بریدههایی از کتاب خاطره، تاریخ و تروما؛ سیاست و ابداع خاطره
۲٫۷
(۳)
زدودن خاطره بیش از آنکه نتیجۀ ناتوانی آگاهی دربرابر برتری جریانهای ناخوداگاه باشد، ثمرۀ یک خودآگاه پُرهوشیار است. در فراموشی آنچه به دشواری گذشته نامیده میشود، میتوان خشم فردی را احساس کرد که خود را از دانستن آنچه سایرین میدانند باز میدارد پیش از آنکه بتواند دیگران را از یادآوری منصرف کند.
الی
از این عبارتِ «همه چیز چنان روبراه است گویی (این رخداد) هرگز اتفاق نیافتاده استِ» گوته در فاوست، که از زبان شیطان در لحظهای مهم و سرنوشتساز برای عیان ساختن مکنونترین اندیشۀ او نقل میشود، میتوان معنایی استنتاج کرد: «انهدام خاطره». قربانیان حتی از تنها و حداقل چیزی که ضعف و سترونی ما میتواند به آنها ارزانی دارد محروم میشوند: یادآوری. رفتار وسواسگونۀ آنانی که نمیخواهند چیزی بدانند یا بشنوند، مسلماً با یک جهتگیری نیرومند تاریخی همسو میشود. هرمان همپل از ضعف موجود در انسجام آگاهی تاریخی در آلمان سخن میگوید (۲)، یعنی یکی از نشانههای تضعیف اجتماعی اختیار فردی که من و هورکهایمر کوشیدیم تا در دیالکتیک روشنگری دنبال کنیم. این یافتههای تجربی مبتنی بر اینکه نسل جوان دیگر بیسمارک یا قیصر ویلهلم را نمیشناسند، تاییدی است بر فرضیۀ خسران تاریخ.
GMIZ
آنچه بیش از هرچیز غیرعقلانی است باب شدن «تسویه حساب» و مصالحۀ فراگیر و همهجانبه با گناه و جنایات (گذشته) است که درسدن درمورد آشویتس ترتیب داد. در این محاسبه کردنها یا شتابها و تعجیلها برای خلاصییافتن از تأمل در خویش از رهگذر رد و پاسخ به اتهامات وارد شده، امری غیرانسانی نهفته است. یقیناً اعمال نیروی نظامی در زمان جنگ -در شهرهای کاونتری و روتردام- با کشتار سازمانیافتۀ میلیونها انسان بیگناه قابل قیاس نیست. حتی بیگناهی این قربانیان، که واقعیتی یکسره ساده و معقول است، مورد تردید و مناقشه واقع میشود. فضاحت و شناعت تجاوزی که رخ داد انگیزهای شد برای شکلگیری جریان مقصرتراشی و نقدی خود-توجیهگر: یک ذهن راحتطلب خود را با این توجیه تسلی میدهد که اگر قربانیان خود به نوعی فتنهانگیزی نمیکردند چنین رخدادهایی پیشامد نمیکرد
GMIZ
به بیان دیگر، ابداع سنت عملی بود که مراجع قدرت به عنوان ابزار سلطه در جوامع تودهای به کار میگرفتند، یعنی آن هنگام که انسجام واحدهای خرد اجتماعی همچون روستا و خانواده در حال فروپاشی بودند و قدرتها به شیوههای دیگری برای وحدت بخشیدن به گروههای وسیع مردم و پیوند آنها به یکدیگر نیازمند بودند. ابداع سنت روشی است به منظور استفادۀ گزینشی از خاطرۀ جمعی به واسطۀ دستکاری تکههایی از گذشتۀ ملی، سرکوب کردن برخی از بخشها و برجسته ساختن برخی دیگر به شیوهای تماماً کارکردی. در نتیجه، خاطره الزاماً معتبر نیست بلکه بالعکس مفید است.
کاربر ۱۲۶۰۰۹۱
از این عبارتِ «همه چیز چنان روبراه است گویی (این رخداد) هرگز اتفاق نیافتاده استِ» گوته در فاوست، که از زبان شیطان در لحظهای مهم و سرنوشتساز برای عیان ساختن مکنونترین اندیشۀ او نقل میشود، میتوان معنایی استنتاج کرد: «انهدام خاطره». قربانیان حتی از تنها و حداقل چیزی که ضعف و سترونی ما میتواند به آنها ارزانی دارد محروم میشوند: یادآوری. رفتار وسواسگونۀ آنانی که نمیخواهند چیزی بدانند یا بشنوند، مسلماً با یک جهتگیری نیرومند تاریخی همسو میشود.
کاربر ۱۲۶۰۰۹۱
«آشتی با گذشته» به معنای مطالعۀ جدی گذشته و شکستن طلسم آن از رهگذر عملِ شفاف آگاهی (و وجدانی آسوده) نیست، بلکه بیش از هر چیز حاکی از آغازی دوباره و، حتیالامکان، زدودن امر گذشته از حافظه است. به ادعای احزاب و گروههایی که خود عاملان ستم و بیعدالتی بودند، قربانیان بهتر است همۀ اتفاقات گذشته را فراموش کرده و ببخشند. زمانی در یکی از مناقشات علمی خود خاطرنشان کردم که در خانۀ مجری اعدام نباید از طناب اشارهای به میان آورد که در غیر این صورت به بیزاری و کینتوزی منتهی خواهد شد.
GMIZ
خاطره، به معنای گذشتهای محصور در درون ما نیست، بلکه گواه زندگی امروز ماست. اگر انسانی بناست واقعاً در دنیای خارج از خود حضور داشته باشد باید به جای اینکه به خود بیاندیشد، در آنچیزی که میبیند تأمل کند. برای اینکه حضور داشته باشد باید خود را از یاد ببرد. و از این فراموشی است که خاطره قدرت و قوت مییابد. این راه درست زیستن است بدان گونه که هرگز چیزی از میان نرود.
☆Nostalgia☆
حجم
۱۱۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
حجم
۱۱۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد