بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب علی ‌بی خیال | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب علی ‌بی خیال

بریده‌هایی از کتاب علی ‌بی خیال

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۲۱۸ رأی
۴٫۷
(۲۱۸)
ما انقلابمان حسینی بود، رهبرمان هم حسینی بود، امتمان هم حسینی است. هر کس جان نثار حسین (ع) بود و راه حسین (ع) را ادامه داد رستگار شد. و هر کس که راه حسین (ع) را ادامه نداد و این کارها را به مسخره گرفت، خود را به مسخره گرفته است.
سید امین
برخی بچه‌ها ادعای شور حسینی داشتند و فقط بلد بودند سینه بزنند و... اما علی از عشق اهل بیت می‌سوخت، اما قیافه نمی‌گرفت
سید امین
علی هر کار فرهنگی می‌خواست بکنه با بسم الله شروع می‌کرد. هر تابلویی رو با نام خدا شروع می‌کرد و در روز، خیلی از این ذکر استفاده می‌کرد. حتی تو کارهای معمولی. مثلاً می‌گفتیم علی بریم، می‌گفت بسم الله بریم
باب الجواد
او می‌گفت: رفیق اول من خداست. و بعد، کسی رفیق من است که نردبان من باشد برای رفتن به آسمان.
عشق کتاب
به زنده بودن شهدا اعتقاد داشت. نه تنها من که خیلی از دوستان یقین داشتند که آن‌ها را می‌دید! با شهدا ارتباط داشت.
عشق کتاب
وقتی به فرازهای دعای کمیل توجه می‌کنم تازه می‌فهمم که چه شراب نابی را جرعه جرعه در کام علی می‌ریخته‌اند و ما بی‌خبران در کنار او بودیم و عروج این ملکوتیان را می‌دیدم.
عشق کتاب
شهدا گاهی دست آدم‌ها را می‌گیرند و می‌برند جایی که باید بروند! بی‌آنکه تو اختیاری از خود داشته باشی!
عشق کتاب
من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطر می‌خواستم از ته دل می‌گفتم حسین جان، آن وقت فضا پرعطر می‌شد.
fatemeh
چهار ساله بود، سال چهل و هشت. ما مریوان بودیم. من یازده سالم بود. نیمه شب با صدای علی همگی بیدار شدیم! من ترسیده بودم. خواهرم همین‌طور. گفتیم علی جان چی شده؟ گفت: مگه شما نمی‌بینید؟ حضرت محمد (ص) به اتفاق ائمه دارند قرآن می‌خوانند! ما شوکه شده بودیم. پدرم به شدت گریه کرد...
FATEMEH
علی چند تا نامه از جبهه برام نوشت. برای محل نام و امضای آخر نامه‌ها نوشته بود: علی بی‌خیال و امضا کرده بود! علی که دغدغه همه چیز رو داشت، از هدایت دیگران تا مشکلات اقتصادی مردم، تا حالات درونی خودش و ارتباطش با خدا و... باز اینجوری خودش را خطاب کرده بود و به خودش نهیب می‌زد. علی شدیداً نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت می‌کرد. نسبت به وضعیت جامعه، وضعیت دوستانش، نوجوانان مسجد و خیلی دغدغه‌های دیگر. برای این دغدغه‌ها فعالیت می‌کرد، با اینحال به خودش می‌گفت: علی بی‌خیال.
hoda
علی با چشمش گناه انجام نمی‌داد. به نامحرم نگاه نمی‌کرد. با گوشش به غیبت و تهمت و... گوش نمی‌داد. با زبانش غیبت نمی‌کرد. همان طور که در وصیت نامه‌اش آمده؛ باید اولیای خدا و ائمه را ببیند و این اعضا تا پاک نباشند، چطور می‌شود چشم بصیرت پیدا کند؟ و شرط رسیدن و دیدن را حفظ اعضاء بدن اعلام می‌کند
hoda
علی شهید زندگی کرد، قبل از اینکه شهید شود.
Ali Vojdani
وقتی من سن کمی داشتم، علی به من می‌گفت: وقتی در مورد مثلاً اصفهانی‌ها یا تُرک‌ها جک خنده دار تعریف می‌کنی، چون در مورد همه اصفهانی‌ها یا ترک‌ها صحبت کردی، باید بروی از همه کسانی که اصفهانی یا ترک هستند حلالیت بطلبی. به همین خاطر من یاد گرفتم هیچ وقت راجع به شهر خاصی بدگویی نکنم. می‌گفت: غیبت نکن. می‌گفتم: غیبت نمی‌کنم، راست می‌گویم. می‌گفت چون راست می‌گویی غیبت است. اگر دروغ بگی می‌شود دروغ، غیبت، تهمت.
داود
این که علی به این مقامات رسید نتیجه دو چیز بود، یکی اینکه به فکر فقرا بودن و برای اونها غصه می‌خورد و دیگری کار روی نفس خود و سختی دادن به نفس بود.»
مریم
شوهر خوهرم آقا مصطفی تعمیرکار دوربین عکاسی بود. مادرم گفت: آقا مصطفی بیا تعمیر دوربین را به علی یاد بده شاید مشغول کاری شود و دست از رفتن به جبهه بردارد. آقا مصطفی قبول کرد یک روزی که همه خانواده مهمان آن‌ها بودند، دو دوربین عکاسی آورد که خراب بود. اولی را خودش تعمیر کرد و گفت علی این یکی را تو درست کن. علی هم قبول کرد. علی مشغول به کار شد. بعد از یک ساعت چند تا پیچ و مهره دستش گرفت و به آقا مصطفی گفت: بیا تعمیرش کردم، این چینی‌ها بلد نیستند دوربین درست کنند. این پیچ و مهره‌ها هم اضافه آمد! همگی از دست علی خندیدیم. آقا مصطفی هم گفت برو پسر، تو این کاره نیستی.
کاش مثل شهید، شهید باشم...
یک خاطره از شوخ طبعی‌های علی بگویم: امتحانات خرداد ۶۳ بود. علی برای باقیمانده دروس چهارم دبیرستان که بدلیل حضور در جبهه عقب افتاده بود، با احمد شریفیان صبح تا بعد از ظهر در پارک درس می‌خواند. علی قبل از مطالعه صبح زود دور پارک می‌دوید و ورزش می‌کرد. یک روز صبح علی را در حال دویدن دیدم. شب در مسجد به علی گفتم: برای چی تو پارک می‌دویدی!؟ علی به مزاح گفت: دنبال دیپلم می‌دوم. اگه بگیرمش می‌بندم پشتم اون دنبالم بدود...
کاش مثل شهید، شهید باشم...
علی از اینکه کسی خودش را در رفاقت با او پنهان کند خوشش نمی‌آمد، یعنی بگوید من رفیق علی هستم یا علی رفیق من. او می‌گفت: رفیق اول من خداست. و بعد، کسی رفیق من است که نردبان من باشد برای رفتن به آسمان. علی با بچه‌هایی دوست می‌شد که به قول خودش معصوم باشند. یعنی به سن بلوغ و تکلیف نرسده باشند.
کاش مثل شهید، شهید باشم...
علی می‌گفت: هر وقت بخواهم کسی را الگوی خودم قرار دهم، به این توجه دارم که چه کسی را با چه ویژگی‌هایی الگوی خودم کرده ام. بعد از کلی تفکر به این نتیجه رسیده‌ام که الگوی اصلی چهارده نور پاک هستند، از خدا می‌خواهم که ما را از این چهارده نور جدا نکند. هر کس در وجود من بنگرد، اگر دنبال آن کسی نباشد که من را آفریده و دنبال چیزهای دیگر باشد به جایی نمی‌رسد. هرکسی خودش باید به آینده خودش برسد.
کاش مثل شهید، شهید باشم...
بعد شهادت شهید شاپور عبداللهی که از بچه‌های فلکه دوم بود، بعد نماز مغرب و عشاء، کاروان عزاداری به سمت منزل شهید راه افتاد. با تعدادی از برادران و نمازگزاران مسجد، از جمله علی رفتیم تا منزل شهید. بعد از اتمام مراسم علی حالش دگرگون بود. بُغض کرده و ایستاده بود. بعد به اتفاق حرکت کردیم سمت مسجد. علی همان طور که راه می‌رفتیم غرق تفکر بود. بعد شروع به زمزمه کرد: ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدم اند .... تا ساعت‌ها از ارباب می‌خواند و گریه می‌کرد. به این شعر هم علاقه داشت و زیاد زمزمه می‌کرد: سلسه کوی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست ...
کاش مثل شهید، شهید باشم...
برادرش می‌گفت: پدرم همیشه مواظب بود که ما بی‌پول نباشیم ولی علی عقیده داشت که نباید هزینه‌های خانواده بیشتر از این روی دوش پدر سنگینی کنه او ماهیانه مبلغی رو که از طرف سپاه به عنوان کمک هزینه بهش می‌دادن رو می‌فرستاد و پدرم اون رو در حساب مخصوصی که برای علی افتتاح کرده بود پس انداز می‌کرد. جالبه بدونید کلیه هزینه‌های مراسم علی از همون حساب پرداخت شد. اون زمان حقوقی که می‌دادن خیلی زیاد نبود. اما انگار علی می‌دونست که چقدر هزینه مراسمش میشه، کل هزینه مراسمات علی با مبلغ موجود در آن حساب برابر شد. علی با سن کم دارای شعور و معرفتی بود که دور از جون، خیلی از بزرگترها نداشتند به همه احترام می‌گذاشت. علی اصلاً دوست نداشت باری روی دوش دیگری باشه.
کاش مثل شهید، شهید باشم...

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان