طور نیست. خدا و من؛ ما هر دو یکی هستیم. از راه شناختن خدا او را به درون خود می‌آورم. و با عشق ورزیدن به او در او حلول می‌کنم.»
ali momamadi
روابط مازوخیستی ممکن است با هوس‌های جسمی و جنسی آمیخته باشد، در این صورت تسلیم شدنی است که در آن نه تنها فکر انسان، بلکه سراسر بدن او نیز سهیم می‌شود.
magi
انسان است، که فردی بی‌همتاست، که امکان زیستن با همه‌ی امیدها و نومیدی‌ها، با غم‌ها و ترس‌ها، با آرزوی عشق و دلدادگی و وحشت از هیچ و از جدایی، فقط یک بار به او داده شده است؟
magi

حجم

۲۹۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

حجم

۲۹۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰
۲۰%
تومان