بریدههایی از کتاب هنر عشق ورزیدن
۳٫۶
(۵۸)
به قدرت نمیتوان خردمندانه ایمان داشت، بلکه فقط میتوان تسلیم شد. درحالیکه بسیاری از مردم فکر میکنند که قدرت واقعیترین چیزهاست، تاریخ بشریت تزلزل انکارناپذیر آن را به ثبوت رسانده است.
Juror #8
ایمان به قدرت (به معنی سلطهجویی) و استفاده از قدرت، نقطهی مقابل ایمان واقعی است. ایمان به قدرت موجود با بیایمانی به رشد استعدادهای بالقوهای که تاکنون تحقق نیافتهاند، یکی است. چنین ایمانی ما را بر آن میدارد که آینده را فقط بر مبنای آنچه فعلاً وجود دارد، پیشبینی کنیم، درصورتیکه این محاسبهی فوقالعاده نادرستی است و، به واسطهی عدمتوجه به استعدادهای درونی بشر و رشد انسان، بسیار ناخردمندانه است.
Juror #8
اساس ایمان خردمندانه خاصیت بارآوری آن است؛ با ایمان زیستن به معنی ثمربخش زندگی کردن است
Juror #8
انسان ماشینی احتیاجی به ایمان ندارد، زیرا در او زندگی هم یافت نمیشود.
Juror #8
وجود ایمان است که تفاوت تربیت و دخل و تصرف را روشن میسازد. تربیت یعنی کمک کردن به طفل برای تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوهی وی؛ دخل و تصرف درست عکس تعلیم و تربیت است. دخل و تصرف بر عدم ایمان به استعدادهای بالقوه و نیز بر این اعتقاد مبتنی است که کودک فقط در صورتی درست بار میآید که بزرگسالان آنچه را مطلوب میدانند در او ایجاد کنند و آنچه را نامطلوب میدانند در او بکشند.
Juror #8
وقتی که به خود ایمان داشته باشیم، میتوانیم قول بدهیم، زیرا بنا به گفتهی نیچه بشر را میتوان از روی ظرفیتی که برای قول دادن دارد، شناخت.
Juror #8
اگر ما به پایداری خویشتن در هستی خود ایمان نداشته باشیم، احساس هویت ما مورد تهدید قرار میگیرد و استقلالمان را از دست میدهیم و موافقت دیگران بنیاد احساس هویت ما میشود. تنها آن کسی که به خود ایمان دارد، میتواند نسبت به دیگران ایمان داشته باشد، زیرا فقط اوست که میتواند مطمئن باشد که در آینده نیز قادر است که مانند امروز باشد و درنتیجه احساس و عملش همانگونه خواهد بود که امروز انتظارش را دارد.
Juror #8
درحالیکه ایمان ناخردمندانه حقیقت پنداشتن چیزی است فقط به خاطر اینکه قدرتی آن را توصیه کرده است یا اکثریت قبولش دارند، ایمان خردمندانه از اعتقادی مستقل سرچشمه میگیرد که بر پایهی تفکر و مشاهدهی ثمربخش استوار است، ولو آنکه مغایر عقیده اکثریت باشد.
Juror #8
مهمترین جنبه ایمان خردمندانه این نیست که به چیز خاصی عقیده داشته باشیم، بلکه عبارت است از صفت یقین و قاطعیتی که در عقیدهی ما باید وجود داشته باشد. ایمان خصلت منش آدمی است که در همهی شخصیت آدمی نفوذ دارد و تنها محدود به عقیدهای مشخص نیست.
Juror #8
توانایی دوست داشتن بستگی به استعداد شخص دارد که از حالت خود فریفتگی به درآید و پیوندهای طبیعی خود را با محارم خویش (مادر و طایفه) بگسلد؛ و نیز بستگی به این دارد که تا چه حد استعداد رشد داریم و تا چه حد میتوانیم روش ثمر بخشی در مناسبات خود با دنیا و شخص خودمان در پیش گیریم.
Juror #8
فروتنی و واقعبینی نیز مانند عشق جدایی ناپذیرند. اگر من نتوانم نسبت به بیگانگان واقعبین باشم، ممکن نیست که بتوانم نسبت به خویشاوندان خود چنین باشم و بالعکس. اگر میخواهم هنر عشق ورزیدن را بیاموزم، باید کوشش کنم تا در همهی موارد واقعبین باشم و نسبت به موقعیتهایی که واقعبین نیستم حساسیت پیدا کنم. باید بکوشم تا بدون توجه به علایق، احتیاجها و ترسهایم، بین تصویری که خودم از شخص دیگر و رفتارش دارم تصویری که به سبب خود فریفتگی من شکسته و تحریف شده است با واقعیت آن شخص، آنچنانکه هست، تمیز قائل شوم.
Juror #8
همهی ما کمیابیش دیوانهایم یا خوابیم، همهی ما تصوری غیر عینی از دنیا داریم. تصوری که در نتیجهی خودفریفتگی ما آشفته و تحریف شده است.
Juror #8
هیچکس نمیتواند بدون اینکه نسبت به حالات خود حساس شود، تمرکز حواس بیابد. این یعنی چه؟ آیا انسان باید دائماً راجع به خودش بیندیشد، خودش را «تجزیه و تحلیل» کند، یا چیزی دیگر؟
Juror #8
جاذبهی جنسی، برای مدت کوتاهی پنداری از وصل خلق میکند، ولی این «پیوند»، اگر با عشق همراه نباشد، دو بیگانه را به اندازهی قبل از آشنایی جدا نگه میدارد، گاهی در آنها ایجاد شرم میکند و گاه حتی باعث میشود که آن دو نفر از هم متنفر شوند، زیرا وقتی که پندار زائل میشود، هر دو بیگانگی خود را به مراتب آشکارتر از قبل احساس میکنند.
Juror #8
اکثراً انحصارطلبی عشق زن و مرد اشتباهاً به معنی میل به تملک تلقی میشود. چه بسیارند زوجهایی که «عاشق» همدیگرند ولی در دلشان عشقی برای دیگران نیست. عشق آنان درحقیقت یک خودپسندی دو نفره است. آنان دو شخصند که خود را در یکدیگر میبینند، و مشکل جدایی را بهوسیلهی بسط یک فرد به دو فرد حل میکنند. آنان از احساس غلبه بر جدایی بهرهورند، ولی چون از دیگر انسانها جدا هستند، از یکدیگر نیز جدا میمانند و نسبت به خود بیگانه میشوند،
Juror #8
میل جنسی فقط تظاهری از احتیاج به عشق و وصل است.
Juror #8
ایمان به عشق به عنوان یک پدیدهی اجتماعی، و نه به منزلهی یک پدیده استثنایی و فردی، ایمانی عقلایی است که از بینش آدمی در درک طبیعت خود سرچشمه میگیرد.
Juror #8
اگر قبول داشته باشیم که بشر قادر به عشق ورزیدن است، پس باید او را در مقام والای خود جای دهیم دستگاههای اقتصادی باید در خدمت او باشند، نه او خادم دستگاههای اقتصادی. به انسان باید امکان داده شود که در تجربه و کار سهیم شود نه در منافع، آن هم منافعی که در بهترین شرایط فقط برای گروهی معدود حاصل میشود. جامعه باید طوری سازمان داده شود که طبع اجتماعی عاشقانهی انسان نه تنها از زندگی اجتماعی او جدایی نگیرد، بلکه با آن یکی شود.
Juror #8
تمام فعالیتهای دیگر نسبت به هدفهای اقتصادی در درجه دوم اهمیت قرار دارند، وسیله به هدف تبدیل شده است، انسان به صورت ماشین در آمده است خوب میخورد و خوب میپوشد، اما توجه غایی او نسبت به آنچه اختصاصاً صفت و کنش انسان را تشکیل میدهد از میان رفته است.
Juror #8
عشق به منزلهی یک پدیده اجتماعی و نه صددرصد فردی و در حاشیه فقط در صورتی امکان تحقق دارد که در اجتماع ما تغییرات و اصطلاحات اساسی صورت پذیرد.
Juror #8
حجم
۲۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۲۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰۲۰%
تومان