ادر خوبی بودم برات یا نه؟ تا اونجایی که توان داشتم و میدونستم و میتونستم برات مادری کردم. شاید مادر خوب و کاملی نبودم؛ ولی دیگه بیشتر از این از دستم بر نمیاومد و با شرایطی که داشتم این بهترین مادری بود که میتونستم برات بکنم؛ ولی از این به بعد دیگه من نیستم که ازت حمایت کنم. دلداریت بدم و تو تنهاییهات باهات باشم. سعی کن مواظب خودت باشی عزیزم. وقتی مواظب خودت هستی یعنی مواظب من هستی؛ چون من فقط وقتی خوب هستم که تو خوب باشی.
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
این که کسی رو نداشته باشی نگرانت باشه، تو غمهات پشتت باشه، تو شادی کنارت باشه، تو مشکلات مشورت کنه باهات، تو باهاش مشورت کنی خیلی دردناکه... کاش یه نفر بود یکی که فقط دلش بخواد من خوشحال باشم.
n re
قدم زدن زیر بارون رو خیلی دوست دارم.
n re
به نظرم خانهای که زن و مادر آن خوشحال نباشد آن خانه خیلی تاریک و غمگین است و بچهها هم شاد نیستند؛
n re
فصل پاییز داشت خودی نشان میداد. پائیز با رنگهای زرد و سرخ و نارنجی و نسیم گاه و بیگاهش شروع شده بود. پائیز فصل من بود؛ فصل خزان، فصل باران، فصل هزار رنگ، فصل غروبهای زودرس، فصل غمهای بیدلیل عصرگاه
n re
همه فقط دنبال بساز بفروشیاند. کسی برای هنر ارزشی قائل نیست.
n re
این روزها همه خودشونو میزنن به کری، کسی دیگه دلش برای کسی نمیسوزه. برای همینه که تو تنهایی و من تنهام. برای اینکه همه فقط غرق مشکلات خودمونیم
n re
دلم غمگینتر از ابریترین گوشه آسمان بود.
n re
وقتی چشم گشودم خودم را داخل تخت اتاقم دیدم. از اینکه همهچیز تنها یک کابوس بد بود، نفس آرامی کشیدم... آخ چقدر خیالم راحت شد که تو تخت یکنفره چوبی امن و امان خودم هستم نه تو کوچه تاریکه خواب ترسناکم.
n re
این روزها همه خودشونو میزنن به کری، کسی دیگه دلش برای کسی نمیسوزه. برای همینه که تو تنهایی و من تنهام. برای اینکه همه فقط غرق مشکلات خودمونیم.
n re