بریدههایی از کتاب هنگامی که نیچه گریست
۴٫۳
(۲۶۷)
خوب زندگی کردن، يعنی نخست اراده برای تحقق ضروريات و سپس، دوست داشتن آنچه اراده شده!
شادی
برتا هم اسير مانده و کسی که ضرورت داشت باشد، نشده و مسير زيستن را انتخاب نکرده، بلکه تنها ناظر صحنههای تکراری تا ابد بود.
شادی
وظيفه، نزاکت، ايمان، بیاعتنايی به خويشتن و مهربانی، همگی داروهايی خوابآور برای انسان هستند و او را به خوابی چنان ژرف فرو میبرند که تنها در انتهای راه زندگی، اگر بتواند، برمیخيزد. آن هم برای اينکه بفهمد هرگز زندگی نکرده است.
شادی
وظيفه! مگر وظيفه میتواند مقدم بر عشق تو به خويشتن و کوشش به منظور دستيابی به آزادی مطلق باشد؟ تا زمانی که به آزادی و عشق به خويشتن دست نيابی، وظيفه واژهای پوچ است. با اين واژه، تنها میتوانی برای بزرگ نشان دادن خود، با استفاده از ساير افراد، به جايی برسی.
شادی
بيماران زيادی در اين دوران با نشانههای بيماريهای جسمانی همچون فلج، اخلال در گفتار، نابينايی، يا ناشنوايی به پزشک مراجعه میکنند، ولی دليل اصلی بيماری آنها در تعارض روانشناسانه ريشه دارد. ما چنين وضعيتی را هيستريا میناميم که از ريشه يونانی هيستروس، به مفهوم رحم گرفته شده و معنای تشنج ادواری میدهد.
Han
بيماران مبتلا به تشنج ادواری، به خود گرسنگی میدهند يا خودکشی میکنند. بيماران مبتلا به شيدايی نيز اغلب تا مرز مرگ به کار پناه میبرند...
Han
نخست احساس ناکامی؛ دوم هجوم افکار غريب؛ سوم بيزاری از خويشتن؛ چهارم هراس از سالخوردگی؛ پنجم هراس از مرگ؛ ششم هجوم افکار خودکشی
Han
شايد نيازی به گام بعدی نباشد. شايد با آشکار کردن خود، به هدف بزرگ، يعنی تغيير روش زندگی، نزديک شود. همين موضوع را به تنهايی کافی نمیدانی؟
ــ يوزف، اعتراف ساده چنين قدرتی ندارد، وگرنه هيچ فرد کاتوليکی دچار اختلال روانی و عصبی نمیشد.
Han
به افراد پيرو کاتوليک نگاه کن! کشيشها از چندين قرن پيش، آنها را با شنيدن اعتراف، تسکين میدهند.
فرويد پاسخ داد:
ــ البته نمیدانيم اين امر، نتيجه تأثير اعتراف است يا ايمان به آمرزش خداوندی!
Han
سالها به افساری فکر میکردم که ماتيلده بر دهانم زده بود. احساس میکردم ماتيلده مرا به اسارت درآورده. آرزوی آزادی داشتم تا ساير زنان، و زندگی زناشويی متفاوتی را تجربه کنم. هنگامی اين کار را انجام دادم که مولر از من خواست. پس از به دست آوردن آزادی، احساس هراس کردم. در حالت خلسه کوشيدم باز هم آزادی را به بند بکشم. نخست به سراغ برتا و سپس اوا برگر رفتم تا به آنها تسليم شوم. در واقع دهان گشودم و به آنها گفتم: «لطفاً به من افسار بزنيد! افسار بر دهانم بگذاريد! نمیخواهم آزاد باشم!»
Roya
«دشمن راستين را پيدا کن!» کليد همه مشکلات، همين است. در همه سالهای گذشته نبردی با دشمن کاذب داشتم. دشمن واقعی و راستين، ماتيلده نبود، سرنوشت، پيری، مرگ و هراس از آزادی بود! ماتيلده را مورد سرزنش قرار میدادم، چون نمیخواستم با واقعيت مواجه شوم. نمیدانم چه تعدادی از مردان، با همسران خود اينگونه رفتار میکنند.
Roya
اگر صاحب زندگی خود نباشی، اجازه میدهی وجود تو، نوعی اتفاق به حساب بيايد.
Roya
برای دوستی که رنج میکشد، بستری برای آرميدن اهدا کن، ولی بايد بستری سخت باشد.
کیان
درختان تنومند به اوج قلهها دست میيابند و با ريشههای بلند، به ژرفای تاريکی فرو میروند
محمد
اميد به آخرين مصيبت، اميد است. در کتاب خودم به نام انسانی، زيادی انسانی اشاره کردهام که پس از گشوده شدن جعبه پاندورا، مصيبتهايی که زئوس در آن جای داده بود، به جهان انسانها هجوم بردند، ولی يکی از آنها که شناخته شده نبود، در جعبه باقی ماند که اميد نام داشت. انسان از آن پس، اين جعبه و اميد باقيمانده در آن را به اشتباه، صندوق خوشاقبالی ناميد، ولی از ياد برد که زئوس آرزو کرده بود انسان همچنان بايد به خودآزاری ادامه بدهد. بدترين مصيبت، اميد است، چون عذاب را طولانی میکند.
محمد
آشکار است که رنج زيادی را تحمل میکنی. اين بهايی است که برای بصيرت بايد پرداخت. البته دچار هراس شدهای. زندگی يعنی مخاطره. بکوش قوی باشی. نه تو گاو هستی و نه من تبليغکننده نشخوار کردن!
محمدرضا
...ولی مردگان واقعی، آنها هستند. کسی به آن گورها توجه ندارد، زيرا افراد زنده، آنها را نمیشناسند. تنها همان مردگان میدانند مردن چيست.
maryamn75
از علاقه تو به رؤياها شگفتزده میشوم، فردريش. در دو کتاب خود به آنها اشارهای نشده و تنها به ياد میآورم در جايی نوشتهای: زندگی ذهنی انسان بدوی، همچنان در رؤياها ادامه دارد.
maryamn75
انسان، تنها از طريق منازعه به آنچه موهبت ذاتی ناميده میشود، دست میيابد.
m.norouzi
حجم
۳۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان