بریده‌هایی از کتاب راهبری زندگی با شهود درونی؛ متعادل‌کردن زمین و آسمان

وقتی در درون گم شده‌ای، طولی نمی‌کشد که به همان اندازه هم در بیرون گم می‌شوی.

برخی از من می‌پرسند که چگونه افرادی مناسبِ پدر و مادرخواندگی را بیابند و من پاسخ کوتاه و ساده‌ای ندارم. حقیقت این است که سرنوشت آنچه را در زندگی‌مان مهم است برایمان می‌آورد، من صرفاً می‌توانم پیشنهاد کنم که شیوۀ جاری شدن انرژی خود را تماشا کرده و به آن احترام بگذارید و مشاهده کنید که چگونه تمایلات طبیعی‌تان به سمت افراد خاصی کشیده می‌شوند.

من سعی می‌کردم طبق انتظاری که از من وجود داشت رفتار کنم و نمرات خوبی در مدرسه می‌گرفتم، اما در برابر آنچه به من تعلق نداشت مقاومت می‌کردم. سخت بود؛ زیرا نمی‌دانستم چه چیزی به من تعلق داشت، فقط یک جای خالی می‌دیدم، اما اگر یک فرشته یا جادوی قصه‌های پریان می‌آمد و از من می‌خواست تا سه تا از آرزوهایم را درخواست کنم حتی نمی‌دانستم برای پر کردن آن جای خالی چه چیزی بخواهم؛ من فقط یک فقدان را احساس می‌کردم.

میزان تکامل یک جامعه را صرفاً می‌توان با مشاهدۀ رفتارش با پیران و معلولین ارزیابی کرد. اگر برای اعضای نیازمند خود وقت ندارد یا ابزاری تدارک ندیده است پس یک جامعه بدوی است و اگر به معلولین و پیرانش اهمیت می‌دهد، پس یک نهاد فرهنگی است

همان‌طور که در داستان مشهور دیگری خوانده‌ایم که وقتی آن میوه را در باغ عدن می‌خوریم، دچار رنج سقوط از معصومیت کودکی به درون دنیای تضادها و رنج‌ها می‌شویم.

وقتی از دکتر یونگ پرسیدند: معنای زندگی انسان چیست؟ پاسخ داد تعیین دوبارۀ مرکز ثقل شخصیت از ایگو به خویشتن حقیقی.

وظیفۀ جمعی ماست که خودآگاه‌تر شویم. نمی‌توانیم منتظر بهشت بمانیم تا ما را نجات دهد، هر یک از ما باید مسئول تولد و تولد دوبارۀ قهرمان؛ منجی درون باشیم و جهان طلایی را از طریق رفتارهایمان در همین دنیای زمینی تحقق بخشیم.

همۀ ما برای جان سالم به در بردن از آزمون‌ها و آشفتگی‌های روزانۀ زندگی باید گاهی حداقل یک رشتۀ الهی و اشعه‌ای از معنا برای جان دادن به روح داشته باشیم، این اتفاق بارها و بارها برای من از طریق موسیقی رخ داده‌است.

رویکرد شخصی من این است که رویدادهای بزرگ زندگی‌ام از یک رشتۀ نازک تبعیت می‌کنند، در حالی‌که جزئیات به عهده خودم هست.

یکی از قدرت‌بخش‌ترین کارهایی که می‌توانید انجام دهید بازگوکردن یک رؤیا برای یک نفر است، زیرا این کار آن را در خودآگاه نگه می‌دارد. درست است که به تنهایی کار کردن بر روی رؤیاها کاری سخت است، اما در هر حال حتی اگر شخص در مورد رؤیاها چیزی هم نداند، یادداشت کردن و صحبت کردن در موردشان با یک نفر دیگر بسیار کارگشا خواهد بود.

احتمالاً تحول بعدی نوع بشر یافتن یک ظرف مناسب برای زندگی مذهبی است تا ما به‌صورت غیر واقع‌بینانه از یک انسان فانی دیگر انتظار نداشته باشیم این ارزش والا را حمل کند. کوتاه سخن اینکه از یک انسان نخواهید خدای شما شود.

در هر وضعیتی همیشه کاری هست که می‌توانید انجام دهید؛ حتی کوچک‌ترین کار، اندازۀ آن مهم نیست. من این حقیقت مهم را در آن لحظه آموختم و در سراسر زندگی‌ام آن را به کار گرفته‌ام.

دیدن جهان در دانه‌ای شن و یافتن یک بهشت در یک گل وحشی نگه‌داشتن ابدیت در کف دست خود و تصرف ازلیت در یک ساعت

اگر نتوانیم بهشت را همین جا و همین لحظه بیابیم، آن را در هیچ جای دیگر نخواهیم یافت. شاید عشق جایی وجود دارد که هیچ چیز دیگری وجود ندارد.

حقیقت این است که سرنوشت آنچه را در زندگی‌مان مهم است برایمان می‌آورد،

آموختن الزامات فرهنگی جامعه‌ای که فرد در آن زندگی می‌کند، ترک خانۀ والدین، پرورش استقلال و حس خویشتن شخصی. ما نسبت به آن حس وحدتی که از آن آمده‌ایم، همواره تمایل به عقب‌نشینی داریم که در روانشناسی یونگی آن را عقدۀ مادر می‌نامند.

برایم جالب بود وقتی که فهمیدم واژۀ «ابله»، هیچ ربطی به سطح هوش ندارد؛ این واژه ریشه‌ای یونانی دارد و به معنای «بیرون بودن از قواعد زمان خود» است.

یک پشتۀ هیزم برای سوزاندن شکل قدیمی خودآگاهی ضروری است. تا زمانی که بر حسب این یا آن می‌اندیشید، هنوز در دنیای دوگانگی گیر کرده‌اید، اما اگر بتوانید به اندازۀ کافی تناقض را تاب آورید، آن‌گاه تحولی رخ خواهد داد و نوزادی متولد خواهد شد که نامش سامادهی است. این تنها زمانی اتفاق می‌افتد که فرد از تلاش برای به حرکت در آوردن واقعیت مطابق میل ایگو دست برمی‌دارد. در این مرحله فرد اختیار و قدرت را به چیزی بزرگ‌تر از خود واگذار می‌کند و ایگو برای خویشتن حقیقی قربانی می‌شود، دنیای زمینی به خدمت جهان طلایی در می‌آید و شخص سرانجام اعتماد کردن به رشته‌های باریک را می‌آموزد.

سامادهی به زبان سانسکریت، یعنی صلح، شادی و آرامش.

اغلب رؤیاها نمی‌توانند به ما بگویند تا چه میزان به ما مربوطند. ممکن است یک رویداد بیرونی را پیش‌گویی کنند یا یک رویداد روانی درونی را شرح دهند.