بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب راهبری زندگی با شهود درونی؛ متعادل‌کردن زمین و آسمان | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب راهبری زندگی با شهود درونی؛ متعادل‌کردن زمین و آسمان

بریده‌هایی از کتاب راهبری زندگی با شهود درونی؛ متعادل‌کردن زمین و آسمان

۳٫۹
(۵۶)
تمام زیورآلات زن بیوه را که چند انگشتر دست و پا به ارزش یک دلار و یک گردنبند ارزان بود، از او جدا کرده بودند، زیرا او دیگر هرگز قرار نبود زینت‌آلات به خود بیاویزد و قرار نبود جز لباس سفید، رنگ دیگری بپوشد و قرار نبود هرگز دوباره ازدواج کند. چه بخواهد یا نخواهد، محکوم به چیزی بود که در هند آن را «مرگ سفید» می‌نامند. هر چند که الان وضعیت خیلی بهتر شده، زیرا اگر چند وقت پیش از این بود او را همراه با جنازۀ شوهرش می‌سوزاندند.
Dexter
یکی از عجیب‌ترین سنت‌هایشان که برای من قابل درک نبود زدن عینک آفتابی بر چشمان متوفی بود وقتی علتش را پرسیدم گفتند: اوه؛ صاحب، بهشت خیلی روشن و نورانی است و بدون عینک آفتابی نمی‌تواند جایی را ببیند.
Dexter
نویسندۀ شهیر دانمارکی، ایزاک دینسن زمانی اظهار کرد که در زندگی انسان سه وضعیت برای خوشحالی وجود دارد. وقتی انرژی بسیار زیادی دارد، مدت زمانی که درد متوقف شده و زمانی که کاملاً مطمئن هستیم که آنچه انجام می‌دهیم در راستای ارادۀ خداوند است. به نظر من اولین مورد بیش‌تر متعلق به جوانان است و مورد دوم کوتاه است، اما مورد سوم همیشه در دسترس همه قرار دارد.
Dexter
هیچ تیمارستانی در هند وجود ندارد و فقط چند تا بیمارستان هست و تقریباً هیچ دارالایتامی نیز وجود ندارد
Dexter
در هند حق دارید که به یک غریبه مراجعه کرده و از او بخواهید تجسم خداوند باشد. این یک عرف عجیب در زندگی مذهبی هند است که به شخصی جوان، پیر، زن، مرد، آشنا یا ناآشنا مراجعه می‌کنند و چنین تقاضای مذهبی سنگینی می‌کنند. از آن زمان به بعد با آن شخص هم‌چون خدا رفتار می‌شود و مورد احترام قرار می‌گیرد، گویی خدا به شکل آن فرد حاضر شده است.
Dexter
کلکته از ضربه زدن به حواسم دست برنمی‌داشت. اسم هندی کالکوتبه معنای شهر کالیاست.
Dexter
هر خیابانی که به آن وارد می‌شدیم از قبلی بدتر بود، تا اینکه از تاریکی و سکرات مرگ هند اشباع شدم و تحمل آن دیگر از ظرفیت من خارج بود. پیاده شدم تا کمی راه بروم. در خیابان بعدی زنی با لباس‌های کثیف و پاره، نوزاد مرده‌ای را در آغوشم انداخت و پول خواست. سپس با کودکانی روبرو شدم که با بازوهای قطع شده و پاهای زخمی از من آویزان شده بودند. کم‌کم داشتم خویشتن‌داری خود را از دست می‌دادم. ساختمانی نبود که امن باشد. هزار مایل از تمام افرادی که می‌شناختم دور بودم و احساس می‌کردم دارم در یک ژرفا سقوط می‌کنم. بسیار بدتر از حملۀ ترس و اضطراب بود، گویی ناگهان به گوشه‌ای از جهنم رسیده بودم، شجاعتم ته کشیده بود.
Dexter
علی‌رغم عشقی که به هند دارم، صادقانه می‌توانم بگویم که کلکته بدترین شهر دنیاست، پر از فقر و درماندگی بیش از آنچه در هر مکان دیگری دیده‌ام. بیش از پانزده میلیون نفر بدون سیستم فاضلاب و خیابان‌هایی که تا کیلومترها پر از آلودگی و بیماری است در این شهر زندگی می‌کنند.
Dexter
طولی نکشید که دریافتم پیروزی و تسلط روح بر جسم دقیقاً چیزی بود که مردم بدوی برای متعادل کردن زندگی زمینی خود نیاز داشتند. اگر هدف بزرگ خودآگاه شدن انسان، رسیدن به تمامیت و یک‌پارچگی است، پس فوراً می‌توان پذیرفت که مردمی که اسیر زمینند به پیروزی چشم‌گیر روح نیاز دارند.
Dexter
راجو واقعاً در دو دنیا زندگی می‌کرد؛ دنیای زمینی و جهان طلایی. یکی از وظایف مذهبی او تحمل کردن نیزه‌هایی بود که در عضلات و رباط‌های پشتش فرو می‌رفت، سپس نیزه‌ها به یک گاری چوبی چهار متری وصل می‌شد که مجسمه‌ای از خدا در آن بود و آن را در روستا به دنبال خود می‌کشید. خوش‌بختانه این مراسم در ماه جولای برگزار می‌شد که من در آمریکا بودم. ابتدا حتی فقط شنیدن توصیف آن پشت مرا می لرزاند. من بارها راجو را برهنه در هنگام ماهی‌گیری دیده بودم و هیچ جای زخم بزرگ یا مشخصی روی پشتش نبود، از او در مورد این تجربه پرسیدم و گفت که در آن لحظه هرگز دردی احساس نمی‌کند، زیرا هنگام صحبت با خدایان در خلسه است.
Dexter
وقتی در مدرسه بودیم، دو تا از پسرها غش کردند و از روی نیمکت‌های خود افتادند! بعد از پرس و سؤال‌هایی که کردم دریافتم سه روز است چیزی نخوره‌اند؛ حال چه باید کرد؟ قرار شدم به خانواده‌های این دو پسر ماهی صد روپیه بدهم که برای سیر نگه‌داشتن‌شان کافی بود. اما بقیۀ روستا را چه کنم؟ آیا رنج هند نهایتی ندارد؟
Dexter
من هندی‌هایی را شاهد بودم که خود را به زحمت می‌انداختند تا مانع از تعریف شدن بی‌واسطۀ برخی مباحث شوند، گویی عمداً جایی برای خطا یا سردرگمی یا عدم قطعیت می‌گذارند
Dexter
پس از اینکه مدتی از اقامتم در روستا گذشت، روزی پای مصنوعی خود را در آوردم تا به او نشان دهم که من هم نقص عضو دارم. او با چشمانی که به اندازۀ یک نعلبکی گشاد شده بود مرا نگاه می‌کرد که پایم را جدا می‌کردم، سپس فرار کرد. ترسیدم که مبادا دیگر او را نبینم، اما او فردا با گروهی از همبازی‌هایش بازگشت و حالا همۀ آن‌ها با همان حیرتی که به پوست سفیدم نگاه می‌کردند به پای مصنوعی‌ام خیره شده بودند. احتمالاً با خودشان می‌گفتند معجزۀ بعدی این مرد که از کرۀ ماه آمده است چه می‌تواند باشد، شاید جدا کردن بازو یا برداشتن سر از روی بدنش.
Dexter
مدت‌ها قبل از آمدن به هند، کسی برایم توضیح داده بود که آمریکایی‌ها افرادی همگون هستند، اما در هند قدیسین و شیاطین حقیقی را به شکل انسان در خیابان‌ها خواهم دید. همین‌گونه بود، یکی از آن چهره‌ها تا ابد در ذهنم حک شده است. او نارگیل فروشی بود که نارگیل‌های سبز را به قیمت دو روپیه می‌فروخت؛ در آن زمان یک روپیه، معادل فقط سه سنت آمریکایی بود. این نارگیل فروش سر نارگیل را قاچ کرد و آن را به من داد تا شیر شیرین و خنک نارگیل بنوشم. صورتش چنان بدوی و پوستش چنان براق و سیاه بود که او را رابط گمشده نامیدم، اما او زود با من دوست شد و پس از آن دیگر از من پول نمی‌گرفت. هدیه گرفتن شیر نارگیل از آن مرد مهربان او را شیرین‌تر می‌کرد.
Dexter
چگونه می‌توان افرادی را که چیزی را بسیار ناممکن می‌دانند، دوست نداشت؟ خود این حقیقت که چیزی ناممکن است، می‌گوید که درجاتی از ناممکنی وجود دارد و اگر درجاتی وجود دارد پس بالاخره راهی هست. من برای افرادی که اجازه می‌دهند ناممکنی درجاتی داشته باشد و دست کم کمی از انعطاف‌پذیری را با آن همراه می‌کنند، احترام زیادی قائلم. چه کسی می‌داند کدام آجرهای دیوار ناممکن، صرفاً بسیار ناممکن هستند؟!
Dexter
شما قلمرو پادشاهی را پیدا می‌کنید، اما نه با جست‌وجو کردن، بلکه با فیض الهی. جست‌وجوی شکوه خداوند کاری بسیار ایگو محور و تجزیه‌کننده است. امروز درک من این است که عمیق‌ترین زندگی مذهبی زمانی رخ می‌دهد که در این دنیا باشم، اما هر لحظه بیش‌ترین تلاشم در راستای هم راستا کردن خودم با آسمان و با ارادۀ خداوند باشد.
Dexter
یک «من» که خود را جدا از خدا می‌بیند، خود علت رنج در زندگی فرد است. یک ضرب‌المثل مسیحی می‌گوید: هر آن که در جست‌وجوی خداست به خدا توهین کرده، زیرا جست‌وجو به معنای این است که از خدا جدا هستیم.
Dexter
امروز برای به دست آوردن یک شغل خوب باید مدرک دانشگاهی و یک مدرک حرفه‌ای یا دکترا داشته باشید، ما آموزش دیده‌ایم که بیش‌تر و بیش‌تر متخصص شویم. سپس روز یکشنبه در کلیسا به ما توصیه می‌کنند که در خدا ذوب شویم. جای شگفتی نیست که ما جامعه‌ای روان‌رنجور شده‌ایم، مایۀ تعجب این است که همۀ ما مبتلا به روان گسیختگینشده‌ایم!
Dexter
بسیار مهم است که فرد تقدیر خود را کشف و درک کند و اگر به جای مقاومت با آن افسانه همکاری کنیم، زندگی آسان‌تر می‌شود.
Dexter
در طول چند سال بعد به جایگاه خود به‌عنوان یک مؤلف و سخنران، البته پس از یک شیرجۀ عمیق دیگر به اعماق ناخودآگاه، قدم گذاشتم.
Dexter

حجم

۳۶۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۰۰ صفحه

حجم

۳۶۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۰۰ صفحه

قیمت:
۱۳۱,۰۰۰
۷۸,۶۰۰
۴۰%
تومان