بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب علی ‌بی خیال | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب علی ‌بی خیال

بریده‌هایی از کتاب علی ‌بی خیال

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۲۱۸ رأی
۴٫۷
(۲۱۸)
بوی عطر او فضا رو پر کرده بود!! هیچ حرفی هم در این زمینه نزد تا اینکه در وصیتش به راز آن بوی عطر اشاره نمود. علی در وصیتش به باب رحمت الهی به واسطه امام حسین (ع) اشاره دارد و می‌گوید: خدایا به ما رحم کن به حق شهدا، والله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک نمودم و از دریای پر تلاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم. من خیلی کمتر عطر خریده ام، زیرا هر وقت بوی عطر می‌خواستم از ته دل می‌گفتم «حسین جان» آن وقت فضا پر از عطر می‌شد. فقط کاروان عشق است که رو به سوی جانان می‌رود و خدا را شکر می‌کنم که بالاخره نام من را در دفتر عاشقان حسین (ع) نوشته‌اند.
Book lover 19
علی از اینکه کسی خودش را در رفاقت با او پنهان کند خوشش نمی‌آمد، یعنی بگوید من رفیق علی هستم یا علی رفیق من. او می‌گفت: رفیق اول من خداست. و بعد، کسی رفیق من است که نردبان من باشد برای رفتن به آسمان
Book lover 19
به زودی یک سفر سخت داریم. آمده‌ایم در این دنیا توشه جمع کنیم. وقت کم است و سفر سخت است. خیلی کار داریم. نباید وقت خود را تلف کنیم. کل کارهایمان باید در راستای خدا باشد.
کاربر ۵۲۷۰۵۹۱
عید سال ۶۲ بود که بچه‌های مسجد به همت حاج داوود با یک اتوبوس رفتیم مشهد مقدس. خیلی‌ها بودند. سیدعطا، خدیور، از راه شمال رفتیم تا بر مزار شهید عباس زاده هم فاتحه ای بخوانیم. محل اسکان ما در مشهد چند اتاق تو در تو بود که با درهایی از هم جدا می‌شد. در یکی از شبها تعدادی از برادرها از جمله علی تو یکی از اتاق‌ها مشغول خواندن مناجات خمس عشر شدند. این
شهید بابک نوری هریس
عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید.
محمد حسین
علی گویی بر مرکبی از محبت خدا سوار شد و زود به بالاها رسید. اما من جاماندم. یقین دارم که انسان باید اخلاص داشته باشد تا به جایی برسد. علی اخلاص داشت. انسان باید یک استاد داشته باشد تا صیقل پیدا کند. آدمهای اهل نَفَس انسان را صیقل می‌دهند. علی پیش اهل نَفَس رفته بود. وقتی وجودت را در اختیار یک انسان به خدا رسیده قرار می‌دهی، هم در این دنیا کمکت می‌کنند هم در آخرت.
سالک
بعد از مدتی علی هم از تبلیغات به واحد تخریب ملحق شد. وقتی از علی سؤال شد که چرا آمدی تخریب؟ گفت تا حالا تبلیغات بودم، زکات هنرم رو دادم. اومدم تخریب زکات جونم رو بدم.
k.mehrabi
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
k.mehrabi
علی به این مقامات رسید نتیجه دو چیز بود، یکی اینکه به فکر فقرا بودن و برای اونها غصه می‌خورد و دیگری کار روی نفس خود و سختی دادن به نفس بود.
k.mehrabi
یک روز علی را در منطقه دیدم که چفیه را به جاری اینکه دور گردنش ببندد به دور کمرش بسته بود به او گفتم چرا چفیه را دور کمرت بستی؟ گفت: این چفیه حرمت دارد این چفیه یعنی اطاعت از ولایت با آن کمرم را محکم می‌بندم که آماده دویدن باشم با چفیه عرق پاک نمی‌کرد و می‌گفت: چفیه حرمت دارد و شال اطاعت است.
k.mehrabi
دوستی می‌گفت: خیلی‌ها فکر می‌کنند علی حیدری به واسطه دعا و نماز شب به این مقامات رسید. اما اون چیزی که باعث شد علی حیدری به جایی برسه که تاریخ شهادتش رو بدونه این بود که درد گرسنه‌ها رو داشت. علی درد فقرا رو داشت.
k.mehrabi
علی به شدت مراقب اعمالش بود. حتی کوچکترین مکروهی انجام نمی‌داد. شدیداً و حقیقتاً مراقبه داشت. از نامحرم به شدت پرهیز داشت. او حتی از شبهات دوری می‌کرد. این عامل تعالی روح او بود. سفارش علامه طباطبایی را به خوبی عمل می‌کرد که می‌فرماید: برای رسیدن به خدا مراقبه مراقبه مراقبه ...
k.mehrabi
سخنانش ویژه بود. نصیحت نبود آدم‌ها از صحبت‌هایش دلگیر نمی‌شدند. با اینکه برخی اوقات اشکالات افراد را به خودشان تذکر می‌داد، ولی واکنش منفی تولید نمی‌کرد. همیشه از یک افق بالاتر شروع می‌کرد، چشم اندازی نشان می‌داد و بعد اشکال را می‌گفت. مثلاً می‌گفت مرگ نزدیک است. قیامت نزدیک است و دست ما از اعمال صالح خالی است. ساعت‌ها در این خصوص صحبت می‌کرد. بعد هم به نقطه ضعف اعمال طرف مقابل به صورت غیر مستقیم اشاره می‌کرد.
k.mehrabi
برای مقابله با شیطان دوشنبه و پنجشنبه روزه بگیرید.
آیه
برادر تهرانی در مورد علی می‌گفت: کارهایی مثل شستن ظرفها و لباسهای رزمندگان به صورت مخفیانه از کارهای همیشگی علی بود.
آیه
هر وقت به زیارت بهشت زهرا (س) می‌روم، سعی می‌کنم توی قطعه شهدا قدم بزنم. اعتقاد دارم که اینان اولیای الهی هستند، هرچند ما آن‌ها را نشناسیم و ارادت ظاهری نداشته باشیم. یقین دارم اینان در آسمان بیشتر از زمین شناخته شده‌اند. اصلاً دیدن چهرهٔ خوبان عالم، در روح و روان انسان اثر می‌گذارد، چه رسید به اینکه این خوبان، از شهدا باشند. از زیارت قطعه شهدای گمنام به سمت قطعه ۲۷ آمدم تا به سراغ مزار برخی دوستان بروم. از لابه لای قبور عبور می‌کردم که چشمم به تابلو یک شهید خورد. کمی مکث کردم. شب جمعه بود و شب زیارتی ارباب بی‌کفن. در آنجا جمله‌ای از وصیت شهید نوشته شده بود: «من کمتر عطر خریده‌ام، هربار می‌خواستم معطر شوم از ته دل می‌گفتم: «حسین جان» آنگاه فضا معطر می‌شد!!»
TAHA Mohamady
الهی من بدم اما تو خوبی یقین دارم که ستار العیوبی .
fatemeh
وقتی به یادم افتادید یک حمد و سه سوره توحید برای شهدا با یک صلوات ختم کنید. همیشه با وضو باشید، قرآن بخوانید. حجاب‌ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید. نگاه‌های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه و شهدا را ببینید و زیارت کنید. بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین (ع) و عشق را بشنوید. با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید
khorshid_sh
وقتی سیانور می‌زدند همه شهید می‌شدند. وقتی راکت وارد سوله شد همه در جا خشکشون زد. من بعداً با ماسک شیمیایی رفتم و آن‌ها را دیدم. یکی ایستاده بود، همانطور مانند چوب خشک شده بود! یکی داشت ماسک می‌زد، دستش دیگر قدرت زدن ماسک نداشت. همین طور مانده بود و توان حرکت نداشت. یکی مثل ماهی دور خود می‌چرخید و... اما لحظاتی بعد همه آن‌ها آرام خوابیدند ...
khorshid_sh
الله من، دوستت دارم چه کنم؟ الله دیگر اگر مرا به جهنم بری، آتش احساس کوچکی می‌کند در برابر آتش سوزش و عطش و تب هجران درون من.
باب الجواد

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان