بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سلام بر ابراهیم (۲) | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سلام بر ابراهیم (۲)

بریده‌هایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۲)

۴٫۷
(۹۳۴)
برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، به خصوص وقتی در بن‌بست قرار گرفتید، فریاد بزنید: «الله اکبر» خودش نیز در عملیات‌ها با همین ذکر، حماسه‌های بزرگی آفریده بود. می‌گفت: «با بیان این ذکر توکل شما زیاد می‌شود.»
Younes Rahimi
«قدرتمندترین افراد، کسی است که قدرت «مالکیت بر خود» را داشته باشد؛ اگرچه در این دنیا مالک هیچ چیزی نباشد.
زهرا
اومد بره که ابراهیم فرصت رو غنیمت شمرد و گفت: «داداش جون، تمام علما گفتند که صدای زن تک خوان حرامه. موسیقی حرام آدم رو بی‌دین می‌کنه. پولی که از فروش این وسایل حرام به دست بیاد برکت نداره. حرامه. تو هم دنبال این چیزها نرو. از خدا بخواه کمکت کنه.»
مهسا عباسنژاد
برای آخرین بار نگاهی به کانال کمیل کردم. به شهدا قول دادم برگردم. گفتم که بر می‌گردم تا خاطرات شما را برای تمام آیندگان بگویم. حرکت ما به سختی آغاز شد. دیگر خبری از رگبارها و شلیک و... نبود. گویی همه چیز دست به دست هم داده بود تا این چند نفر برگردند. تا راز کانال کمیل در دل این صحرا گم نشود.
Leila.porian
سرما آنقدر زیاد بود که به پیشنهاد یکی از بچه‌ها، قبرهایی در کف کانال حفر شد و مجروحین را داخل آن خواباندند و تا گردن بر روی آن‌ها خاک ریخته شد تا گرم بمانند. مجروحین حالا تا گردن درون گودال بودند.
Leila.porian
بچه‌هایی که برای آوردن مهمات و یا آب و آذوقه، هر از چند گاهی در دل شب به میان کشته‌شدگان می‌رفتند، صحنه‌هایی دلخراش می‌دیدند که تا مدت‌ها آزارشان می‌داد. آن‌ها در بسیاری از مواقع مجبور بودند پیکر دوستان شهیدشان را وارسی کنند تا شاید چند عدد فشنگ و یا قمقمه‌ای آب بیابند. بعضی وقت‌ها نیز در بین راه مجروحینی را می‌دیدند که با دست و پاهای قطع شده، دست به دامان آن‌ها می‌شدند و جرعه‌ای آب طلب می‌کردند. در چنین مواقعی شرم و خجالت، خوره‌ای بود که تا مدت‌ها به جان بچه‌ها می‌افتاد و آن‌ها را ذره ذره آب می‌کرد.
Leila.porian
این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند آن را که خبر شد، خبری باز نیامد...
Seyed_hadi62
رزمندگان سعی می‌کردند به هر طریقی که شده، مجروحین را از سرما حفظ کنند. بعضی از آن‌ها لباس خود را به مجروحین می‌پوشاندند. سرما آنقدر زیاد بود که به پیشنهاد یکی از بچه‌ها، قبرهایی در کف کانال حفر شد و مجروحین را داخل آن خواباندند و تا گردن بر روی آن‌ها خاک ریخته شد تا گرم بمانند. مجروحین حالا تا گردن درون گودال بودند. رفتن خون زیاد از بدنشان، دیگر هیچ حس و حالی برای آن‌ها باقی نگذاشته بود. به نظر می‌رسید این تنها راه در امان ماندن از سرمای زمستان باشد. تعدادی از مجروحین، اینگونه در برابر سرما تاب آورده و زنده ماندند، امّا بعضی از آن‌ها برای همیشه از خواب شیرین خود بیدار نشدند!
ulsar
«نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش.»
مرتضی ش.
هرزمان ابراهیم در جمع رفقا در هیئت حاضر می‌شد شور عجیبی برپا می‌کرد. در سینه زنی و مداحی برای اهل بیت سنگ تمام می‌گذاشت. اما عادات خاصی در هیئت داشت. توی مداحی داد نمی‌زد. صدای بلندگو را هم اجازه نمی‌داد زیاد کنند.
مرتضی ش.
گمنام شدن که ذات ابراهیم است خود قسمتی از حیات ابراهیم است هشیاری و پهلوانی و دلسوزی این گوشه‌ای از صفات ابراهیم است
M.S.H
شخصی به نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: من گناه بسیار بزرگی کرده ام. چه کنم؟ حضرت فرمود: اگر به بزرگی کوه باشد خدا می‌بخشد. آن شخص گفت: از کوه هم بزرگتر است و به حضرت بیان کرد که چه گناهی مرتکب شده. گناهش بسیار بزرگ بود اما امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: «من تصور کردم نماز صبح شما قضا شده که اینگونه گفتی؟!»
مهدی غ
«نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش
کاربر ۲۱۵۸۸۰۹
مثلاً هربار که با هم بودیم و یک فقیر می‌دید، پول را به من می‌داد تا به فقیر بدهم. اینطوری خودش گرفتار ریا نمی‌شد و به ما هم درس برخورد با فقیر می‌داد.
کاربر ۲۱۵۸۸۰۹
برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، به خصوص وقتی در بن‌بست قرار گرفتید، فریاد بزنید: «الله اکبر» خودش نیز در عملیات‌ها با همین ذکر، حماسه‌های بزرگی آفریده بود. می‌گفت: «با بیان این ذکر توکل شما زیاد می‌شود.»
مرئوف خدا
یادم افتاد در جایی خواندم که شخصی به نزد آیت‌الله شاه آبادی، استاد حضرت امام آمد و گفت: من از نماز خواندن لذت نمی‌برم. به برخی گناهان هم علاقه دارم! آیا ذکری هست که ... آیت الله شاه آبادی بلافاصله گفت: شما موسیقی حرام گوش می‌کنی؟ طرف یکباره جا خورد و حرف ایشان را تأیید کرد. آیت‌الله شاه آبادی بلافاصله می‌گوید: ذکر لازم نیست. موسیقی حرام را ترک کنید. صدای حرام انسان را به گناهان علاقمند و در نتیجه از نماز دور و بی‌علاقه کرده و راه حضور شیطان را فراهم می‌کند.
مرئوف خدا
هرکسی هر چیزی از او می‌خواست نه نمی‌گفت. عاشق این بود که دل مردم را به دست آورد.
کاربر ۲۱۵۸۸۰۹
ابراهیم جمله‌ای گفت که فراموش نمی‌کنم: «نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش.» ابراهیم این را گفت و رفت.
zeynab
ابراهیم می‌گفت: «می‌دانی الله اکبر یعنی چه؟! یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هر چه بخواهی فکر کنی با عظمت‌تر است. یعنی هیچکس مثل او نمی‌تواند من و شما را کمک کند. الله اکبر یعنی خدای به این عظمت، در کنار ماست، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می‌کند.»
mastani
هرزمان ابراهیم در جمع رفقا در هیئت حاضر می‌شد شور عجیبی برپا می‌کرد. در سینه زنی و مداحی برای اهل بیت سنگ تمام می‌گذاشت. اما عادات خاصی در هیئت داشت. توی مداحی داد نمی‌زد. صدای بلندگو را هم اجازه نمی‌داد زیاد کنند. وقتی هنوز هیئت شروع نشده بود، سر بلندگوها را به سمت داخل محل هیئت می‌چرخاند تا همسایه‌ها اذیت نشوند. اجازه نمی‌داد رفقای جوان، که شور و حال بیشتری دارند، تا دیر وقت در هیئت عمومی عزاداری را ادامه دهند. مراقب بود مردم به خاطر مجلس عزای اهل بیت اذیت نشوند. به این مسائل توجه خاص داشت.
کاربر ۱۵۲۴۳۰۵

حجم

۴۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۴۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان