بریدههایی از کتاب قدرت عادت: چرایی کارهایی که انجام می دهیم، در زندگی و کسب و کار
۳٫۶
(۳۳۱)
ویلیام جیمز در سال ۱۸۹۲ نوشت: «تمام زندگی ما، تا به الان که فرم مشخصی گرفته است، مجموعهای از عادتهاست.» ممکن است اینطور به نظر برسد که بیشتر انتخابهایی که ما هر روز میکنیم، محصول تصمیمگیریهای ما که کاملا با دقت انجام شده هستند، ولی این واقعیت ندارد. آنها عادت هستند. و اگر چه هر عادتی به خودی خود کوچک به نظر میرسد، در طی زمان غذاهایی که سفارش میدهیم، چیزی که هر شب به بچههایمان میگوییم، اینکه پول خرج میکنیم یا پسانداز، هر چند وقت یک بار ورزش میکنیم، و چگونگی سازماندهی افکار و روتینهای کاریمان تاثیر شگرفی بر روی سلامتی، بهرهوری، امنیت مالی و خوشحالی ما دارند. یک مقاله منتشر شده توسط محققی از دانشگاه دوک در سال ۲۰۰۶ نشان داد که بیش از ۴۰ درصد کارهایی که افراد در طی یک روز انجام دادند، در واقع تصمیم نبودهاند، بلکه عادت بودهاند.
حمید ثروت(تلگرام :hamid1408)
«درک کن که مغلوب شدهای و به آن اقرار کن و تصمیم بگیر که زندگیات را به سمت خدا برگردانی.»
مهران
اگر باور داشته باشید که میتوانید تغییر کنید (اگر این را بصورت یک عادت در آورید) ، تغییر به وقوع میپیوندد.
مازیار
«دو ماهی جوان، با هم در حال شنا بودند که اتفاقا، به ماهی مسن تری که در جهت دیگر شنا میکرد، برخورد کردند. ماهی مسن تر، سری به سوی آنها تکان داد و گفت: صبح بخیر پسرا، آب چطوره؟ دو ماهی قدری دیگر شنا کردند و در نهایت یکی از آنها به دیگری نگاه کرد و گفت: «آب دیگه چه کوفتیه؟»
آب همان عادتهاست. انتخابهای بدون فکر و تصمیمات نامرئی که هر روز ما را در بر میگیرد و فقط وقتی به آنها نگاه کنیم، دوباره قابلرویت میشوند.
مازیار
حفاظت از مردم در برابر عادتهای بدشان (در واقعیت، تعریف این که در وهلهی اول چه عادتهایی باید بد شمرده شوند) ، امتیاز ویژهای است که قانونگذاران به نام خود ضبط کردهاند.
مازیار
دادهها نشان میداد، الکلیهایی که تکنیکهای جایگزینی عادت را تمرین کرده بودند، تا زمانی هوشیار میماندند که واقعه پرتنشی در زندگیشان اتفاق میافتاد – که آن موقع، تعدادی از آنها دوباره شروع به مشروب خوری میکردند، و فرقی نمیکرد چند روتین جدید را پذیرفته باشند.
اما برای الکلیهایی که مثل جان در بروکلین، اعتقاد داشتند که یک نیروی برتری وارد زندگیشان شده است، این احتمال که دورههای پرتنش را همچنان به دور از مشروب پشت سر بگذارند، بیشتر بود.
زمانی که افراد یاد میگرفتند چگونه به چیزی اعتقاد داشته باشند، آن مهارت خودش را به دیگر بخشهای زندگی آنان تسری میداد، تا وقتی که کم کم باور میکردند که میتوانند تغییر کنند. باور و اعتقاد مولفهای بود که یک چرخه عادت بازسازی شده را تبدیل به یک رفتار دائمی میکرد.
رهگذر
چشمهای بروکز به سمت همان سرنخها رفتند، ولی به جای نگاه کردن به چندین مکان در آن واحد، دانگی آنها را به ترتیب قرار داد و زودتر از موقع به او میگفت که وقتی هر کلید را میبیند، چه تصمیمی بگیرد. زیرکی این سیستم این بود که نیاز به تصمیمگیری را حذف میکرد. این سیستم به بروکز اجازه میداد تا سریعتر حرکت کند، چون همه چیز یک واکنش – و نهایتا یک عادت – بود بجای اینکه یک انتخاب باشد.
دانگی به همه بازیکنان دستورالعملهای مشابهی داد و آرایشها را دوباره و دوباره تمرین کرد. تقریبا یک سال طول کشید تا عادتهای مورد نظر دانگی کنترل اوضاع را به دست بگیرند.
رهگذر
اغلب، ما واقعا تمایلاتی را که باعث تحریک رفتارهای ما میشوند درک نمیکنیم، تا زمانی که به دنبال آنها بگردیم. مندی هیچگاه نفهمید که یک تمایل به تحریک فیزیکی باعث میشد که او ناخنهایش را بجود، اما وقتی که او این عادت را کالبد شکافی کرد، پیدا کردن روتین جدیدی که همان پاداش را برای او فراهم میکرد برایش آسان شد.
رهگذر
بعد درمانگر به مندی چیزی را یاد داد که «پاسخ رقابتی» نامیده میشود. هر گاه او احساس فشار در نوک انگشتانش میکرد، به خودش میگفت که میبایست فورا دستانش را در جیبهایش یا زیر پاهایش بگذارد، یا مداد یا چیز دیگری بردارد تا گذاشتن انگشتانش در دهان غیر ممکن شود. بعد قرار شد مندی به دنبال چیزی بگردد که یک محرک سریع فیزیکی - مثل مالیدن بازویش یا تند و سریع زدن بند انگشتانش به یک میز تحریر - فراهم میکرد، هر چیزی که باعث تولید یک پاسخ فیزیکی میشد.
سرنخها و پاداشها، همانهای قبلی بودند. فقط روتین عوض شده بود.
رهگذر
وسایل کار گذاشته شده در سر این مردان، داخل گانگالیونهای پایهای آنها کار گذاشته شده بود - همان بخش مغز که محققان در آن چرخه عادت را پیدا کردند - و یک بار الکتریکی به آن دادند که پاداش عصبشناختی که محرک تمایلات ناشی از عادت یا اعتیاد هستند را دچار وقفه میکرد. بعد از اینکه این مردان از عمل جراحی بهبود یافتند، در معرض سرنخهایی نظیر عکسهایی از مشروب یا رفتن به مشروب فروشی قرار گرفتند که زمانی باعث تحریک تمایل آنها به الکل میشدند. به طور معمول غیر ممکن بود که این افراد در مقابل مشروب مقاومت کنند. ولی وسایل درون مغز آنها، تمایلات عصبشناختی هر کدام از این مردان را از کار میانداخت. آنها یک قطره هم ننوشیدند.
مولر گفت: «یکی از آنها به من گفت به محض آنکه جریان الکتریسیته را برقرار کردیم، آن تمایل ناپدید شد. بعد آن را خاموش کردیم و تمایل بلافاصله برگشت.»
رهگذر
قانون این است: اگر شما از همان سرنخ استفاده کنید و همان پاداش را فراهم کنید، میتوانید روتین را تغییر داده و عادت را عوض کنید. اگر سرنخ و پاداش همان موارد قبلی بمانند، تقریبا هر رفتاری را میتوان عوض کرد. این قانون طلایی، درمانهای افراد الکلی، چاقی، اختلالات وسواسی افراطی، و صدها رفتار مخرب دیگر را تحت تاثیر قرار داده است، و فهم آن میتواند به هر فردی کمک کند تا عادتهایش را عوض کند. (به عنوان مثال، تلاش برای توقف هله هوله خوردن اغلب ناموفق است، مگر اینکه روتین جدیدی برای ارضای سرنخهای قدیمی و تمایل به پاداش وجود داشته باشد. یک فرد سیگاری معمولا نمیتواند سیگار را ترک کند، مگر اینکه فعالیتی را پیدا کند که وقتی تمایل به نیکوتین او را تحریک میکند، جایگزین سیگار شود.)
رهگذر
او اینطور توضیح میداد: «قهرمانها کارهای خارقالعاده نمیکنند. آنها کارهای معمولی انجام میدهند، ولی بدون اینکه فکر کنند آن کارها را انجام میدهند، آنقدر سریع که تیم دیگر نمیتواند واکنشی نشان بدهد. آنها عادتهایی را که یاد گرفتهاند دنبال میکنند.»
صاحبان تیمها میپرسیدند که شما چطوری میخواهید آن عادتهای جدید را بوجود بیاورید؟
رهگذر
لازم نیست که شامپو کف کند ولی چون هر بار که مردم موهایشان را با آن میشویند، انتظار دارند که کف کند، ما مواد شیمیایی کفکننده به آن اضافه میکنیم. همین مورد در مورد پودرهای لباسشویی و خمیردندان هم به کار میرود - در حال حاضر همه شرکتها به خمیردندان سدیم لورث سولفات اضافه میکنند تا بیشتر کف کند. این کار باعث تمیزتر شدن دندان نمیشود، ولی وقتی مقداری حباب دور و بر دهانشان باشد، احساس بهتری دارند. وقتی که مشتری منتظر آن کف باشد، این عادت شروع به رشد کردن میکند.»
رهگذر
اما با آنکه همه دندانهایشان را هر روز مسواک میزنند، کمتر از ده درصد از آمریکاییها هر روز ضد آفتاب استفاده میکنند. چرا؟
چون هیچ تمایلی وجود ندارد که ضد آفتاب را به یک عادت روزانه تبدیل کند. بعضی شرکتها سعی میکنند این اشکال را با دادن حس سوزش به ضد آفتاب یا چیزی که به مردم امکان دهد تا بدانند که این کرم را بر روی پوستشان استعمال کردهاند، برطرف کنند. آنها امیدوارند که به همان شکل که سوزش دهان ما یادمان میآورد که دندانهایمان را مسواک کنیم، این کار هم در مورد ضد آفتاب به آنها سرنخ یک انتظار را بدهد. آنها شیوه مشابهی را در مورد هزاران محصول دیگر استفاده کردهاند
رهگذر
اگر شما بخواهید شروع به دویدن صبحگاهی کنید، واجب و ضروری است که یک سرنخ ساده (مثل اینکه قبل از صبحانه بند کفشهایتان را ببندید یا اینکه لباسهای دویدنتان را کنار تخت خودتان بگذارید) و یک پاداش مشخص (مثل یک خوراکی وسط روز، یا حس پیروزی و موفقیتی از ثبت کردن مایلهایی که دویدهاید، یا جریان اندروفینی که از نرم دویدن به دست میآورید) انتخاب کنید.
رهگذر
سرنخ را نگه دارید، همان پاداش را فراهم کنید، یک روتین جدید جای گذاری کنید
خواندن و عمل با هم
دویدن نرم یا نادیده گرفتن دوناتها مثل هر عادت دیگری خودکار میشود.
sara
در یک گروه، ۹۲ درصد افراد گفتند که آنها از روی عادت ورزش میکنند، چون ورزش کردن باعث میشود «احساس خوبی به آنها دست بدهد» - آنها به تدریج منتظر و مشتاق اندروفین و مواد شیمیایی عصبی بودند که ورزش کردن برای آنها فراهم میکرد. در گروه دیگر، ۶۷ درصد افراد گفتند که ورزش کردن به آنها احساس «موفقیت» میدهد - آنها مشتاق حس منظم پیروزی بودند که ادامه دادن ورزش به آنها میداد، و آن حس پاداش به خودی خود کافی بود تا این فعالیت فیزیکی را به یک عادت تبدیل کند.
Mil
برای مثال سیگار کشیدن را در نظر بگیرید. وقتی یک فرد سیگاری سرنخی را میبیند - مثلا یک بسته سیگار مارلبرو - مغز او شروع به پیشبینی مقداری نیکوتین میکند. برای مغز تنها دیدن سیگارها کافی است تا هوس مقدار زیادی نیکوتین کند. اگر نیکوتین نرسد، این تمایل و هوس افزایش مییابد تا زمانیکه فرد سیگاری بدون اینکه فکر کند دستش را به سمت مارلبرو میبرد.
Mil
قهرمانها کارهای خارقالعاده نمیکنند. آنها کارهای معمولی انجام میدهند، ولی بدون اینکه فکر کنند آن کارها را انجام میدهند، آنقدر سریع که تیم دیگر نمیتواند واکنشی نشان بدهد. آنها عادتهایی را که یاد گرفتهاند دنبال میکنند.
شِمَن
حجم
۶۹۳٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۲۷ صفحه
حجم
۶۹۳٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۲۷ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان