بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سلام بر ابراهیم (۲) | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سلام بر ابراهیم (۲)

بریده‌هایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۲)

۴٫۷
(۹۳۴)
«اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می‌سوزد که نمی‌تواند مثل ما راه برود. کمی آهسته برویم تا او ناراحت نشود.»
یا صاحب الزمان
«مواظب باش با چه کسی رفیق می‌شوی، مواظب باش حق کسی بر گردنت نباشد. دقت کن به کسی ظلم نکنی و...»
یا صاحب الزمان
«آقامهدی، محیط ورزش محیط معنوی است. سعی کن کارها و حتی ورزش کردنت برای خدا باشد. اگر نمازت رو نخواندی، یا اگر غسل واجب به گردن داری، اول برو پاک بشو و بعد ...»
یا صاحب الزمان
امشب توفیق داشتیم یه بنده خدا اومد منزل ما و به عشق امام حسین (ع) یه چای خورد و رفت.
یا صاحب الزمان
شخصی به نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: من گناه بسیار بزرگی کرده ام. چه کنم؟ حضرت فرمود: اگر به بزرگی کوه باشد خدا می‌بخشد. آن شخص گفت: از کوه هم بزرگتر است و به حضرت بیان کرد که چه گناهی مرتکب شده. گناهش بسیار بزرگ بود اما امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: «من تصور کردم نماز صبح شما قضا شده که اینگونه گفتی؟!»
shariaty
ابراهیم می‌گفت: «می‌دانی الله اکبر یعنی چه؟! یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هر چه بخواهی فکر کنی با عظمت‌تر است. یعنی هیچکس مثل او نمی‌تواند من و شما را کمک کند. الله اکبر یعنی خدای به این عظمت، در کنار ماست، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می‌کند.»
hananeh
این جمله از مقام معظم رهبری را شنیدم که قبلاً فرموده بودند: «زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست»
math
گفت: «این‌ها الان میهمان ما هستند، ما ایرانی‌ها رسم داریم بهترین چیز را برای مهمان می‌گذاریم. مولای جوانمردان عالم، اسیر و قاتل خود را بر خود مقدم می‌دانست. چگونه می‌شود از علی (ع) دم زد و مرام او را نداشت.»
k.mehrabi
آخرین خداحافظی او را کاملاً به یاد دارم. هیچوقت اینگونه نبود. حال و هوایی داشت برای خودش. قبل از عملیات والفجر مقدماتی با موتور آمد منزل و گفت: «دارم می‌رم، دعا کن که برنگردم!» نگرانی من را که دید ادامه داد: «هنوز این جماعت یک دست نشده اند. نمی‌دانم چرا اینگونه اند؟! من از این دنیا هیچ چیزی نمی‌خواهم. حتی یک وجب از خاکش را. دوست دارم انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم. دوست دارم اگر لایق شدم و در امتحانات خدا نمره قبولی گرفتم، بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا (س) آرام گیرد...»
k.mehrabi
یک شانه کوچک در جیب داشت و موقع نماز، موها و محاسنش را به زیبایی مرتب می‌کرد و آماده گفتگو با پروردگار می‌شد...
k.mehrabi
ابراهیم به مهمان و مهمان نوازی بسیار اهمیت می‌داد. بهترین‌ها را برای مهمان آماده می‌کرد. اما شدیداً مخالف تجمل گرایی بود. می‌گفت: «اگر می‌خواهیم کنار هم راحت باشیم، باید تجملگرایی را کنار بگذاریم. نباید خودمان را برای یک مهمانی اذیت کنیم. باید رفت و آمدها و صله‌رحم را مطابق دستورات دین و بدون تجمل انجام دهیم، تا رابطه خانواده‌ها همیشه برقرار باشد...»
k.mehrabi
همیشه می‌گفت: «به حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست...»
k.mehrabi
هرزمان ابراهیم در جمع رفقا در هیئت حاضر می‌شد شور عجیبی برپا می‌کرد. در سینه زنی و مداحی برای اهل بیت سنگ تمام می‌گذاشت. اما عادات خاصی در هیئت داشت. توی مداحی داد نمی‌زد. صدای بلندگو را هم اجازه نمی‌داد زیاد کنند. وقتی هنوز هیئت شروع نشده بود، سر بلندگوها را به سمت داخل محل هیئت می‌چرخاند تا همسایه‌ها اذیت نشوند. اجازه نمی‌داد رفقای جوان، که شور و حال بیشتری دارند، تا دیر وقت در هیئت عمومی عزاداری را ادامه دهند. مراقب بود مردم به خاطر مجلس عزای اهل بیت اذیت نشوند. به این مسائل توجه خاص داشت. همچنین زمانی که هنوز چراغ روشن نشده بود، هیئت را ترک می‌کرد!! علت این کار او را بعدها فهمیدم. وقتی که شاهد بودم دوستان هیئتی، بعد از هیئت مشغول شوخی و خنده و... می‌شدند و به تعبیری بیشتر اندوخته معنوی خود را از دست می‌دهند.
عبدالحبیب
باز هم مثل شب‌های قبل. نیمه شب که از خواب بیدار شدم، دوباره دیدم که ابراهیم روی زمین خوابیده! با اینکه رختخواب برایش پهن کرده بودیم، اما آخر شب، وقتی از مسجد آمد، دوباره روی فرش خوابید. صدایش کردم و گفتم: داداش جون، هوا سرده، یخ می‌کنی. چرا توی رختخواب نمی‌خوابی؟ گفت: «خوبه، احتیاجی نیست.» وقتی دوباره اصرار کردم گفت: «رفقای من الان تو جبههٔ گیلان غرب، توی سرما و سختی هستند. من هم باید کمی حال اونها رو درک کنم.»
عبدالحبیب
یادم هست آخرین بار نیز که عازم جبهه بود او را دیدم. با حالت خاصی به من گفت: من دارم می‌رم، کاری نداری؟ مطمئن بود که دیدار آخر است. آنجا هم حرف از روزهای خوش والیبال شد. ابراهیم مکثی کرد وگفت: «من اونطرف توپ و تور رو آماده می‌کنم تا شما هم بیایید.» این را گفت و رفت...
مرگ بر ظلم
«نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش.»
کاربر ۳۰۹۰۴۱۷
بالاترین درجه ایمان، این است که خودت را از تمام مردم پایین‌تر ببینی.
کاربر ۳۴۳۱۹۷۳
امام کاظم (ع) چه زیبا فرمودند: همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی‌شود.
کاربر ۳۴۳۱۹۷۳
موسیقی حرام را ترک کنید. صدای حرام انسان را به گناهان علاقمند و در نتیجه از نماز دور و بی‌علاقه کرده و راه حضور شیطان را فراهم می‌کند.
فریده
عجب آدمی هستی؟! دیر شد، وایسادی به خاطر مورچه‌ها؟ گفت: «این‌ها هم مخلوقات خدا هستند. من اگه وقت داشتم یه مشت گندم براشون می‌ریختم، نه اینکه با پام اونها رو له کنم.»
Younes Rahimi

حجم

۴۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۴۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان