بریدههایی از کتاب قدرت همزمانی
۳٫۷
(۲۲)
تأمین غذایی در تخممرغ دقیقآ همان زمانی به پایان میرسد که جوجه آمادهی تولد است. این همان استعارهی تلاشی است که انجام میدهیم و توفیقی است که شامل حال ما شده و باعث میشود تلاش ما مثمرثمر باشد.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
توفیق بر هر چیزی مستولی مییابد. این همان موهبت اسرارآمیز است که محصول تلاش نیست، اما بدون تلاش نیز قابل دستیابی نیست
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
بدیهی است همزمانی همان نقطهی عطف و نقطهی تلاقی دو قلمرویی است که ما آنها را به صورت ماده و روح میشناسیم. کهنالگوی جهان به کمک ایگو که نقش پل را ایفا میکند به کهنالگوی «خویشتن» متصل شده و به اتحاد رسیده است. همزمانی نماد و تجسمی از اتحاد و یگانگی مطلق است که در وجود ما به عنوان جهان درونی روح و قبل از ما در جهان بیرونی ماده رخ میدهد. این همان معادل روانشناختی جهان وحدت است ــ ماندالا معادل درونی روانی است. دنیای روحانی و مادی دو روی یک سکه هستند.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
اصل نظم خلاقانه، در همزمانی آشکار میشود؛ طوری که گویی زندگی، خود از ما میخواهد اقدام کنیم و رویدادها را در جهت تقویت اقدام ما با یکدیگر هماهنگ میکند. این مفهوم، معادل با نیت عشقورزی است. نقش من بهعنوان یک انسان آزاد، گفتن «بله» به عشقی است که ایگو (نفس) من از آن میترسد؛ اما «خویشتن» از آن ساخته شده است.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
ما برای رهایی و آزادی تلاش نمیکنیم. عدم تلاش همان آزادی است.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
ترس و غبطه ترفندهای الگوی نیرنگباز هستند؛ همان ابزارهایی که ایگو برای نشاندادن بیکفایتی ما از آنها استفاده میکند.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
دشمنان ایگو همان دوستان «خویشتن» هستند. این دشمنان شاید این افراد باشند: «زنی که به من خیانت کرد، کارفرمایی که مرا اخراج کرد، پسر ناخلفی که مرا تنها گذاشت، دوستی که مرا خودخواه نامید، معلمی که به من نشان داد چهقدر نادان هستم، همهی این موارد میتوانند عوامل موثر در رهایی ما از ایگو باشند. این نیروهای امدادی فرصتی ایدهآل فراهم میآورند که طی آن احساس برحقبودن توسط ایگوی متکبر جای خود را به تواضع و آسیبپذیری، دستیابی به تاج و تخت عشق و قدرت واقعی در زندگی میدهد. این حقیقت که افراد صحیح در زمان صحیح و در مکان صحیح ظاهر میشوند، همان همزمانی مبهوتکننده است.»
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
وقتی تکانهها و انگیزههای ایگو را از بین میبرد، بیش از پیش با «خویشتن» ِ فناناپذیر خود آشنا میشوم
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
ما آنچه را که به آن نیاز داریم از طریق کسانی کسب میکنیم که آن را به ما ارزانی میکنند، و این همان همزمانی معنادار است.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
همزمانی دقیقآ در موعد مقرر رخ میدهد، چرا که بخشی از عدالت و حقانیت دنیای پویای ماست و دقیقآ همان قطعه را که برای تحقق سرنوشت و تقدیر خود به آن نیاز داریم در اختیار ما قرار میدهد.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
تقدیر ما تکامل، تحول و خودشکوفایی است تا بتوانیم موهبتهای منحصر به فردی را که شامل ما هستند با دیگران تقسیم کنیم.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
داستایوفسکی معتقد است «یقینآ در گوشهای از روان من پنهانی آرمیده است، چرا که هیچ شناختی از آن ندارم و ناگهان وقتی به آن نیاز دارم در ذهن من شکوفا میشود» تصاویری که با شیفتگی و جذابیت خاصی نزد ما باقی میمانند، همان نیروهای امدادی هستند. که آنها را نعمت و برکت مینامیم. همانطور که جوزف کمپبل مینویسد «وقتی شما به دنبال سعادت و برکت هستید، درهایی که از قبل وجود نداشتهاند به روی شما گشوده میشوند». این همان همزمانی است. و وقتی این نعمت با استعداد ملاقات میکند، در این دعوت الهی نوعی همزمانی مشاهده میشود.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
اگر کل زندگی من مملو از بیم و احترام نسبت به شکل و پیچیدگیهای خاص صدف دریایی باشد، احتمالاً یک آموزه یا امداد در کار است (جسمانی، روانشناختی و معنوی) که دقیقآ در همان لحظهای که من به حضور یا تصویر صدفها نیاز دارم نصیب من میشود
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
بنابراین از آنجایی که در زندگی ما اتفاقات متعددی به صورت برنامهریزی نشده و همزمان رخ میدهد، میتوانیم به کل کهکشان اعتماد کنیم تا در این مسیر با ما همراه بوده و ما را به فراتر از محدودیتهای ایگوی کنترلگر ما هدایت کند. این لحظه جاودانه در حضور لحظهای نمود مییابد. دقیقآ به همین دلیل است که میتوان به جرأت گفت همزمانی ما را به سمت معنویت رهنمون میسازد.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
رویدادهای همزمان دقیقآ همان چالشهایی را پیش روی ما قرار میدهد که برای پیشرفت خودمان و همچنین کل سیارهی خاکی ضروری هستند.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
همزمانی به ما نشان میدهد که جهان برخی از رویدادهای بیرونی زندگی ما را با هم همنوا میسازد تا بتوانند با الزامات زندگی درونی ما نیز هماهنگ شوند.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
هر آنچه را دربارهی خویش نپذیریم در تاریکی ناخودآگاهی قدرت میگیرد و هر آن ممکن است کلِ شخصیت و روان را تسخیر کند.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
خویشتن هنگام تولد حضور ندارد و پس از سالها آزمون و خطا و حل تضادهای درونی به تدریج تکامل مییابد؛ زیرا لازم است پیش از پدیدار شدنش همهی سیستمهای شخصیت به تکامل رسیده باشند. از این رو تا زمانی که فرد به میانسالی نرسیده باشد، خویشتن نمایان نمیشود. در حقیقت خویشتن پیغامهای خود را از طریق رویا یا همزمانی، به هر فرد میرساند. یونگ در مقطعی بحرانی در رشد شخصیتیاش بهشخصه تجربیاتی داشت که باعث درک او از «خویشتن» شد.
کاربر ۲۱۵۵۰۷۱
به گفتهی ماری لوییس ون فرانز، «ما در دنیای «خویشتن»، با کسانی ملاقات میکنیم که به آنها تعلق داریم» اینکه ما دقیقآ همان کسی را پیدا میکنیم که ما را به خودمان باز میشناساند، همان همزمانی است
الهام
در طبیعت، هر فصل دقیقآ همان شرایطی را فراهم میآورد که زمین برای رشد و تکامل خود به آن نیاز دارد. به همین ترتیب در زندگی انسانی نیز ما دقیقآ همان چیزی را پیدا میکنیم که به آن نیاز داریم و در نهایت به موجوداتی با آگاهی روانشناختی و معنوی تبدیل میشویم.
فاطمه ناجی
حجم
۴۴۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۶۵ صفحه
حجم
۴۴۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۶۵ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۷۰%
تومان