بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قرار یکشنبه ها | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب قرار یکشنبه ها

بریده‌هایی از کتاب قرار یکشنبه ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۸۹ رأی
۴٫۷
(۸۹)
اما مدتی بعد، یک شب در ایام محرم، با دوستان در مورد مقامی به نام رأس الحسین (ع) در سوریه صحبت کردیم. برخی می‌گفتند: سرهای اهل بیت (ع) در این مکان قرار دارد. برخی می‌گفتند: سرها به کربلا منتقل شد و به پیکرها ملحق گردید. شب مجلس عزاداری داشتیم. بعد از روضه خوابیدم. قبل از خواب به این موضوعات فکر می‌کردم. به محض اینکه خوابیدم، داود به خوابم آمد و بی‌مقدمه گفت: داش اصغر بیا بریم. با داود به جایی رفتیم که ده‌ها چراغ شبیه سر انسان، با نور سبز از زمین بیرون زده بود. داود خیلی باعجله گفت: اینجا مقام سرهای اهل بیت (ع) است. درست است که این مکان محل نگهداری سرهای اهل بیت (ع) بوده، اما سرهای این بزرگان به بدنهایشان در کربلا ملحق شد.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
عراق در این عملیات، بارها از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرد. خلبانان عراقی با بالگردهای ساخت شوروی، فرانسه و آلمان، بمب‌های گاز را که تازه تولید شده بودند، روی نیروهای ایرانی می‌ریختند. ایرانی‌ها هم که آماده این حملات نبودند و تجهیزات لازم را به همراه نداشتند، به شدت آسیب می‌دیدند و بسیاری از آن‌ها قبل از این که به مراکز درمانی برسند، به شهادت می‌رسیدند. به رغم ایستادگی بی‌نظیر نیروهای ایرانی در مقابل دشمن، اما این حملات شیمیایی کار خود را کرد و عملیات بدر را به نتیجه‌های از قبل تعیین شده نرساند.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
پهلویش پاره شده بود. خون داشت بیرون می‌زد، اما داود خونسرد نشسته بود! انگشتان دستهایش را در هم پیچیده بود و فشار می‌داد. خیلی به خودش فشار آورد. در همان حال نشسته، با صدایی گرفته و سختِ، زمزمه‌ای به گوشم رسید. داود بود که می‌خواند:  ذکر دل بُوَد یا علی (ع) مدد                  بی‌حد و عدد یا علی (ع) مدد هیچ کاری از دست ما بر نمی‌آمد. صورتش را بوسیدم. وقتی بلند شدم، داوود یک وری افتاد روی زمین و شهید شد. همان گونه که خودش دوست داشت. با عشق به حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) با پهلویی شکسته پرکشید...
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
تیر دوشکا خورده بود. از پهلوی چپ او وارد و از پهلوی راستش خارج شده بود. او رو به قبله به حالت سجده چمباتمه زده بود و می‌لرزید. قبضه آرپی جی را ستون کرده بود زیر دستش و به آن تکیه داده بود. تمام لباسش را خون گرفته بود. سر داود روی قبضه بود و نمی‌توانست بلندش کند. فقط می‌گفت: «یا علی (ع)»
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
یک روز در دوکوهه دور هم نشسته بودیم که غلام رزاق شروع به بیان خاطرات از داود کرد: شهید داود عابدی، خیلی دوست داشت مثل حضرت زهرا (س) شهید شود. همیشه این را می‌گفت.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
همه‌مان گریه کردیم. یقین کردم داوود رفتنی است. واقعاً آسمانی شده بود. از رُخش پیدا بود. نگاهش کردم. شانه‌اش را از توی جیبش در آورد و ریشش را شانه کرد. انگار زمان ملاقاتش فرا رسیده بود! سید گفت: «داوود، انگار ملاقاتی داری.» گفت: «امشب می‌خوام حقم رو بگیرم سید!»
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
شهید سید ابوالفضل عصبانی شد. آمد طرف ما و گفت: «بابا، چه خبره؟ یواش‌تر. الان همه مون لو می‌ریم.» آخرش داوود خواند: اگر از کوی تو ای دوست برانند مرا باز آیم به خدا گر چه نخوانند مرا شدم ای دوست، سگ قافله درگاهت به امیدی که به کوی تو رسانند مرا.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
داود از کسانی بود که به امر به معروف، به عنوان یک فریضه مهم دینی نگاه می‌کرد. لذا هرگاه می‌دید کسی راه را اشتباه می‌رود یا دچار لغزش شده، بدون توجه به جایگاهش، با لحنی آرام به او تذکر می‌داد.
mb
اما داود وقتی به نماز می‌ایستاد، گویی خدا را در مقابل خودش حس می‌کرد! نمازهای داود حالت دیدار یک عاشق و معشوق را داشت. باتوجه و باحضور قلب اقامه می‌شد. یکبار به اعمال او دقت کردم. دیدم که علت این توجه، در وضوهای اوست. داود خیلی قشنگ و با آداب وضو می‌گرفت. در روایت هم داریم که اگر می‌خواهید در نماز توجه داشته باشید، در وضوهای خود توجه و دقت داشته باشید.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
تذکرات زبانی داود فقط در مورد حجاب خانم‌ها نبود. اگر کسی از دوستان حرفی می‌زد که غیبت بود، یا حرف درستی نبود، به او مخفیانه تذکر می‌داد که فلانی این کار شما درست نبود.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
اگر مردم احساس وظیفه کنند و به یک زن بدحجاب تذکر بدهند، یقیناً در رعایت حجاب بیشتر دقت می‌کند. اما اگر من هیچ تذکری ندهم، دیگری هم همینطور و... آن خانم یا آقایی که مسائل شرعی را رعایت نمی‌کند، احساس می‌کند که کارش درست است.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
هرگاه می‌دید کسی راه را اشتباه می‌رود یا دچار لغزش شده، بدون توجه به جایگاهش، با لحنی آرام به او تذکر می‌داد. اگر منکری را می‌دید وظیفه می‌دانست که حداقل تذکر دهد. خصوصاً به زنان نامحرم که حجاب را درست رعایت نمی‌کردند، بارها دیده بودم که به تذکر زبانی بسنده می‌کرد و می‌گفت: خواهرم حجابت را رعایت کن.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
داود در مورد سادات هم نظرات جالبی داشت. می‌گفت: سادات، امامزاده‌های معاصر هستند که در کنار ما حضور دارند. اینها نمایندگان اهل بیت (ع) هستند. برای همین به سادات خیلی احترام می‌گذاشت. من ندیدم که یک سید را ببیند و در مقابل او تمام قد بلند نشود! در این باره به سخن مرحوم آیت الله سیبویه استناد می‌کرد که می‌فرمود: اگر کسی به سادات احترام بگذارد و در مقابل آن‌ها و به احترام آن‌ها از جای بلند شود، مبتلا به پا درد نمی‌شود. احترام به سادات، شامل شهدای سید هم می‌شد، داود به سادات شهید، بیش از بقیه اهمیت می‌داد. آن‌ها را مانند امامزادگان زیارت می‌کرد.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
داود مصداق واقعی حدیثی بود که می‌فرماید: شیعیان ما از ما هستند، در شادی ما شاد و در ناراحتی ما ناراحت هستند.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
روز هشتم محرم و در زمان برگزاری هیئت، اتفاقی افتاد که همه دوستان، به اخلاص داود پی بردند. مکاشفه‌ای در زمان هیئت رخ داد که خیلی‌ها اعتقاد پیدا کردند که مجلس داود مورد تأیید آقا اباعبدالله (ع) است.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
تا مدتها بعد از شهادت حمید، حال داود گرفته بود. می‌گفت: حمید بعد از ما آمد و زودتر از ما رفت.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
داود می‌گفت: سخت‌ترین شب عمرم اون شبی بود که نابینا شدم، خبر شهادت حمید رو به من دادن و اینکه جنازه حمید مانده.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
یکی از شوخ طبعی‌های داود این بود که جلوی نیروهای جدید وانمود می‌کرد که از موز نفرت دارد! تا اسم موز می‌آمد، بلافاصله می‌گفت: چی می‌گی؟! چرا اذیت می‌کنی؟ برای همین برخی از رفقای جدید ما برای اذیت کردن داود، با سختی بسیار موز تهیه می‌کردند و می‌گذاشتند جلوی داود تا مثلاً ناراحت شود. او هم وانمود می‌کرد که خیلی از موز بدش می‌آید. اما شروع به خوردن می‌کرد و چیزی برای بقیه باقی نمی‌گذاشت!
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
داود خیلی رفقایش را دوست داشت. ناراحتی یک دوست، ناراحتی خود داود بود. اگر مشکلی پیش می‌آمد یا اینکه برخی رفقا با هم کدورت پیدا می‌کردند، اولین نفر داود بود که برای آشتی دادن آن‌ها پیش قدم می‌شد.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا
یکی دیگر از سیره‌های رفتاری داود که برای من خیلی الگو و خیلی هم جالب بود، اهمیت دادن فوق العاده او به اسماء متبرکه اهل بیت (ع) بود. داود خیلی روی ائمه (ع) و قرآن تعصب داشت. مخصوصاً به مولا امیرالمؤمنین (ع) مثلاً اگر می‌دید کسی اسم نوزادش را از اسماء مبارکه اهل‌بیت (ع) انتخاب کرده، خیلی خوشحال می‌شد و تشویقش می‌کرد، برعکس وقتی می‌دید کسی نام‌های غیر اهل‌بیتی انتخاب کرده خیلی ناراحت می‌شد.
خاک‌پای‌دوست‌داران‌خدا

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان