بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رد پای او | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رد پای او

بریده‌هایی از کتاب رد پای او

نویسنده:بابک بوداغی
ویراستار:آزاد تیموری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۳۷ رأی
۳٫۵
(۳۷)
همه فکر می‌کردند من به عنوان یک دختر باید هر طور شده ازدواج کنم؛ ولی دیگه هیچ‌کس بعد از اون رو به من یاد نداده بود.
n re
ادر خوبی بودم برات یا نه؟ تا اون‌جایی که توان داشتم و می‌دونستم و می‌تونستم برات مادری کردم. شاید مادر خوب و کاملی نبودم؛ ولی دیگه بیشتر از این از دستم بر نمی‌اومد و با شرایطی که داشتم این بهترین مادری بود که می‌تونستم برات بکنم؛ ولی از این به بعد دیگه من نیستم که ازت حمایت کنم. دلداریت بدم و تو تنهایی‌هات باهات باشم. سعی کن مواظب خودت باشی عزیزم. وقتی مواظب خودت هستی یعنی مواظب من هستی؛ چون من فقط وقتی خوب هستم که تو خوب باشی.
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
این که کسی رو نداشته باشی نگرانت باشه، تو غم‌هات پشتت باشه، تو شادی کنارت باشه، تو مشکلات مشورت کنه باهات، تو باهاش مشورت کنی خیلی دردناکه... کاش یه نفر بود یکی که فقط دلش بخواد من خوشحال باشم.
n re
قدم زدن زیر بارون رو خیلی دوست دارم.
n re
به نظرم خانه‌ای که زن و مادر آن خوشحال نباشد آن خانه خیلی تاریک و غمگین است و بچه‌ها هم شاد نیستند؛
n re
فصل پاییز داشت خودی نشان می‌داد. پائیز با رنگ‌های زرد و سرخ و نارنجی و نسیم گاه و بی‌گاهش شروع شده بود. پائیز فصل من بود؛ فصل خزان، فصل باران، فصل هزار رنگ، فصل غروب‌های زودرس، فصل غم‌های بی‌دلیل عصرگاه
n re
همه فقط دنبال بساز بفروشی‌اند. کسی برای هنر ارزشی قائل نیست.
n re
این روزها همه خودشونو می‌زنن به کری، کسی دیگه دلش برای کسی نمی‌سوزه. برای همینه که تو تنهایی و من تنهام. برای این‌که همه فقط غرق مشکلات خودمونیم
n re
دلم غمگین‌تر از ابری‌ترین گوشه آسمان بود.
n re
وقتی چشم گشودم خودم را داخل تخت اتاقم دیدم. از این‌که همه‌چیز تنها یک کابوس بد بود، نفس آرامی کشیدم... آخ چقدر خیالم راحت شد که تو تخت یک‌نفره چوبی امن و امان خودم هستم نه تو کوچه تاریکه خواب ترسناکم.
n re
این روزها همه خودشونو می‌زنن به کری، کسی دیگه دلش برای کسی نمی‌سوزه. برای همینه که تو تنهایی و من تنهام. برای این‌که همه فقط غرق مشکلات خودمونیم.
n re
تو این خونه پر از جن بود. موهای زیادی داشتند. سرشون دراز بود. حدقه چشماشون کوچک بود. شبیه آدمیزادند، دو چشم، دو گوش، بینی، دهن دارن. مثل آتیش سرخ‌اند. چشمشون عمودی بود. و پاهاشون کوتاه و گرد و چیزی شبیه سم داشتند. من چند تا گربه سیاه را هم دیدم. جن‌ها تو دنیای انسان‌ها و تو کوچه و بازار، معمولاً به شکل گربه ظاهر می‌شن.
میرالماسی
تعداد زیادی مرد فوق‌العاده معمولی وجود دارند که فقط منتظرند که عشق‌شان را با خیلی از دخترهای معمولی قسمت کنند؛ اما چون با تصویر ذهنی لقمه چرب خیلی از دخترها و زن‌ها هم‌خوانی و مطابقت ندارند تنها می‌مانند.
yasisa

حجم

۳۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۳۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد