بریدههایی از کتاب چگونه فیلم دوبله کنیم؟
۴٫۵
(۱۹)
آن گروهان در فیلم بلندتر و طولانیتر شد. در پایان نمایش از شخصیت آن سرباز پرسیدم و آنها برایم شرح دادند که او از اهالی ایالتهای آسیای مرکزی است و زبان روسی را با لهجهٔ غلیظ خارجی و غلط حرف میزند و همین لهجهٔ غلیظ و درست نبودن نحو زبان است که خندهانگیز میشود.
معما حل شد. من تمام دیالوگ آن سرباز را به لهجهٔ خارجی و با نحو نادرست نوشتم. این کار در سینما هم نتیجه داد و تماشاگران فارسی هم، مانند همقطاران آن سرباز، از شیرینی سخنان او به خنده میافتادند. در اینجا باید اشاره کنم که آقای ژورا سارکیسیان بیگمان زبان روسی را بسیار خوب میدانسته که موفق شده بوده در بخش بازرگانی سفارت شوروی سابق بهسمت مترجم استخدام شود، اما از ظرایف ترجمهٔ فیلم آگاهیهای لازم را نداشته است.
کاربر ۱۱۰۲۸۲۹
من در بسیاری موارد (و نه همیشه) در ترجمهٔ فیلمها، حرف تعریف انگلیسی (The) را به حرف تعریف فارسی هاء ملفوظ یا غیرملفوظ ترجمه کردهام. مثلاً این جمله را Where’s the book? I wanna read it. اینگونه ترجمه کردهام: «کتابه کجاس؟ میخوام بخونمش.»
البته همانطور که در آغاز این بحث آمد، این حرف تعریف فقط در گفتوگوی عامیانه کاربرد دارد و هنوز پای آن به دایرهٔ کلام فخیم و ادبی نرسیده است. در زبان فخیم و ادبی واژههای این، و آن، نقش حرف تعریف را بهعهده میگیرند.
Kpc Kpcd
«دوبله» یعنی دوبارهکاری؛ چون به جای آنکه تصویر و صدا را همزمان ضبط کنند، یکبار تصویر را ضبط میکردند و یکبار هم صدا را. دوبله چنان گشایشی در کار فیلم بهوجود آورد که آرتور نایت در کتاب تاریخ سینما نوشت: «دوبله کردن، نقطهٔ شروع تکامل هنر جدید فیلم ناطق بود.» کمکم این فکر پیش آمد که فیلمهای گویا به یک زبان را به زبانهای دیگر هم دوبله کنند؛ و این کار رواج گرفت.
اندیشهٔ فارسی کردن صدای فیلمها باید از اروپا آغاز شده باشد؛ ایرانیان ساکن اروپا که میدیدند مردم آن سامان فیلمهای خارجی را به زبان خود برمیگردانند، به خود گفتند چرا ما نتوانیم فیلمهای خارجی را به فارسی سخنگو کنیم؟ طولی نکشید که این فکر به عمل درآمد و جوانان خوشفکر ایرانی به فنشناسی آن پی بردند و یکی دو دههٔ بعد در آن فن به سرامدی رسیدند و دوبلههایی افتخارآفرین عرضه کردند.
Kpc Kpcd
یکی از مهمترین کارهای مدیر دوبلاژ طراحی صدای فارسی فیلمی است که در دست دارد. یعنی این که تصمیم بگیرد به جای اشخاص فیلم چه کسانی به فارسی بگویند. این کار را همهٔ دوستان من با نام تقسیم رُلها یا انتخاب گویندگان میشناسند ولی من اصطلاح «طراحی صدای فارسی» را برای این کار ترجیح میدهم؛ زیرا این کار در واقع نوعی طراحی صدا ست.
شاید یه ستاره ی سیاه :))
وجود دهها دوبلهٔ ماندگار در کارنامهٔ علی کسمایی (جنگ و صلح، اشکها و لبخندها، بانوی زیبای من، هملت ساختهٔ کوزینتسف، و...) در کارنامهٔ عطاءالله کاملی (لورنس عربستان، اینک آخرالزمان، و..) سعید شرافت (کازابلانکا، معجزه و...) نشانهٔ درستی کار ایشان است.
بهجز سه استاد یاد شده مدیران دوبلاژ دیگری نیز هستند که دوبلههای ماندگاری از ایشان بهجا مانده است. ژرژ پطرسی، خسرو خسروشاهی، احمد رسولزاده، محمدعلی زرندی، امیر زند، بهرام زند، امیر قطعهای، محمود قنبری.
Kpc Kpcd
در فیلمی کمدی، که در روزگاران پیش دوبله شده و نامش در خاطرم نیست، در سرزمینهای غرب آمریکا سفیدپوستان به سرخپوستان مشروب الکلی میفروختند وسرخپوستان که برای نخستین بار با آن مایع آشنا میشدند و زیر تأثیر سکرآورش کارهای دیوانهوار میکردند نام آن مایع را میان خود گذاشتند crazy water یعنی آب دیوانه، یا آب عصبانی. بیشک این نام برای تماشاگران افزون برخنده دارای معنا و مفهومی نیز میشد، اما در دوبله نام آن مایع را همان crazy water گفته بودند که برای تماشاگر فارسیزبان هیچ معنا و مفهومی نداشت و خندهیی نیز برنمیانگیخت.
Kpc Kpcd
نظیر این کار را در دوبلهٔ فیلم توپهای ناوارون انجام دادم که برای دومین بار در استودیو دماوند به سرپرستی من دوبله میشد. در آن فیلم، آنتونی کوئیل نقش سربازی را بازی میکرد که دوستانش او را lucky مینامیدند، یعنی خوششانس. این سرباز به باور این که واقعاً خوششانس است داوطلب مأموریتی خطرناک میشد و در آن به قتل میرسید، و در نتیجه تماشاگران از خبر کشته شدن او متأثر میشدند. سازندگان فیلم میتوانستند نام این سرباز را دیوید یا جان یا مایکل یا هر چیز دیگر بگذارند، اما نام او را گذاشته بودند «خوششانس» تا خبر کشته شدن او بهرغم «خوششانس» بودن، تاثیر احساسی مضاعفی بر تماشاگران داشته باشد؛ ومن هم ــ به رغم دوبلهٔ اول که او را «لاکی» صدا میکردند ــ نام آن سرباز را در دوبلهٔ دوم «خوششانس» گذاشتم.
Kpc Kpcd
در برخی موارد لازم میآید که برای نام یا لقب اشخاص فیلم برابرهایی فارسی گزیده شود. در فیلم پنجرهٔ رو به حیاط اثر آلفرد هیچکاک، خانم میانسال تنهایی زندگی میکرد که شخصیت نخست فیلم، که از نزدیک او را نمیشناخت، نام او را گذاشته بود Miss Lonely hearts، به معنی «دوشیزه قلبهای تنها». این نام در فیلم به صورتی طنزآمیز به کار میرفت و طنز دیگرش آن بود که به روال بعضی نامهای خانوادگی انگلیسی علامت جمع هم داشت! اگر در دوبلهٔ فیلم نام آن خانم به صورت انگلیسی Miss Lonely hearts به کار گرفته میشد، همهٔ ظرافت نامگذاری وطنزها و غمهای حاصل از آن نام از میان میرفت. از این رو نام آن خانم را، درترجمه و در دوبله، گذاشتم: «خانم سوتهدلان» که با اوضاع فیلم همخوانی بسیار داشت
Kpc Kpcd
من در بسیاری موارد (و نه همیشه) در ترجمهٔ فیلمها، حرف تعریف انگلیسی (The) را به حرف تعریف فارسی هاء ملفوظ یا غیرملفوظ ترجمه کردهام. مثلاً این جمله را Where’s the book? I wanna read it. اینگونه ترجمه کردهام: «کتابه کجاس؟ میخوام بخونمش.»
البته همانطور که در آغاز این بحث آمد، این حرف تعریف فقط در گفتوگوی عامیانه کاربرد دارد و هنوز پای آن به دایرهٔ کلام فخیم و ادبی نرسیده است. در زبان فخیم و ادبی واژههای این، و آن، نقش حرف تعریف را بهعهده میگیرند.
Kpc Kpcd
استفاده از حرف تعریف فارسی
بسیاری از ما فکر میکنیم که حرف تعریف مخصوص زبانهای خارجیست و در زبان فارسی اثری از وجودش نیست. اما چرا، در زبان فارسی و بهویژه در زبان محاوره حرف تعریف وجود دارد و به صورتی گسترده نیز بهکار میرود. اما، برخلاف بسیاری زبانها مانند عربی و زبانهای اروپایی که حرف تعریف در جلوی اسم قرار میگیرد، در زبان فارسی حرف تعریف در پایان اسم میآید. حرف تعریف فارسی، هاء غیرملفوظ و گاه هاء ملفوظ است که به پایان اسم میچسبد و آن را برای شنونده به نام یا شیئی آشنا تبدیل میکند. مانند: پسره، دختره، اسبه، ماشینه.
Kpc Kpcd
مورد دیگری نیز هست که در آن کلمهٔ «یک» اشتباهاً بهکار میرود. در این موارد، جملهها بهصورت مفرد میآیند ولی معنای عام از آنها گرفته میشود؛ جملههایی در این ساختار: An Englishman never speaks like that یا مثلاً: An American wife works and wins bread just like her husband این جملهها را مترجمان ما معمولاً اینگونه ترجمه میکنند: «یک مرد انگلیسی هرگز اینطوری حرف نمیزنه.» یا مثلاً: «یک خانم آمریکایی مثل شوهرش کار میکنه و نانآور خونهس.» از آنجا که چنین جملههایی فقط مربوط به یک تن نیستند و جنبهٔ الگویی و معنای عام دارند باید اینگونه ترجمه شوند: «انگلیسیها هرگز اینطوری حرف نمیزنن.» ویا مثلاً: «خانمهای آمریکایی مثل شوهرهاشون کار میکنن و نانآور خونهن.» استاد ابوالحسن نجفی در این باره نیز به تفصیل سخن دارد. برای آگاهی بیشتر در این زمینه از صفحهٔ ۴۲۴ تا صفحهٔ ۴۲۹ کتاب غلط ننویسیم اثر ایشان (زیر مطلب یک) را ببینید.
Kpc Kpcd
برای اثبات زاید بودن کلمهٔ «یک» در این قبیل جملهها، یکی از دوستان باذوق مثالی زدو گفت: اگر به کودکی بگویند از بالای آن ساختمان یک تکه آهن هزار کیلویی به پایین میاندازند برو زیرش بایست؛ چه جواب میدهد؟ آیا میگوید: «مگه دیوونهم؟» یا میگوید: «مگه من یه دیوونهم؟» بیشک او جملهٔ اول را در پاسخ خواهد گفت.
Kpc Kpcd
در فارسی اعداد را فقط برای شمردن در جملههامان میآوریم و وقتی هدف ما شمارش نباشد آوردن اعداد در جمله زاید است. ضربالمثلها و شعرهای شاعران بزرگمان به این واقعیت گواهی میدهند: «شبی یاد دارم که چشمم نخفت / شنیدم که پروانه با شمع گفت.» (در یکی از شبها چشم شاعر به خواب نمیرود و آن ماجرا را میبیند)؛ «ستارهیی بدرخشید و ماه مجلس شد.» (فقط یک ستاره درخشیده و ماه مجلس شده است)؛ «یک بز گر گله را گر میکند.» (فقط یک بز بیمار میتواند همه گله را بیمار کند.) در نتیجه در جملهٔ «پدر من یک معلمه» که کلمهٔ یک برای تعیین عدد نیامده زاید است و باید حذف شود.
Kpc Kpcd
در فارسی اعداد را فقط برای شمردن در جملههامان میآوریم و وقتی هدف ما شمارش نباشد آوردن اعداد در جمله زاید است. ضربالمثلها و شعرهای شاعران بزرگمان به این واقعیت گواهی میدهند: «شبی یاد دارم که چشمم نخفت / شنیدم که پروانه با شمع گفت.» (در یکی از شبها چشم شاعر به خواب نمیرود و آن ماجرا را میبیند)؛ «ستارهیی بدرخشید و ماه مجلس شد.» (فقط یک ستاره درخشیده و ماه مجلس شده است)؛ «یک بز گر گله را گر میکند.» (فقط یک بز بیمار میتواند همه گله را بیمار کند.) در نتیجه در جملهٔ «پدر من یک معلمه» که کلمهٔ یک برای تعیین عدد نیامده زاید است و باید حذف شود.
Kpc Kpcd
وقتی انگلیسیها میخواهند مثلا بگویند پدرشان معلم است؛ به ضرورت نحو زبانشان، کلمهٔ پدر را در حالت مفرد قرار میدهند و میگویند: My father is a teacher، حال آن که وقتی در فارسی چنین جملهیی را میگوییم نیازی نیست که «پدر» را در حالت مفرد قرار دهیم؛ ما به راحتی میگوییم: «پدر من معلمه.»
برای آن که بفهمیم کلمهٔ «یک» واقعا در چنین جملهها زاید است و باید حذف شود، جملهٔ «پدر من یک معلمه» را بار دیگر مرور میکنیم. در هر جمله یا عبارت، کلمهیی زاید و حذفاش واجب است که اگر آن را حذف کنیم در معنای جمله تغییری به وجود نیاید. و بسیار آشکار است که فقط با حذف کلمهٔ «یک» است که در معنای جمله تغییری رخ نمیدهد، پس، حذف آن از چنین جملههایی واقعاً ضروری است.
Kpc Kpcd
مورد دیگری که در دوبلهها بسیار شنیده میشود به کار بردن نادرست کلمهٔ «یک» است. برای نمونه در چنین جملهیی: «پدر من یک معلمه.» کلمهٔ «یک» را نخستین مترجمان فیلم (باصری و احسان درخشانپور)، که با وجود انگلیسی بسیار خوبشان در ادبیات فارسی ضعف داشتند، به روال نحو انگلیسی وارد ترجمهشان کردند؛ و بسیاری از مدیران دوبلاژ آن را بیمطالعه پذیرفتند و در دیالوگ فیلمهاشان گذاشتند. و اگرچه مردم در اول با اکراه آن را پذیرفتند، رفته رفته در فیلمها جا افتاد و اکنون مردم کوچه و بازار هم آن را بهکار میبرند
Kpc Kpcd
مورد دیگری که در دوبلهها بسیار شنیده میشود به کار بردن نادرست کلمهٔ «یک» است. برای نمونه در چنین جملهیی: «پدر من یک معلمه.» کلمهٔ «یک» را نخستین مترجمان فیلم (باصری و احسان درخشانپور)، که با وجود انگلیسی بسیار خوبشان در ادبیات فارسی ضعف داشتند، به روال نحو انگلیسی وارد ترجمهشان کردند؛ و بسیاری از مدیران دوبلاژ آن را بیمطالعه پذیرفتند و در دیالوگ فیلمهاشان گذاشتند. و اگرچه مردم در اول با اکراه آن را پذیرفتند، رفته رفته در فیلمها جا افتاد و اکنون مردم کوچه و بازار هم آن را بهکار میبرند
Kpc Kpcd
گاهی گویندهٔ رادیو میگوید: «اجازه بدید یک خسته نباشید خدمتتون داشته باشیم.» برای نمونه در جملهیی میتوان گفت: «این خودنویس را به یادگار داشته باش»، اما بسیار بیمعنی است اگر بگوییم: «اجازه بدین یک سلام بلند بالا خدمتتون داشته باشیم.» استاد ابوالحسن نجفی در صفحهٔ ۱۸۳ و ۱۸۴ کتاب غلط ننویسیم (فرهنگ دشواریهای زبان فارسی) در این باره بحثی مفصل دارد، خواندن آن بخش و بخشهای دیگر آن کتاب سودمند را به همهٔ مترجمان و مدیران دوبلاژ توصیه میکنم.
Kpc Kpcd
یکی از موارد مهمی که در اینجا توجه مترجمان فیلم را به آن فرا میخوانم، دوری کردن از ترجمهٔ واژه به واژهٔ اصطلاحهای زبان مبدأ به زبان فارسی است. تأثیرگذاری فیلم بر جامعه آنچنان است که بسیاری از مردم هر چه را از فیلم و تلویزیون یا رادیو بشنوند بهتصور درست بودناش روز بعد بهکار میگیرند. بسیاری ازمترجمان فعل have را در هر شکل و شمایلی به داشتن ترجمه میکنند: مثلاً Have a nice day را ترجمه میکنند: «روز خوبی داشته باش». به جای «روزتون خوش» یا «روزتون خوش بگذره». و بسیاری have a look به معنی «نگاه کن» را ترجمه میکنند: «نگاهی داشته باش» در حالی که نگاهداشتن معنای دیگری دارد و نگاه کردن چیز دیگریست.
Kpc Kpcd
او واژهها را نصفه و نیمه ادا میکرد و حروف واژهها را پس و پیش میگفت. آقای چنگیز جلیلوند با گذاشتن وقت و دقت و حوصله آن کار دشوار را بهزیبایی اجرا کرد. کوشش من و هنر چنگیز جلیلوند را صفهای طولانی جلوی سینمای نمایشدهنده پاداش داد.
Kpc Kpcd
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
قیمت:
۶۷,۰۰۰
۴۶,۹۰۰۳۰%
تومان