- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب علی بی خیال
- بریدهها
بریدههایی از کتاب علی بی خیال
۴٫۷
(۲۱۸)
هی شما آخوندها گفتید هر کس این طور باشد و آن طور باشد شهید میشود. هر کس نماز اول وقت و جماعت بخواند. هر کس نماز شب بخواند. هرکس روزه بگیرد و ... شهید میشود. ما این کارها را کردیم و شهید نشدیم. برای همین دیگر نمیخواهیم به حرفهایی شما گوش کنیم.
AreA
حاج آقا حق شناس میگفتند در ایام جوانی به من الهام قلبی میشد که به چه کسی اقتدا کنم، با چه کسی درس کفایه را بخوانم. این همان هدایت عامه و هدایت خاصه است. اینها از هدایت عامه وارد هدایت خاصه میشوند.
تا جایی که خدا برنامه فردایشان را به آنها میگوید. چون خدا نمیخواهد این محبوبش دچار خبط و اشتباه شود، به او هشدار میدهد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
علی از کوچه باریک روبروی منزل ما رفت و آمد میکرد. مقداری راهش دور میشد. بعد از مدتی متوجه شدم علی بیدلیل راهش را دور میکند!
ازش پرسیدم چرا راهت را دور میکنی؟
گفت: ازکوچمون که رد میشوم برخی خانمها جلو در میایستند یا مینشینند، از اینجا رد میشوم تا چشمم به آنها نیفتد. همیشه توصیه میکرد که شدیداً از نامحرم پرهیز کن تا به درجاتی برسی.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
میگفت: غیبت نکن. میگفتم: غیبت نمیکنم، راست میگویم.
میگفت چون راست میگویی غیبت است. اگر دروغ بگی میشود دروغ، غیبت، تهمت.
کتاب خوان
در آن شرایط به ما توصیه میکرد به سراغ علم بروید و خودتان را از لحاظ معرفتی بالا ببرید و درگیر بازیهای سیاسی نشوید
کتابخوان
علی میگفت: هر وقت بخواهم کسی را الگوی خودم قرار دهم، به این توجه دارم که چه کسی را با چه ویژگیهایی الگوی خودم کرده ام.
بعد از کلی تفکر به این نتیجه رسیدهام که الگوی اصلی چهارده نور پاک هستند، از خدا میخواهم که ما را از این چهارده نور جدا نکند.
Book lover 19
در آنجا جملهای از وصیت شهید نوشته شده بود: «من کمتر عطر خریدهام، هربار میخواستم معطر شوم از ته دل میگفتم: «حسین جان» آنگاه فضا معطر میشد!!»
حسین احمدی
علی شهید زندگی کرد، قبل از اینکه شهید شود
محمد حسین
راستش دایی یه بیست دقیقه در مورد تفسیر بسم الله برای ما حرف زد. بعد گفت: علی بسم الله رو درک کرده بود.
علی چشمهای قشنگ و زیباش رو همیشه از گناه دور نگه میداشت. سعی و تلاش زیادی هم در این راه میکرد.
علی هر کار فرهنگی میخواست بکنه با بسم الله شروع میکرد. هر تابلویی رو با نام خدا شروع میکرد و در روز، خیلی از این ذکر استفاده میکرد. حتی تو کارهای معمولی.
مثلاً میگفتیم علی بریم، میگفت بسم الله بریم
برای او
یه شب توی زمستون که هوا خیلی سرد بود داشتم به سمت ترمینال میرفتم، علی حیدری رو دیدم با یه پیراهن داره میاد.
مثل چی داشت میلرزید!! گفتم: علی اینجا چکار میکنی؟ چرا تو این سرما لباس تنت نکردی، مریض میشیها؟!
علی نگاهی کرد و لبخند ملیحی زد و گفت: این نفس من سرکش شده، این نفس راحت طلب شده، بایست یه کم حالش جا بیاد!
بایستی بفهمه کسانی که پول ندارند لباس گرم بخرند چی میکشند.
•° زهــــرا °•
من یاد جمله حضرت امام افتادم که فرمودند: ملاشدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل.
k.mehrabi
علی شهید زندگی کرد، قبل از اینکه شهید شود. یک سال قبل شهادتش توی وصیتنامه نوشت: در من فکر کنید!
k.mehrabi
بیشتر مواقع دوست داشت تنها باشد. میگفت تمرین کنید همیشه سرتان پایین باشد تا آلوده به گناه نشوید.
k.mehrabi
علی حیدری شخصیت خود ساختهای داشت. یکی از ویژگیهایش این بود که خیلی کم حرف میزد. اما وقتی صحبت میکرد بجا و به موقع حرف میزد، حرف اضافه نمیزد.
اگر در جلسه صحبتی برای تصمیم گیری بود، در یکی دو جمله مقصود خود را بیان میکرد. از آن موقع او را شناختم. علی خیلی عاقل بود. این کم حرفی اش، ناشی از همان عقلش بود.
k.mehrabi
شبها هفتهای یک شب به ترمینال میرفت و به کارتن خوابها کمک میکرد. به آنها غذا میداد و غذایی را که آنها از سطل زباله پیدا کرده و مشغول خوردن آن بود را از آنها میگرفت و میخورد.
میگفت میخواهم این نفس را آدم کنم، این نفس باید تربیت شود. میخواهم ببینم آنها چه میکشند. بعد به آنها غذایی که خودش تهیه کرده بود را میداد که بخورند. میگفت: آه آه کارد به شکمم بخورد. من چگونه میخورم، در حالی که بعضی افراد گرسنهاند.
k.mehrabi
او نه تنها بیخیال، بلکه بینهایت باخیال بود. علی بیخیال این دنیا و تمام نعمتهای حلالش شده بود.
علی بیخیال تمام چیزهایی شده بود که او را از خدا دور میکرد. بیخیال تمام کسانی شده بود که در رسیدن او به پروردگار مانع میشدند، کلاً بیخیال دنیای مادی شده بود.
برای این بود که با شور و شعف مینوشت: علی بیخیال منم من.
Husain Gh
در آن شرایط به ما توصیه میکرد به سراغ علم بروید و خودتان را از لحاظ معرفتی بالا ببرید و درگیر بازیهای سیاسی نشوید.
عشق کتاب
علی میگفت: هر وقت بخواهم کسی را الگوی خودم قرار دهم، به این توجه دارم که چه کسی را با چه ویژگیهایی الگوی خودم کرده ام.
بعد از کلی تفکر به این نتیجه رسیدهام که الگوی اصلی چهارده نور پاک هستند، از خدا میخواهم که ما را از این چهارده نور جدا نکند.
عشق کتاب
یک شب با شهید شعبانی و علی، با موتور رفتیم مسجد امین الدوله محضر آیت الله حق شناس. بعد از سخنرانی حاج آقا موقع برگشت بود که علی گفت: در مورد هر جمله حاج آقا باید چند روز فکر کرد! خودش واقعاً اینطور بود در مورد نیم ساعت صحبت حاج آقا ساعتها فکر میکرد.
عشق کتاب
علی حیدری یعنی شب زنده داری، یعنی انجام دادن کار خیر، یعنی هر کاری را برای رضای خدا انجام شود.
عشق کتاب
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان