بریدههایی از کتاب من قاتل زنجیرهای نیستم
۳٫۹
(۵۵)
سؤال دیگهای نبود، دیگه صبر نمیکردم. تصمیمم رو گرفته بودم. وقتش بود دیوار رو بشکنم و همهٔ قوانینی رو که برای خودم ساخته بودم، بریزم دور.
zohreh
هیچی بعد از اینکه برف میآد، دیگه کثیف نیست، حداقل شما نمیتونین کثیفیش رو ببینین. سطح هر ماشین و خونه و دریچهٔ فاضلابی سفید و آروم بود.
zohreh
همهمون خوب با مارگارت کنار میاومدیم. مارگارت اون روکش پلاستیکیای بود که نمیذاشت خونوادهٔ ما جرقه بزنه و اتصالی پیدا کنه.
zohreh
"اینکه اسم آدم رو از روی کسی انتخاب کرده باشن، به این معنی نیست که یارو جالبه."
zohreh
گفتم: "خب تو مگه نگران بیکارشدن نبودی؟ این هم دو تا جسد توی یه آخر هفته، یعنی پول توی بانک."
گفت: "اینجوری دربارهش حتی شوخی هم نکن." جدی به من نگاه کرد: "مرگ چیز غمناکیه، حتی وقتی قسط بانکت رو میده.
zohreh
من باید یک جفت پنجهٔ خشن میبودم که کف دریاهای ساکت را میپیمودم.
آواز عاشقانهٔ جی. آلفرد پروفراک
zohreh
برقرارنکردن ارتباط عاطفی با آدمهای دیگه تأثیر عجیبی توی این داره که احساس کنین جداافتاده و غریبهاین. مثل اینه که دارین بشریت رو از یه جای دیگه تماشا میکنین، دورافتاده و ناخواسته. من چندین سال همچین حسی داشتم، خیلی قبل از اینکه دکتر نبلین رو ببینم و خیلی قبل از اینکه آقای کراولی یادداشتهای عاشقانهٔ مضحکش رو با گوشی بفرسته. مردم تندتند راه میرن، کارهای کوچیکشون رو انجام میدن و خونوادههای کوچیکشون رو بزرگ میکنن و عواطف بیمعنیای رو بهسمت جهان فریاد میکشن، و تمام مدت، شما با سردرگمی فقط از یه گوشه تماشا میکنین.
Sparkle KL
گفتم: "افسانهٔ گرگینهها احتمالاً بهخاطر قاتلهای زنجیرهای شروع شده. خونآشامها هم همینطور. اونها آدمهایی هستن که آدمهای دیگه رو شکار میکنن و میکشن. بهنظر من که این یعنی همون قاتل زنجیرهای. اون موقع روانشناسی نداشتن؛ واسه همین برای توضیحش از خودشون یه سری هیولای روانی درآوردن.
فاطمه.م
وحشت واقعی از هیولاهای گنده برنمیآد؛ بلکه از مردمِ کوچیک بهظاهر بیگناه برمیآد
zeinab.ghl
بعضی وقتها آدمهای عادی بهخاطر احساسی که دارن، زندگیشون رو برای کمک به بقیه بهخطر میاندازن.
zeinab.ghl
حجم
۲۲۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۲۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰۵۰%
تومان