: «آن پسر بادیهنشین که در خیمه متولد شده بود، طی دوره کودکیاش از فقر و بیاحترامی رنجهای بسیاری برده بود و حالا که به قدرت رسیده بود انگیزه و عطش زیادی برای انتقامگیری از ثروتمندان داشت. او از پولدارها متنفر بود و هر کاری از دستش برمیآمد میکرد تا آنها را بیپول و فقیر کند. قذافی از اشراف و طبقه بالا ـآنهایی که به صورت طبیعی واجد همه آن چیزهایی بودند که او هرگز در کودکی و نوجوانی نداشته بود؛ چیزهایی مثل فرهنگ، قدرت، آدابدانی ــ متنفر بود. او با خودش عهد کرده بود آنها را خوار و ذلیل کند. و موقعی که به قدرت رسید سعی کرد با استفاده از ابزار تعرض جنسی به این هدفش برسد.
Mo0onet
در واقع، جنسیت به ابزاری برای معامله، ابزاری برای ارتقای مقام و ابزاری برای کسب یا اِعمال قدرت، تبدیل شده بود. رفتارهای رذیلانه و کثیف قائد اعظم به الگویی برای زیردستهایش تبدیل شده بود یا دقیقتر بگویم این رفتارها همچون ویروسی بود که بقیه مردان را در هر شغل و موقعیتی که بودند، مبتلا کرده بود. درست مثل یک بیماری مسری. رهبر یک کشور دیکتاتوری هر نقطه ضعفی داشته باشد به زیردستهایش نیز سرایت میکند. اعضای مافیای قذافی درست به شیوه خود او عمل میکردند. سیستم از رأس تا ذیل، تا بُنِ استخوانش، فاسد و تباه بود.»
Mo0onet
ثریا علیه هر نوع نظم و انضباطی شورش کرده بود و برایش هم فرق نمیکرد این نظم و انضباط از سوی چه کسی و با چه هدفی اعمال میشود. انگار ثریا به قدری از زورگوییها و حقکشیهای قذافی متنفر شده بود که حالا دیگر نمیخواست تن به هیچ نوع اقتداری بدهد. از قیدوبند بدش میآمد و هر محدودیتی او را به یاد کسی میانداخت که بدترین محدودیتها و قیدوبندها را شامل حالش کرده بود.
Mo0onet
او در جلسات کمیته انقلابی هم هیچ انتقادی را مطرح نکرد چون میدانست طرح کوچکترین اعتراض یا انتقادی از سوی شهروندان معادل با زندان و مرگ است. هر کسی که جرئت اعتراض کردن پیدا میکرد از سوی رژیم به عنوان «خرابکار» معرفی و سپس سربهنیست میشد.
hani
قائد اعظم که در کتاب معروفش، کتاب سبز، خود را به عنوان «دشمن سرسخت چند همسری» معرفی کرده بود عملا با تعداد بیشماری از زنان زندگی میکرد و هیچ کاری به زن خودش نداشت.
hani
بعدها فهمیدم این ژست قذافی، کشیدن دست بر سر قربانی بینوا، علامتی بود به محافظانش: «این همانی است که من میخواهم!»
شیخ هادی