بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سلام بر ابراهیم (۲) | صفحه ۲۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سلام بر ابراهیم (۲)

بریده‌هایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۲)

۴٫۷
(۹۳۴)
اوضاع جوانان محلهٔ ما روز به روز بدتر می‌شد. هر روز غروب، دسته‌دسته جوان‌ها را می‌دیدیم که به سوی کاباره و مشروب فروشی‌ها می‌رفتند. هر روز هم تعداد این مراکز فساد در جنوب تهران بیشتر می‌شد. اهل دین و ایمان، روز به روز از تعدادشان کاسته می‌شد و در عوض، جوان‌های معتاد و مست، جای آن‌ها را می‌گرفت
کاربر ۶۰۷۱۷۴۹
کارهای او کلام زیبای مولا امیرالمؤمنین را زنده می‌کرد. آن زمان که در وصف یکی از یارانشان به نام عثمان ابن حنیف فرمودند: «در گذشته برادری در راه خدا داشتم که (آن شخص) در چشم من بزرگ بود، چرا که دنیا در نظر او کوچک بود.»
mahdi82esi
«می‌دانی الله اکبر یعنی چه؟! یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هر چه بخواهی فکر کنی با عظمت‌تر است. یعنی هیچکس مثل او نمی‌تواند من و شما را کمک کند. الله اکبر یعنی خدای به این عظمت، در کنار ماست، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می‌کند.»
عاطفه پهلوان
شخصی به نزد آیت‌الله شاه آبادی، استاد حضرت امام آمد و گفت: من از نماز خواندن لذت نمی‌برم. به برخی گناهان هم علاقه دارم! آیا ذکری هست که ... آیت الله شاه آبادی بلافاصله گفت: شما موسیقی حرام گوش می‌کنی؟ طرف یکباره جا خورد و حرف ایشان را تأیید کرد. آیت‌الله شاه آبادی بلافاصله می‌گوید: ذکر لازم نیست. موسیقی حرام را ترک کنید. صدای حرام انسان را به گناهان علاقمند و در نتیجه از نماز دور و بی‌علاقه کرده و راه حضور شیطان را فراهم می‌کند.
Book Nerd
برخی زمان‌ها شاهد بودم که ابراهیم، وقتی می‌دید که طرف مقابل، به هیچ وجه نمی‌خواهد در مسیر صحیح قدم بردارد، رابطه‌اش را قطع می‌کرد. او با کسانی رابطهٔ دوستی را ادامه می‌داد که رگه‌هایی از انسانیت در وجودشان می‌دید. اگر می‌دید که زمینهٔ هدایت نیست، یا وارد نمی‌شد یا ادامه نمی‌داد.
زهرا
یک بار در حین انجام مسابقات تمرینی، ابراهیم مشغول کشتی گرفتن با هم وزن خودش بود. حریف ابراهیم ناخواسته با سر، به صورت ابراهیم کوبید. زیر چشم ابراهیم باد کرد و سیاه شد. حریف ابراهیم ترسیده بود و نگران شد. بارها دیده بودم که این مسائل، مقدمه‌ای برای دعوا و ... می‌شد. اما ابراهیم با آن روحیهٔ پهلوانی که داشت جلو رفت و صورت حریفش را بوسید. عجیب بود که او به حریفش روحیه می‌داد و می‌گفت: چیزی نشده، توی ورزش پیش می‌یاد. این‌ها چیز کمی نیست. ما بارها برخلاف این مطلب را شاهد بودیم. خلاصه اینکه برای ابراهیم، قهرمانی تعریف دیگری داشت.
زهرا
ابراهیم جمله‌ای گفت که فراموش نمی‌کنم: «نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش.» ابراهیم این را گفت و رفت.
زهرا حسینی
و امام کاظم (ع) چه زیبا فرمودند: همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی‌شود.
زهرا
آن روز، من بازی با ابراهیم را برنده شدم. در واقع ابراهیم آنقدر ضعیف بازی کرد که یک نوجوان کوچکتر از او برنده شود. نمی‌دانید در مقابل همکلاسی‌هایم چقدر لذت بردم. هنوز شیرینی آن لحظات را در کام خودم حس می‌کنم. اما ابراهیم، از اینکه من لذت می‌برم خوشحال بود!
زهرا
یکی دو ساعت بعد، دکتر به سراغ من آمد و بی‌مقدمه گفت: تسلیت می‌گویم. چشمانم داشت از حدقه در می‌آمد. گفتم: چی؟ اشتباه نمی‌کنی؟! مادرم حالش بد نیست. دویدم بالای سرش. آرام و آهسته خوابیده بود. دیگر فراق ابراهیم را نتوانست تحمل کند. او به فرزندش ملحق شد.
زهرا
مادر از درون می‌سوخت. می‌نشست جلوی تصویر ابراهیم و زار زار گریه می‌کرد. بعد از بازگشت آزادگان و نیامدن ابراهیم، حالش خیلی بدتر شد. کارش به جایی رسید که سر یخچال می‌رفت و یخ و برفک‌های یخچال را می‌خورد! می‌گفت: قلبم می‌سوزد! می‌خواهم کمی آرام شوم.
زهرا
کارهای ابراهیم مصداق کلام نورانی مولا علی (ع) در نهج‌البلاغه بود که در نامه ۴۷ فرمودند: اصلاح و سازش دادن میان مسلمانان از تمام نمازها و روزه‌های (مستحبی) بالاتر است.
زهرا
براهیم به مهمان و مهمان نوازی بسیار اهمیت می‌داد. بهترین‌ها را برای مهمان آماده می‌کرد. اما شدیداً مخالف تجمل گرایی بود. می‌گفت: «اگر می‌خواهیم کنار هم راحت باشیم، باید تجملگرایی را کنار بگذاریم. نباید خودمان را برای یک مهمانی اذیت کنیم. باید رفت و آمدها و صله‌رحم را مطابق دستورات دین و بدون تجمل انجام دهیم، تا رابطه خانواده‌ها همیشه برقرار باشد...»
کاربر ۲۸۷۲۷۰۲
بعدها در مورد محبت به حیوانات شنیدم که در حدیثی از پیامبر (ص) آمده: «به واسطه محبت یک زن به یک سگ و آب دادن به او، گناهان آن زن بخشیده شد.»
Hamed
این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند آن را که خبر شد، خبری باز نیامد...
کاربر ۴۵۹۷۲۷۰
این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند آن را که خبر شد، خبری باز نیامد...
qazal
پایان این کتاب، دیگر من، من نبودم. انگار عزیزم را از دست داده بودم.
آینه‌نِشین
«انسان‌های لئیم (و پَست) از طعام لذت می‌برند و انسان‌های کریم از اطعام دادن به دیگران.»
کاربر ۵۸۱۹۳۳۶
«انسان‌های لئیم (و پَست) از طعام لذت می‌برند و انسان‌های کریم از
کاربر ۵۸۱۹۳۳۶
گفت: «آقامهدی، محیط ورزش محیط معنوی است. سعی کن کارها و حتی ورزش کردنت برای خدا باشد. اگر نمازت رو نخواندی، یا اگر غسل واجب به گردن داری، اول برو پاک بشو و بعد ...» گفتم: نه آقا ابراهیم. من صبح نماز خواندم. خودم به این مسائل دقت دارم. بعد از تمرین هم نمازم را می‌خوانم. ابراهیم گفت: «پس نماز ظهرت را هم سعی کن اول وقت بخوانی. اصلاً بیا از فردا وقتی خواستیم برای تمرین به سالن برویم، نمازمان را به جماعت در مسجد بخوانیم.»
sadra-j1389

حجم

۴۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۴۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان